شهرهای مرزی ایران و بیزانس در دوره ساسانی
شهرهای مرزی ایران و بیزانس در دوره ساسانی تألیف پرویز حسین طلائی و علی اکبر مسگر؛ شهرهای مرزی و کشمکشهای ایران و بیزانس بر سر تسلط آنها، دربرگیرندۀ بخش عمدهای از مناسبات این دو قدرت در دورۀ ساسانی است؛ چنانکه هرگونه مطالعهای دربارۀ مناسبات ایران و بیزانس بدون پرداختن به شهرهای مرزی غیرممکن مینماید؛ چراکه ازدسترفتن چنین شهرهایی در دورۀ ساسانی به تغییر عمده در توازن قدرت منطقه منتهی میشد.
شهرهای مرزی ایران و بیزانس در دوره ساسانی | |
---|---|
پدیدآوران | طلائی، پرویز حسین (نویسنده) مسگر، علیاکبر (نویسنده) |
ناشر | نگارستان اندیشه |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۳۹۸ |
شابک | 6ـ34ـ6607ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
ساختار
کتاب پس از مقدمه، از چهار فصل و نتیجه و کتابنامه تشکیل شده است. فهرست فصلهای کتاب عبارتند از:
فصل اول: ارمنستان
فصل دوم: آسیای صغیر
فصل سوم: بینالنهرین
فصل چهارم: سوریه
گزارش محتوا
در اواسط سلسلۀ اشکانی و در زمان مهرداد دوم، قدرت جدیدی به نام روم با ایران هممرز شد که ردپای این دولت را در مناسبات حکومت ایران تا اواخر دورۀ ساسانی میتوان مشاهده کرد. از زمانی که این دو قدرت دورۀ باستان با یکدیگر ارتباط برقرار کردند، رقابت و درگیریهای مداوم آنها نیز بر سر دستیابی به متصرفات یکدیگر آغاز شد. با بررسی و تجزیه و تحلیل منابع یونانی ـ رومی و منابع شرقی که اطلاعاتی از این درگیریها به دست میدهند، میتوان به اهداف، انگیزهها و منافع ایران و روم پی برد.
در ابتدا حاصل این درگیریها در زمان اشکانیان، قرارگرفتن رودخانۀ فرات ـ اما به طور ثابت ـ به عنوان مرز میان این دو دولت بود؛ اما امپراتوران روم به دلیل دستیابی به منافع ژئوپلتیک، اقتصادی، تجاری و سیاسی بیشتر و رسیدن به متصرفات اسکندر درصدد تصرف مناطق ارزشمند میان دجله و فرات، بینالنهرین، قفقاز و آسیای صغیر بودند که در زمان تراژان تا حدودی محقق شد. تراژان پس از فتح بینالنهرین، مرز شرقی امپراتور روم را از فرات به دجله تغییر داد. جانشینان وی به دلیل حفاظت از مناطق متصرفی در برابر حملات اشکانیان، به سیستم دفاعی روی آوردهاند و شروع به ایجاد استحکامات و قلاعی در مرزهای خود در شرق نمودند.
