ابوهفان مهزمی، عبدالله بن احمد
ابوهِفّان، عبدالله بن احمد بن حرب مهزمى (متوفاى 255ق)، ادیب، لغوی، نحوی، از شعراى هرزوى قرن سوم هجرى است.
نام | ابوهفان مهزمی، عبدالله بن احمد |
---|---|
نامهای دیگر | ابوهفان المهزمی، عبدالله بن احمد
مهزمی، ابو هفان عبدالله بن احمد |
نام پدر | احمد |
متولد | |
محل تولد | بصره |
رحلت | 257 ق |
اساتید | |
برخی آثار | ديوان أبيطالب بن عبدالمطلب |
کد مؤلف | AUTHORCODE03323AUTHORCODE |
نام، نام پدران
هفان را به كسر و فتحها خواندهاند و روايات کتابهاى لغت و ادب در این باب یکسان نيست. منابع، در نام او و پدرانش اتفاق نظر دارند، اما معلوم نیست چرا حصری او را منصور بن بجره خوانده است.
خاندان ابوهفان
ظاهراً زادگاه و خاستگاه ابوهفان شهر بصره است، زيرا قوم او، بنى مهزم كه شاخهاى از عبدقيس بود، در آنجا مىزيست. چند تن از اعضاى این قوم، به روايت اخبار، شهرت يافتهاند. عموهایش، محمد و على و دايىاش، مسلمه، منابع روايت او بودند و مسلمه به شاعرى نيز شهرت داشت؛ بنابراین، شگفت نيست كه او از نوجوانى به شعر و روايت اخبار روى آورده باشد.
در بغداد
ابوهفان، سرانجام، بصره را ترك گفت و در بغداد مسكن گزيد و از آن پس، همه اخبارى كه از او در دست داريم، گویا در همین شهر رخ داده است.
ابوهفان و ابونواس
ابوهفان را «غلام و راوى» ابونواس دانستهاند و از اينجا پيداست كه او پيش از همه، شيفته این شاعر بزرگ گرديده، به حلقه ياران او پيوسته و شيوه زندگى و شعرسرايى او را پيش گرفته است؛ بااينهمه، ابوهفان در وهله نخست، راوى است و همین امر، او را برای روايت شعر و لغت و شايد هم حديث، نزد اصمعى كشانده است.
جایگاه علمی ابوهفان
وى، به قول «خطیب»، در ادب به مقام بزرگى نايل آمد يا به قول ديگران، نحوى، اديب، لغوى و عالم به شعر شد و سرانجام، كسانى چون ابن ابىطاهر، جنيد بن حكيم دقاق و يموت بن مزرع او را مرجع خویش قرار داده، از او روايت كردهاند. ابن معتز، ابن جراح، ابن نديم، ابوحيان، حصرى و ديگران بارها از قول او اخبارى را نقل كردهاند. روش كار او در روايت، با روش راویان معاصرش هيچ تفاوتى ندارد و این امر در منابعى كه ياد شده، مشهود است.
از زندگى علمى ابوهفان، بيش از این در دست نيست و روايات بىشمار ديگرى كه درباره او نقل شده، همه به مجالس عياشى، هجاى این و آن و دو مدح، منحصر مىشود.
بىگمان، وى با جاحظ روابطى داشته است، زيرا جاحظ دو بار از او نقل روايت كرده است و او نيز از عشق جاحظ به کتاب در شگفت شده است.
از مجموعه اشعار ابوهفان درمىيابيم كه وى مردى تنگدست بوده است. چند قطعه شعر از او مىشناسیم كه در آنها، از ژندگى لباس يا از عريانى خویش ناله سر داده است؛ حتى در یک دوبيتى اشاره مىكند كه برای كسب یک وعده خوراك، ناچار شده لباسهاى خود را نيز بفروشد. اشعار او را كه به تأييد منابع، اندك بوده، گرد نياوردهاند، زيرا گویى شعر او را كسى جدى نمىگرفته است؛ هرچند كه ابن معتز، وى را از مشاهير و شعرش را «همه جا موجود» وصف كرده است. شايد مجموعه شعر موجود او از 60 - 70 بيت فراتر نرود.
در اواسط سده پنجم قمرى مىبينيم كه ذكر تشيع او در منابع پديدار مىگردد. نجاشى تصريح مىكند كه او میان اصحاب ما مشهور است و در مذهب ما شعر سروده است.
ابوعبيد او را از شعراى دولت هاشمى مىخواند، اما منابع تا این زمان، نه به تشيع او اشاره كردهاند و نه به اشعارش در این باب. آنچه كار را دشوارتر مىسازد، آن است كه نجاشى، کتابى را با عنوان «شعر ابىطالب بن عبدالمطلب و اخباره» به او نسبت داده و سخن او البته در بيشتر آثار شيعى پس از وى، چون قمى و مامقانى تكرار شده است، اما بسيارى از منابع شيعى كهن، در این باب خاموشند. شيخ مفيد، در «امالى» و حتى در رساله «ايمان ابىطالب» و نيز شيخ طوسى و ابن شهرآشوب، هيچكدام به این اثر اشاره نكردهاند.
وفات
ابن حجر، تاريخ مرگ ابوهفان را 257ق، آورده است كه غريب نمىنمايد، اما سال 195ق كه ياقوت ذكر مىكند، بىترديد نادرست است.
آثار
اين آثار، در منابع، به نام او ذكر شده است:
- اخبار ابىنواس؛
- صناعة الشعر؛
- الاربعة في اخبار الشعراء؛
- اشعار عبدالقيس و اخبارها[۱]
پانویس
- ↑ آذرنوش، آذرتاش، ج6، ص400-402
منابع مقاله
آذرنوش، آذرتاش، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1373