زیباییشناسی هگل و حکمت هنر اسلامی
زیباییشناسی هگل و حکمت هنر اسلامی تألیف محمدمهدی حکمت مهر، هنر زیبایی از عرصههای مهم اندیشه غربی است. در غرب از 2500 سال پیش درباره هنر و زیبایی تأمل شده است. از قرن هجدهم، «زیبایی شناسی» معادلی برای «فلسفه هنر» می شود. آخرین و بزرگترین زیبایی شناسی غربی از آن هگل است. زیبایی شناسی هگل، متافیزیکی ترین صورت زیبایی شناسی است که در آن جوهره عالم تجدد، یعنی موضوعیت نفسانی (سوبژکتیویسم) بر هنر، تصدیق شده است. از سوی دیگر حکمت اسلامی را می توان جدی ترین هماورد فلسفه جدید دانست. از این رو برای آفتابی کردن زیبایی شناسی هگل از مقایسه و تطبیق آن با حکمت هنر اسلامی بهره برده شده است. در بحث از هنر اسلامی ناگزیر باید به مقومات هنر در حکمت اسلامی توجه نمود تا از این طریق به مبانی حکمی هنر اسلامی دست یافت.
زیباییشناسی هگل و حکمت هنر اسلامی | |
---|---|
پدیدآوران | حکمت مهر، محمدمهدی (نویسنده) |
ناشر | سازمان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۳۹۷ش |
شابک | 3-426-108-600-978 |
کد کنگره | |
گزارش کتاب
فلسفه هنر و فلسفه زیبایی از مهمترین فلسفههای مضاف میباشد. در غرب از زمان یونان باستان درباره هنر و زیبایی تأمل شده است. در دوره جدید نیز فیلسوفان در این باره نظریه پردازی کرده اند؛ اما در اینجا فلسفه هنر و زیبایی صورت دیگری پیدا کرد. اصل حاکم بر کل عصر جدید، یعنی سوبژکتیویسم در هنر و زیبایی نیز تسری یافت. در قرن هجدهم «زیبایی شناسی» عنوانی شد برای فلسفه هنر. در این میان هگل اثرگذارترین زیبایی شناسی را در قرن نوزدهم پدید آورد. اهمیت زیبایی شناسی هگل تا بدانجاست که برخی از سر تأمل بزرگ ترین زیبایی شناسی غربی را از آن هگل می دانند.
مهمترین مقصود این تحقیق در وهله ی نخست آشکارگی زیبایی شناسی هگل است. برای تحقق این مهم از روش تطبیق و مقایسه با جریان رقیب استفاده شده است. حکمت اسلامی را می توان جدی ترین هماورد فلسفه ی جدید دانست؛ از این رو در این تحقیق برای آفتابی کردن زیبایی شناسی هگل از مقایسه و تطبیق آن با هنر در حکمت اسلامی بهره برده شده است.
در عالم اسلام هرچند هنر و آثار هنری در دورههای مختلف مورد توجه بوده است، لیکن علم مستقلی که کل مباحث مربوط به هنر و زیبایی در آن طرح شده باشد، به وجود نیامده است؛ از این رو در بحث از هنر اسلامی ناگزیر باید به مقومات هنر در حکمت اسلامی توجه نمود تا از این طریق به مبانی حکمی هنر اسلامی دست یافت.
محقق در بخش نخست مهمترین مؤلفههای زیبایی شناسی هگل را بررسی نموده و در بخش دوم به حکمت هنر اسلامی پرداخته است. ضمنا ساختار، مباحث و گفتارهای این بخش بیش از هرچیزی در راستای ایجاد هماوردی با زیبایی شناسی هگل تنظیم شده است. نهایتا در بخش پایانی بررسی تطبیقی میان زیبایی شناسی هگل و حکمت هنر اسلامی انجام می شود. بدین صورت که ابتدا مبانی این دو و سپس برخی آموزههای این دو مقایسه می شود.[۱]
پانويس