با روی کارآمدن سلسلۀ ساسانی در سال ۲۲۴ میلادی، رومیها و در ادامه بیزانسیها (اوایل قرن چهارم به بعد) همچنان به سیاست دفاعی خود در این دوره ادامه دادند؛ گرچه امپراتوری بیزانس در مواقعی که اوضاع را نامساعد مییافتند، به تأسی از اقدامات و افتخارات اسکندر در گذشته، سرزمینهای غربی ایران را مورد تعرض قرار میدادند؛ اما آنها جدا از تقویت چندبارۀ استحکامات شهرهای مرزی، با انتقال پایتخت امپراتوری از غرب به شرق، مرکز ثقل سیاست خارجی خود را به مرزهای ایران نزدیک کردند. ساسانیان نیز از همان ابتدا پس از سروسامان دادن امور داخلی، در قبال مرزهای غربی امپراتوری سیاست تهاجمی در پیش گرفتند. در این رابطه منابع کلاسیک یونانی ـ رومی و منابع شرقی از بازپسگیری متصرفات پیشین هخامنشی توسط ساسانیان سخن به میان آوردهاند؛ به هرحال پذیرفتن این سخن محتاج اثبات این فرضیه است که ساسانیان از سلسلۀ هخامنشیان آگاهی داشتهاند. جدا از پذیرش یا رد این نظر که در میان مورخان و محققان موافقین و مخالفین خاص خود را دارد، باید گفت ساسانیان نمیخواستند بیزانسیها پایگاهی در سرزمینهای شرق فرات و آسیای صغیر داشته باشند؛ بنابراین از اهداف اصلی سیاست خارجی ایران و بیزانس در دورۀ ساسانی، دستیابی به تصرف سرزمینهای مورد نظر بود؛ تا آنجا که در روابط دو قدرت بزرگ دورۀ باستان، روابط خصمانه بیشتر از روابط مسالمتآمیز برجسته مینماید. البته هیچیک از دو امپراتوری قادر به ازبینبردن قطعی دیگری نبود؛ گرچه همواره آن به عنوان یک هدف برای ایران و بیزانس به شمار میرفت؛ اما آنها خود را درگیر پیشرفت در مناطق قفقاز، آسیای صغیر، بینالنهرین و سوریه و دستیابی به شهرهای مرزی این مناطق کرده بودند. بنابراین برای ایران و بیزانس در دورۀ ساسانی، شهرهای مرزی به عنوان یک ضرورت از اهمیت ویژهای برخوردار بود؛ نتیجۀ این وضعیت را میتوان در تقویت و ایجاد استحکامات شهرهای مرزی و نیز استقلال و حضور دائم نیروهای نظامی در مناطق مذکور مشاهده کرد.
شهرهای مرزی و کشمکشهای ایران و بیزانس بر سر تسلط آنها، دربرگیرندۀ بخش عمدهای از مناسبات این دو قدرت در دورۀ ساسانی است؛ چنانکه هرگونه مطالعهای دربارۀ مناسبات ایران و بیزانس بدون پرداختن به شهرهای مرزی غیرممکن مینماید؛ چراکه ازدسترفتن چنین شهرهایی در دورۀ ساسانی به تغییر عمده در توازن قدرت منطقه منتهی میشد. به همین دلیل کنستانتین اول به دلایل مختلفی که مهمترین آنها موقعیت ژئوپلیتیک و سوقالجیشی بیزانتیوم برای رویارویی با حکومت ساسانی است، که سیاست تهاجمی را در مرزهای غربی در پیش گرفته بود، پایتخت را از روم به بیزانتیوم در سال ۳۳۰ میلادی منتقل کرد. ساسانیان نیز از همان ابتدای روی کارآمدن در قرن سوم میلادی، سیاست خارجی خود را بر گسترش قلمرو خود در غرب متمرکز کرده بودند؛ به همین دلیل مرکز تصادم و تلاقی این دو قدرت در شهرهای واقع در مناطق قفقاز، آسیای صغیر، بینالنهرین و سوریه بوده است؛ شهرهایی که در این مناطق بودند یا در دورۀ ساسانی به وجود آمدند و وظیفۀ حفاظت و نگهداری این مناطق را بر عهده داشتند.
مناطق مذکور از لحاظ ژئوپولیتیکی نقش مهمی در مناسبات ایران و بیزانس در دورۀ ساسانی ایفا میکردند. در این کتاب هشت شهر که در ارمنستان (آرتاشاد، دوین)، آسیای صغیر (تئودوسیوپولیس، مارتیروپولیس)، بینالنهرین (آمد، نصیبین و دارا) و سوریه (انطاکیه) واقع شدهاند، مورد بررسی قرار گرفتهاند. انتخاب این شهرها از سویی بر اساس اهمیت و نقشی بوده که آنها در مناسبات ایران و بیزانس ایفا کردهاند و از دیگرسو به دلیل اهمیت ژئوپولیتیکی این شهرها بوده که کانون اصلی درگیریهای ایران و روم را شکل داده بودند. بنابراین بررسی وضعیت شهرهای مرزی ایران و بیزانس در دورۀ ساسانی که مورد نزاع دولت در مناطق غربی، شمال غربی و جنوب غربی (بینالنهرین و آسیای صغیر) بوده و تحلیل و ارزیابی کارکرد آنها ضرورت پیدا میکند.[۱]
پانويس