صفیالدین ارموی، عبدالمؤمن بن یوسف
صفیالدین عبدالمؤمن [بن یوسف] بن فاخر ارموی(د ۶۹۳ق) بزرگ ترین موسیقیدان و موسیقیشناس ایران بعد از فارابی.
نام، لقب، زادگاه
در همۀ منابعِ مورد استفاده در اين تحقيق، نام مؤلف «عبدالمومن» و لقب وى «صفىالدّين» قيد شده است. همچنين برخى از مورخان و محقّقان كنيۀ وى را «ابو المفاخر» دانسته و در اكثرمنابع نام پدرش «يوسف» و اسم جدّ او را «فاخر» نگاشتهاند. نام و لقب او در بسيارى از كتابهاى منبع اين تحقيق با «الارموى» و يا «الارموى البغدادى» همراه است، اما گاه به تأليفاتى بر مىخوريم كه در آنها تسميۀ وى را بانسبتهايى چون؛ «الارموى الاذربايجانى»، «الخويى الارموى البغدادى»، «الجوينى الارموى» و «البغدادى» آوردهاند، كه شايد بتوان علّت اين اختلافها را در عدمِ اتّفاق نظر مؤلفان، در زادگاه و اصليّتِ صفىالدّين جستجو نمود.
عدّهاى از مؤلفان - خصوصاًمحقّقان عرب - در حاليكه زادگاه وى را «بغداد» نوشتهاند، او را «اُرموى» نسب دانستهاند و برخى ديگر از پژوهندگان از احتمالِ ولادت او در «اورميه» خبر دادهاند،همچنانكه جمعى نيز او را از مردمِ «بلخ» و يا «خوى» خواندهاند. در اينباره بايد بگوييم؛ كه با استناد به منابعِ اقدم، احتمالاً زادگاه و مولدِ صفىالدّين بغداد نبوده است. زيرا اوّلاً؛ روايت ابن شاكر الكتبى (متوفى 764 ه . ق / 1362 م) درفوات الوفيات بر ورود صفىالدّين به بغداد در ايام صباوت دلالت دارد و ثانياً؛ از آنجا كه تسميۀ فرزندانِ وى در تلخيص مجمع الاداب في المعجم الالقاب داراى نسبت «الارموى ثم البغدادى» است، شايد بتوان چنين نتيجه گرفت كه پدر ايشان در سالهاى پس ازولادت در بغداد رحل اقامت افكنده و چنانكه در همۀ منابع اين تحقيق نيز آمده؛ مدارج ترقّى را در اين شهر طى كرده است. از طرف ديگر «الارموى» در تسميۀ صفىالدّين عبدالمؤمن مىتواند نشانگر اين امرباشد كه او و يا نياكانش زادۀ شهر «اورميه» بودهاند. بر اساسِ آنچه كه گذشت و اجماع نظراتِ مؤلفان و محققان و همچنين رحجانِ قولِمشهور، شايد بتوان نام و نسبِ مؤلفِ كتاب الأدوار في الموسيقى را «صفىالدّين عبدالمؤمن يوسف بن فاخر الارموى البغدادى» ذكر كرد.
ولادت
تاريخ تولّد و وفات صفىالدّين عبدالمؤمن اگر چه چنين به نظر مىرسد كه در هيچيك از منابعِ اين تحقيق تاريخ تولّدِ صفىالدّين اُرموى قيد نشده است ولى مىتوان مانند بعضى از محقّقانِ متأخر، براساس تاريخِفوتِ او، حدودِ تاريخِ ولادتش را تعيين نمود. پس با توجه به اينكه مؤلفِ كتابِ الحوادث الجامعة زمانِ در گذشتِ وى را سال؛ 693 ه . ق (1294 م) و در حدودِ هشتاد سالگى ذكركرده است، مىتوان سال تولّدِ وى را بين سالهاى 618 - 608 ه . ق (1221 - 1211 م)تخمين زد. ذكر اين نكته در اينجا لازم است كه؛ برخى از پژوهندگان تاريخِ تولّدِ صفىالدّين راسالِ 629 ه . ق (1232 م) نوشتهاند و از آنجا كه احتمالاً اقدمِ نسخِ كتاب الأدوارداراى تاريخِ سالِ 633 ه . ق (1235 م) مىباشد، نكتۀ فوق تأمل برانگيز خواهد بود.
