دموکراتیزاسیون و تعدیل قدرت سیاسی در ایران (دوران قاجاریه)
دموکراتیزاسیون و تعدیل قدرت سیاسی در ایران (دوران قاجاریه) | |
---|---|
پدیدآوران | اکبری، میرحامد (نویسنده) |
ناشر | نوید شیراز |
مکان نشر | شیراز |
سال نشر | ۱۳۹۹ |
شابک | 9-951-192-600-978 |
کد کنگره | |
دموکراتیزاسیون و تعدیل قدرت سیاسی در ایران (دوران قاجاریه) تألیف میرحامد اکبری؛ بخشی از آنچه که مدرنیتهی ایرانی خوانده میشود، در قالب مفهوم تعدیل قدرت قابل توضیح است. مقصود از آن نیز تمامی کوششهای سیاسی و فکری است که در دو بعد مدرن سازی و دموکراتیزه کردن قدرت سیاسی صورت میگیرد.
ساختار
این کتاب، جلد نخست از مجموعهی 6 جلدی جستاری در تاریخ حقوق عمومی ایران است که در سه فصل به ارائهی مطلب میپردازد:
فصل نخست: چارچوب مفهومی و نظری
بخش اول: گونه شناسی تجربه تاریخی دولت در ایران معاصر
بخش دوم: حق جامعه، نقطهی عزیمت تعدیل قدرت و تفکیک حکومت از سلطنت
بخش سوم: جامعه منشأ تعدیل قدرت
فصل دوم: دیدگاهها و کوششهای نظریه پردازان تعدیل قدتر در دوران پیشا مشروطه
بخش اول: تعدیل قدرت در عصر نوآوری سیاسی
بخش دوم: جریان سنت گرا
بخش سوم: جریان روشنفکری، کوشش و نظریه پردازی ها
فصل سوم: مشروطه ایرانی و تعدیل قدرت
بخش اول: جنبش مشروطه و نهادینه شدن نظریهی تعدیل قدرت
بخش دوم: بحران خودکامگی و مقاومت در برابر تفکیک حکومت از سلطنت
بخش سوم: قانون اساسی، ساختار حقوقی قدرت
بخش چهارم: تعدیل قدرت، پروژهای ناکام
بخش پنجم: تغییر گفتمان روشنفکری از خواست تعدیل قدرت به دولت ملت سازی
بخش ششم: دولت مطلقهی مدرن در برابر دولت تعدیل یافتهی مدرن
گزارش محتوا
تا پیش از پدیدار شدن تجدد، سایهی خودکامگی همواره بر فراز ایران زمین بوده است. خودکامگی امری طبیعی مینمود؛ حاکمان خوکامه خود را در سایهی خدا فرض کرده بودند و حضورشان را ناشی از تقدیر الهی می پنداشتند. مدرنیته بنیان این مفروضات و تصورات را متزلزل ساخت؛ چرا که منشأ حکومت را نه در آسمان ها، بلکه در زمین می جست و حضور حاکمان را ناشی از ارادهی انسانی و نه تقدیر آسمانی قلمداد میکرد. مدرنیتهی سیاسی به همین میزان هم بسنده نکرد و تنها به نقد مسألهی مشروعیت از دیدگاه فلسفهی سیاسی کلاسیک اکتفا ننمود. فلاسفهی مدرن و اندیشمندان عصر جدید ضمن نقد جدی فلسفهی سیاسی کلاسیک، آلترناتیوهای خود را مطرح کرده که دربردارندهی اشکال مبدعانهای از ساختارهای نوین سیاسی و سازکارهای حاکمیتی جدید بودند.
در طول تاریخ سیاسی جهان، پادشاهان به علت دارا بودن نقش دوگانهی حکومت - سلطنت، هم از اقتدارات سلطنت و ریاست عالیه کشور برخوردار بودند و هم در امر حکومت و ارکان مختلف آن به صورت مستقیم یا با واسطه دخالت میکردند. تفکیک امر سلطنت از حکومت، راه را بر خودکامگی شاهان سد و مکانیزمی برای تعدیل قدرت آنان ترسیم میکرد. سلطنت مشروطه که نمونهای بارز از تفکیک حکومت از سلطنت است مهمترین راهکار سیاسی و اجتماعی در جهت تعدیل قدرت حاکمان طی قرون اخیر بوده است، چرا که تجمیع دو امر سلطنت و حکومت در دست یک نفر باعث ایجاد حکومتهای خودکامه میشد.
مبنای تعدیل قدرت که بر اساس نظریهی تفکیک حکومت از سلطنت استوار است، راه بر خودکامگی پادشاهان می بندد، به همین دلیل، وجود یک میثاق ملی تحت عنوان قانون اساسی که شاکلهی رژیم سیاسی را ترسیم کرده و به تنظیم رابطه میان فرمانروایان و فرمانبران بپردازد، از جمله مهمترین و اساسی ترین گل ها در جهت نیل به تعدیل قدرت و تفکیک امر سلطنت کردن از حکومت داری است چرا که در پرتو دستوراتی که در اصول قانون اساسی متبلور میشوند جایگاه پادشاه مشخص شده و شیوهی دخالت او در ارکان قدرت معین میشود.
در ساختارهای نوین سیاسی و اشکال جدید حاکمیتی، منشاء قدرت سیاسی و سرچشمهی مشروعیت بخشی آن مردم بودند؛ خواست و ارادهی مردم تعیین کنندهی حضور و تداوم حکومتها بود و حکومتها نیز در چارچوب قوانین مدون اعمال قدرت مینمودند. تفکیک قوا، تدوین قوانین اساسی، ظهور حکومتهای جمهوری و پدیدآیی حکومتهای مشروطهی سلطنتی، سیمای سیاست غربی را تماما دگرگون ساخت. اما همزمان با این تحولات، ایران همچنان بر مدار جهان سنتی سیر میکرد. در این بین قاجارها همزمان با تغییر سیاست غربی، قدرت سیاسی را در ایران به دست گرفته و نمانیدهی سیاست کلاسیک بودند. آنان از همان ابتدای حکومتداری در مواجهه با دنیای جدید، ناکارآمدی کامل خود را به نمایش گذاشتند و به ویژه در جریان شکست در جنگ با روس ها، تصویر یک حاکمیت درهم شکسته را برای جهان بیرونی و مردمان ایران نشان دادند. با این حال آنان هچنان دارای قدرت مطلقه بودند و اختیار ملک و ملت را به دست داشتند. عملکرد داخلی آنها در ابعاد مختلف چنان فاجعه بار و آسیب زا بود که روشنفکران و نخبگان را به تامل در باب خروج از وضع جاری و یافتن راهکار سوق داد.[۱]
پانويس
منابع مقاله
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران