زهد الثمانیة من التابعین

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    زهد الثمانية من التابعين
    زهد الثمانیة من التابعین
    پدیدآورانابن مرثد، علقمه (نويسنده)

    فریوائی، عبدالرحمن بن عبدالجبار (مصحح)

    ابن ابی‌حاتم، عبدالرحمن بن محمد (گردآورنده)
    ناشرمؤسسهتبوک للنشر و التوزيع
    مکان نشرمصر - قاهره
    سال نشر1431ق - 2010م
    چاپ3
    شابک-
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    /الف2ز9 35 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    زهد الثمانية من التابعين، روایت متکلم، مفسر و محدث نامدار شافعی، ابن‌ ابی‌حاتم رازی (240-327ق)، از گزارش علقمة بن مَرثَد (درگذشته 120ق)، درباره سخنان، اخلاق، عبادت و فضیلت زاهدان مشهور هشت‌گانه از تابعین است. عبدالرحمن بن عبدالجبار فریوایی، این اثر را تصحیح کرده و برای آن مقدمه نوشته است.

    هدف و روش

    • فریوایی، نوشته است: در کتاب حاضر، سخن از کسانی است که بین علم نافع و عمل صالح جمع کردند و از آن جهت سرآمد شدند که نیت خالص داشتند و به سنت نبوی(ص) چنگ زدند و زندگی ایشان عبرتی برای اندیشوران است و به همین جهت، این کتاب را منتشر کردیم تا در فعالیت‌های علمی و عملی امروز مورد استفاده قرار بگیرد...[۱].

    ساختار و محتوا

    در این اثر، توضیحاتی درباره زندگی و زهد 8 نفر به‌ترتیب ذیل آمده است:

    1. عامر بن عبدالله؛
    2. ربیع بن خُثَیم؛
    3. ابومسلم خولانی؛
    4. اسود بن یزید؛
    5. مسروق بن اجذع؛
    6. حسن بن ابی‌الحسن بصری؛
    7. اویس قرنی؛
    8. هَرِم بن حَیّان.

    نمونه مباحث

    • وقتی ربیع بن خُثَیم گرفتار بیماری فلج شد، به او گفتند: کاش به مداوا می‌پرداختی! گفت: من می‌دانم که دواء حقّ است، ولی عاد و ثمود و اصحاب رسّ و نسل‌های بسیاری در این بین را به یاد آوردم که بیماری‌هایی و پزشکانی داشتند، ولی نه درمانگری ماند و نه درمان‌پذیری؛ همه رفتند و کسی در این دنیای فانی، باقی نماند[۲].
      • انتقاد: متأسفانه در این سخن، زهد اسلامی گرفتار افراطی‌گری شده و کسی که زاهد شمرده می‌شود، روش خودش را از مسیر صحیح عموم عاقلان جدا کرده است و البته چنین تفسیری از زهد، به‌دور از میانه‌روی اسلامی است و نه از نظر عقل، صحیح است و نه از نظر شرع.
    • اسود بن یزید در عبادت کردن می‌کوشید و روزه می‌گرفت تا اینکه رنگش به سبزی و زردی می‌گرایید و علقمة بن قیس به او می‌گفت: چرا این بدن را عذاب می‌دهی؟ و اسود می‌گفت: این امر، مهمّ است و من کرامت و راحت همین جسد را می‌خواهم. وقتی زمان احتضارش رسید، گریست، گفتند: این بی‌تابی از بهر چیست؟ گفت: چرا بی‌تابی نکنم؟! اگر خدا مرا بیامرزد باز هم حیا از کردارهایم مرا غمگین سازد[۳].

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه محقق، ص8
    2. ر.ک: متن کتاب، ص43-44
    3. ر.ک: همان، ص56

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.


    وابسته‌ها