ابوعمیثل، عبدالله ‌بن خلید

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اَبوعَمَیْثَل، عبدالله ‌بن خُوَیْلِد یا خُلَید (د ۲۴۰ ق / ۸۵۴ م)، شاعر، لغت‌شناس و کاتب دربار طاهریان.

ابوعمیثل، عبدالله ‌بن خویلد یا خلید ‌
NUR00000.jpg
نام کاملعبدالله ‌بن خویلد یا خلید؛
نام‌های دیگرابوعمیثل، عبدالله ‌بن خویلد یا خلید؛
لقبالاعرابی؛
تخلصابوعمیثل؛
نسباز موالی؛
نام پدرخویلد یا خلید بن سعد؛
محل تولدجزیره‌العرب؛
محل زندگیجزیره‌العرب، ایران، عراق؛
رحلتد۲۴۰ ق؛
دیناسلام؛
مذهب‌ اهل‌سنت؛
پیشهشاعر، لغت‌شناس؛
منصبکاتب دربار طاهریان؛
اطلاعات علمی
درجه علمیشاعر، لغت‌شناس؛
مشایخ
معاصرینطاهر بن حسین، عبدالله ‌بن طاهر، ابوسعید ضریر، ابوتمام؛
برخی آثار1- المأثور یا ما اتفق لفظه و اختلف معناه؛


نام، زادگاه، نسب

وی ظاهراً مولای مردی هـاشمی به نام عباس ‌بن محمد بود، اما ابن ندیم او را مولای جعفر بن سلیمان نوشته است. او خود مدعی است که پدرش مولای بنی‌هاشم و جدّش سعد، مولای عباس ‌بن عبدالمطلب بوده است. ابوعمیثل در میان بدویان قَیْن ‌بن جسر زاده شد و همانجا پرورش یافت و به زبان فصیح عرب مسلط شد و از این‌رو اغلب به او نسبت اعرابی داده‌اند، اما به گفتۀ برخی، اصلش از ری بوده است از زندگانی او، تا زمانی که وی به طاهریان پیوست، هیچ نمی‌دانیم.


در دربار طاهریان

ابن‌ابی‌طاهر می‌نویسد: ابوعمیثل در زمانی که مأمون در خراسان بود (احتمالاً ۱۹۳-۲۰۲ ق)، از سوی خلیفه به عنوان شاعری تواناتر از جریر، به عبدالله ‌بن طاهر معرفی شد و به دربار او پیوست، اما روایات دیگر با گزارش ابن ابی‌طاهر مغایرت دارند. ابن معتز می‌نویسد که ابوعمیثل بر طاهر بن حسین (پدر عبدالله) وارد شد، دست او را بوسید و در ازای نکته‌ای دلنشین و مدحی زیبا، صله‌ای کلان گرفت. یک بار نیز امیر نسبت به شاعر خود دل‌چرکین شد، اما چون شاعر دل‌شکسته، در قطعه شعری کوتاه اظهار داشت که بارگاه او را ترک خواهد کرد، امیر بر سر رحم آمد و او را باز نزد خود فرا خواند و عزیز داشت. منابع دیگر نیز رابطۀ او را با طاهر بن حسین تأیید می‌کنند و ابن ندیم می‌نویسد: او نخست به خدمت طاهر بن حسین و آنگاه به خدمت فرزندش عبدالله درآمد. با اینهمه، حکایت دست‌بوسی امیر و صلۀ کلان را منابع متأخرتر، نه به طاهر که به عبدالله نسبت داده‌اند. به هر حال، ابوعمیثل پس از طاهر در خدمت پسرش عبدالله بود و به تربیت فرزندان وی همت گماشت و بنا به روایتی که خطیب تبریزی نقل کرده، وی به همراه ابوسعید ضریر موظف بوده که شعر شاعرانی را که به دربار امیر مراجعه می‌کردند، نخست ارزیابی کرده، سپس اجازۀ انشاد بدهد. در ۲۱۰ ق هنگامی که عبدالله از جانب مأمون، برای سرکوبی آشوبی که در مصر به پا خاسته بود، به سرکردگی سپاهی، عازم آن دیار شد، شاعر نیز با او به مصر رفت و به تقلید از ابونواس قصیده‌ای سرود که در آن به توصیف منازل مختلف میان عراق و مصر پرداخت. از این روایت بر می‌آید که شاعر پیش از آنکه عبدالله به امارت برسد، به دستگاه وی پیوسته بود.