تاریخ وفات
اما درگذشتِ صفىالدّين عبدالمؤمن - چنانكه اكثر قريب به اتفاقِ منابع بر آن تأكيد دارند- در ماهِ صفرِ سال 693 ه . ق (ژانويه 1294 م) به وقوع پيوسته است. روز در گذشتِ او را يكى از روزهاى دوشنبه 18 صفر7 (18 ژانويه) يا چهارشنبه20 صفر8 (20 ژانويه) و يا پنجشنبه 28 صفرِ9 (28 ژانويه) سالِ فوق الذّكر دانستهاند.
تحصیلات
صفىالدّين عبدالمؤمن بن يوسف در خردسالى به بغداد رفته است. سپس با ورود به مدرسۀ مستنصريه به آموختنِ محاضرات، ادب، عربى و خطّ و خوشنويسى پرداخت و توانست در علومِ متداول عصرِ خويش مانند تاريخ و علم خلاف، شعر و نظم، علم انشاء و عربى متبحّر شود. وى در حُسنِ خطّ سرآمد خوشنويسانِ روزگار خود شد و بعدها به سبب نگارش مصحفى براى المستعصم باللّه (حكومت؛ 656 - 640 ه . ق / 1258 -1242 م) آخرين خليفۀ عباسى (656 - 145 ه . ق / 1258 - 762 م) در زمرۀ ملازمين وى درآمد و احتمالاً از اين زمان در خوشنويسى شهرت بسيار يافت. به نظر مىرسد كه تا اين زمان صفىالدّين اُرموى را كمتر با عنوانِ موسيقيدان مىشناختهاند، حال آنكه او به احتمالِ بسيار تحصيل علم موسيقى و نواختن سازِ عود را از همان سالهاىِ پس از ورود به مدرسۀ مستنصريه آغاز كرده بود و به چنان مرتبهاى درعلم موسيقى رسيده بود كه علاوه بر تأليفِ كتاب الأدوار في الموسيقى نسبت به تعليمِموسيقى نيز همّت گمارده بود.
از جمله شاگردانِ او مغنيهاى به نام «لُحاظ» بود كه بامعرفىِ تواناييها و داناييهاى موسيقيايىِ صفىالدّين به مستعصم بر شهرت و تقرّب وى به خليفه بيش از پيش افزود. به گونهاى كه صفىالدّين از آن پس و تا زمانِ سقوطِ خليفه نديمِ خاصّ و ملازم هميشگى وى بود.
پس از هجومِ مغولان و سقوطِ بغداد و كشته شدنِ خليفه (656 ه . ق / 1258 م)، به امر هلاكو خان (حكومت؛ 656 - 663 ه . ق /1264 - 1258 م)، صفىالدّين به خان مغول نزديك شد و به خدمت دستگاه حكومتى وى درآمد.
او نزدِ صاحبِ كتابِ تاريخ جهانگشا؛ علاءالدين عطا ملك جوينى(681 - 622 ه . ق / 1282 - 1225 م) كه از طرفِ ايلخانان فرمانروايىِ بغداد و تمام نواحىِ عراق و عرب را برعهده داشت، چنان قرب يافت كه وى او را به رياستِ«دارالانشاء بغداد» برگزيد. همچنين صاحب ديوانِ ايلخانان و برادرِ عطا ملك؛ شمسالدّين محمّد بن محمّد جوينى (متوفى 683 ه . ق / 1284 م) تربيت فرزندان خويش يعنى؛ بهاءالدّين محمّد (متوفى 678 ه . ق / 1279 م) و شرفالدّين هارون(مقتول 685 ه . ق / 1286 م) را برعهده صفىالدين گذاشت.
محل وفات
پس از فوت علاءالدين و كشته شدن شمسالدين به فرمان سومين جانشين هلاكوخان؛ ارغون (حكومت؛ 690 - 683 ه . ق / 1291 - 1284 م) و سقوط خاندان جوينى، به سبب رابطۀ استوار و ديرينۀ صفىالدّين با اين خاندان، وى مورد بىمهرى واقع شد و روزگار چنان بر وى سخت گرفت كه سرانجام به دليلِ عدمِ توانايى در باز پرداختِقروضِ خود به زندانى در بغداد افتاد و همانجا درگذشت.
فرزندان
فرزندان صفىالدين نام سه فرزند از فرزندانِ صفىالدّين در منابعِ مختلف به چشم مىخورد؛ «كمالالدّين ابوالفضل احمد»، «عزّالدّين على» (متوفى صفر 701 ه . ق / 1301 م) كه گويا كاتب بودهاند و ديگرى «جلالالدّين محمّد» كه از ادباى عصر خويش بوده است.
شاگردان
شاگردان صفىالدين اگر چه از نامِ استادانِ صفىالدين اُرموى اطّلاعى در دست نيست ولى نام برخى ازشاگردان مشهور وى در منابع مورد نظر اين پژوهش آمده است كه عبارتند از: 1 - ياقوتِ مستعصمى (متوفى 698 ه . ق / 1298 م) كه در خطّ شاگردِ صفىالدّينبوده است. 2 - شمسالدين احمد بن يحيى سهروردى (متوفى 741 ه . ق / 1340 م) كه وى راجامع علم و موسيقى دانستهاند. 3 - شرفالدّين هارون بن محمّد جوينى (مقتول 685 ه . ق / 1286 م). 4 - بهاءالدّين محمّد بن محمّد جوينى (متوفى 678 ه . ق / 1279 م). 5 - على سه تايى. 6 - حسين زامر. 7 - حسامالدّين قتلغ بوغا. 8 - زيتون. 9 - لُحاظ.
مكتبِ مُنتظميه (Sustemati stschool)
بسيارى از محقّقان بر اين باورند كه صفىالدّين به عنوانِ بنيانگذار و يا ساماندهندۀ مكتب منتظميه، نظم نوينى را در مبانىِ نظرىِ موسيقىِ سرزمينهاى اسلامى بهويژه خاورميانه بنيان نهاد. پايههاى اين نظام كه احتمالاً براىِ اوّلين بار در كتاب الأدوار فى الموسيقى معرفى شده وتقريباً بر همۀ آثارِ مهمِّ موسيقىِ قرون بعد از خود تأثير بسيار نهاده، بر نظريههاىِدانشمندانِ قبل از قرن هفتم هجرى (سيزدهم ميلادى) مانند يعقوب بن اسحق كِنْدى(متوفى 260 ه . ق / 908 م)، ابو نصر فارابى (متوفى 339 ه . ق / 950 م)، ابو على سينا (متوفى 428 ه . ق / 1037 م) و ابن زَيْله اصفهانى (متوفى 440 ه . ق / 1048 م) استواراست.
با اين وجود اين مكتب داراى ويژگيهايى است كه آن را از ساير نظريههاى قبل از خود متمايز و متكامل مىسازد، كه در يك نگاه كلّى احتمالاً مهمترين خصوصيت اين مكتب را بايد تقسيمِ فاصلۀ هنگام (اُكتاو) به هفده فاصله دانست. بررسىِ اين تقسيمبندى نشان مىدهد كه صفىالدين اين فواصل را با اقتباس از پرده بندىِ طنبور خراسانى- كه فارابى در الموسيقى الكبير شرح داده بود - نظم داده است. به صورتى كه با پيشنهادهاىِخود، تعديلى را در فواصلِ مورد اختلافِ دانشمندان پيشين اعمال مىكند كه با اصل دوپردهاى فيثاغورس نيز قابل توجيه است. اين انديشۀ منطقى مورد ستايش بسيارى ازمحققان و موسيقى شناسان قرار گرفته است. كيزوتر ( kiesewetter صفىالدّين را زارلينوى شرق مىخواند و سرهربرت پرى [تقسيم بندى] گام او را كاملترين تقسيم گاميا دور توصيف مىكند.
اختراع دو ساز «نُزْهه» و «مُغْنى»
اختراع سازهاى جديد از ديگر كارهاى منسوب به صفىالدّين، اختراع دو ساز به نامهاىِ «نُزْهه» و «مُغْنى»است، چنانكه مؤلف كنز التحف در باب اين دو ساز نوشته است: «بعد از چنگ هيچ سازى خوشتر از نزهه نيست. صد و هشت وتر دارد و از سازهاى جديد است كه از مولانا صفىالدّين عبدالمؤمن است». «مغنى سازى است كه از مخترعات صفىالدين عبدالمؤمن رحمة اللّه عليه است و در وقتى كه به اصفهان آمد بساخت و آن مركب از رباب و قانون و نزهه است»..