ملاقات ابوعمیثل با ابوتمام

در ۲۱۹ ق / ۸۳۴ م، ابوتمام به خراسان رفت. چند گونه روایت در باب ملاقات ابوعمیثل با ابوتمام نقل شده است: به روایت صولی (ص ۲۲۳-۲۲۶) ابوتمام در قصیده‌ای عبدالله را ستود و آن را توسط ابوعمیثل به امیر رسانید؛ اما چون امیر در اعطای صله به او درنگ کرد، وی نامه‌ای گله‌آمیز در قالب شعر خطاب به ابوعمیثل سرود و در آن عبدالله را ستود. ابوعمیثل نیز در پاسخ او شعری به همان وزن و قافیه گفت. این روایت در الاغانی مفصل‌تر است: ابوتمام طی زمستان، دیرزمانی در خراسان بماند و تنها یک‌بار به بارگاه عبدالله رفت و وی را مدح گفت، اما چون از بر گرفتن صله‌ای که امیر نزد وی افکنده بود، خودداری کرد، عبدالله دل‌چرکین شد و دیگر صله‌ای به وی نبخشید. ابوتمام در این باب قصیده‌ای سرود که به دست ابوعمیثل رسید. او نیز از جانب امیر پوزش خواست و وعده داد که وی را بر سر لطف آورد و بدین کار موفق شد. قفطی می‌نویسد: ابوعمیثل که گویی ابوتمام را نمی‌شناخته، طبق وظیفه‌ای که برعهده داشته، نخست شعر او را می‌ستاند و چون برخی ابیات آن را مبهم می‌یابد، می‌پرسد: «چرا چیزی نمی‌گویی که همگان بفهمند؟» ابوتمام پاسخ می‌دهد: «چرا آنچه را می‌گویند، نمی‌فهمی؟» این پاسخ موجب شد که ابوعمیثل به جست‌وجو در احوال او برآمد و از شهرت و اعتبارش آگاه شد. پس برای انشاد شعر به بارگاه امیرش برد. این روایت در گزارش خطیب تبریزی اندکی تغییر می‌یابد. برپایۀ نوشتۀ او ابوعمیثل چنانکه گذشت، همکاری به نام ابوسعید ضریر نیز می‌یابد. به هر حال بیشتر این روایات دستخوش تناقضند. مثلاً بسی شگفت است که ابوعمیثل شاعر پرآوازه‌ای چون ابوتمام را نشناسد.


آثار

از مجموعۀ اشعار شاعر اندکی بیش نمانده که فریتس کرنکو همه را در پایان المأثور گرد آورده است؛ اما چنانکه گفته‌اند وی شاعری پرگوی بوده است و ابن ابی‌طاهر به دیوانی از او در ۰۰۰‘۱ صفحه (پوست) و صولی به دیوانی در ۵۰۰ ورقه اشـاره کرده است. افزون بر دیوان شعر، ۴ کتاب نیز بدو منسوب است:

1. المأثور یا ما اتفق لفظه و اختلف معناه،

که در ۱۹۲۵ م به کوشش فریتس کرنکو در لندن به چاپ رسیده است. این کتاب فرهنگی است که در آن مؤلف واژه‌هایی را بی‌نظم خاصی ذکر کرده و برای هر واژه توضیحی نیز داده است، اما گویی او بیشتر به کلماتی عنایت داشته که دارای چند معنی بوده‌اند. وی در تأیید معانی واژه‌ها به اشعار یا اقوال لغت‌شناسان و نحودانان نیز استشهاد می‌کند؛

۲. معانی الشعر؛

۳. التشابه؛

۴. الابیات السائرة،

که جز نامی از ۳ کتاب اخیر برجای نمانده است. [۱]. ‌

پانویس

  1. خسروی، زهرا، ‌ج6، ص76-75

منابع مقاله

خسروی، زهرا، دائر‌ه‌المعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائر‌ه‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.

وابسته‌ها