آثار
1- كتاب الأدوار في الموسيقى،
2- الرسالة الشّرفية فى علم النسب و الأوزان الإيقاعية،
وى اين كتاب را به نام شرفالدّين هارون (يكى از فرزندانِ شمسالدّين محمّدجوينى) در حدود سال 666 ه . ق (1267 م) نگاشت. اين رساله كه حدود سى سال پس از كتاب الأدوار و در پنج مقاله - هر مقاله داراى چند فصل است - تأليف شده است در بردارندۀ مباحث علوم نظرى و عملى موسيقى مىباشد. چنانكه از مقدمۀ رساله برمىآيد؛ مؤلف در رسالۀ خود از شيوۀ حكماى يونانى پيروى كرده و ضمنِ بررسىِ نظراتِ ابو نصرِ فارابى (339 - 259 ه . ق ) و ابو على سينا (428 - 373 ه . ق / 1037 - 980 م) خود مطالبِ جديدى بر آنها افزوده است.
قطبالدّين محمود بن ضياءالدّين مسعود شيرازى (710 - 634 ه . ق / 1310 -1236 م) در نگارشِ فنِّ چهارم (موسيقى) از جملۀ چهارمِ (علمِ اوسط يا رياضى) كتابِدرة التاج لِغُرّة الدَّبّاج از اين رسالۀ صفىالدّين ارموى بسيار تأثير پذيرفته است.
همچنين عبدالقادر بن غيبى حافظ مَراغى (درگذشتۀ 838 ه . ق / 1434 م) در تأليف كتابهاى مقاصد الألحان و جامع الألحان از اين رساله متأثر بوده و در كتابِ شرح ادوار خود بارها به اين كتابِ صفىالدين اشاره نموده است. تصحيحى تحقيقى از رسالۀ شرفيه در سال 1982 م (1403 ه . ق) به اهتمام الحاج هاشم محمّد الرَجَب چاپ و منتشر شده،
3- ايقاع،
رسالهاى است فارسى و منسوب به صفىالدّين كه مؤلفِ كتابِ دانشمندانِ آذربايجان به ترجمهاى تركى از آن اشاره مىكند كه در اوايل قرن نهم هجرى توسط شكر الله احمداوغلى (شكر الله بن احمد شيروانى آماسيوى) ترجمه شده است. امّا آقاى دانشپژوه در فهرست خود اين ترجمۀ تركى را گزيدهاى از كتاب بهجة الروح عبدالمؤمن بلخى كه احتمالاً در حدود دوران صفويه (1148 - 905 ه . ق / 1735 - 1499 م) تأليف شده، مىداند، كه ترجمۀ عربى آن را نيز به نام الدر النقى في فن الموسيقى احمد رفاعى مسلم بنعبدالرحمن موصلى (حدود قرن دوازدهم) به نگارش در آورده است.
4- فائده فى علم الموسيقى،
رسالهاى است منسوب به صفىالدّين كه در بردارندۀ مباحثى در باب دوازده دور، شش آواز، انتقال و ادوارِ ايقاعى است.
5- كتاب الكافى من الشافى فى علوم العروض و القوافى،
برخى محقّقان با استناد به كارل بروكلمان در ذيل جلد دوم از «تاريخ آثار مكتوب عربى» اين عنوان را متعلق به دو كتاب دانستهاند، يكى كتاب العروض و القوافى و البديع كه فارمر به نسخهاى از آن در كتابخانۀ بادليان اشاره مىكند و ديگر كتاب الكافى من الشافى كه در كتابخانۀ عمومى دمشق قرار دارد و هر دو كتاب را به صفىالدين نسبت دادهاند. هرچند كه گويا نويباور عنوان كتاب فى علوم العروض و القوافى و البديع را از آنِ صفىالدين نمىداند.
به جز كتابهاىِ فوقالذكر آقاى دانشپژوه كتابها و رسالههاى؛ دائرة البحور و الألحان(الاوزان)، شرح دائرة الأصل الأول (الراست) و كتاب الميزان فى علم الأدوار و الأوزان را به صفىالدين منسوب كردهاند، كه اين امر به دليلِ عدمِ اتفاقِ نظرِ اكثر محقّقان بايد موردبررسى بيشتر قرار گيرد[۱].
پانویس
- ↑ رستمی، آریو، ، ج1، ص20-13
منابع مقاله
1. رستمی، آریو، مقدمه کتاب الادوار فی الموسیقی، صفىالدّين عبدالمؤمن ارموی، تهران، میراث مکتوب چاپ اول، 1380ش.