وایلی سجزی، ابینصر عبیدالله بن سعید بن حاتم
اَبونَصْرِ سِجْزی، عبیدالله بن سعید بن حاتم بن احمد بن محمد بن حاتم بن علویه بن سهل بن عیسی بن طلحۀ وایلی (د محرم ۴۴۴ / مۀ ۱۰۵۲)، محدث و نویسندۀ كتابی در نقد اشاعره.
نسب
به گفتۀ ابن قیسرانی نسبت وایلی وی مربوط به روستایی به نام «اوایل» در منطقۀ سجستان بوده است، اما برپایۀ سخن ابن ماكولا ، وی به سبب انتساب به قبیلۀ بكر بن وایل، «وایلی» خوانده شده است و بر این پایه میباید اصل او را عرب دانست. محتمل است که ابونصر در عین اینکه به بكر بن وایل نسب میبرده، از روستای وایل نیز برخاسته باشد.
پدرش اهل علم بود و چنانكه عبدالقادر قرشی یادآور شده است، در فقه بر مذهب حنفیان بود.
ولادت، زادگاه
از تاریخ و محل تولد ابونصر اطلاع دقیقی در دست نیست، اما ظاهراً در سجستان متولد شده است.
مشایخ، اساتید، سفرها، محل وفات
او در سجستان از ابوسلیمان محمد بن محمد بن داوود اصم، ابوعمر محمد بن اسماعیل عنبری و ابوزهیر مسعود بن محمد بن محمد بن حسین لغوی حدیث شنید، همچنین از پدرش بهره برد و فقه حنفی را از وی فرا گرفت.
ابونصر پیش از ۴۰۰ ق به غزنه سفر كرد و نیز به نیشابور رفت و در آنجا از حاكم نیشابوری (د ۴۰۵ ق) و ابویعلی حمزه بن عبدالعزیز مهلبی حدیث شنید. همچنین برای گزاردن حج در ۴۰۴ ق به مكه رفت و در آنجا از ابوالحسن احمد بن ابراهیم بن فراس عَبقسی حدیث شنید و ظاهراً پس از درگذشت ابوالحسن در صفر ۴۰۵، راهی بغداد شد و از برخی مشایخ وقت حدیث شنید، آنگاه به شام و مصر سفر كرد. وی به بصره نیز رفته است.
ابونصر در تاریخی كه اطلاعی از آن در دست نیست، بار دیگر به مكه رفت و در آنجا رحل اقامت افكند و همانجا نیز در گذشت. از این رو ذهبی او را «شیخ الحرم» خوانده است.
از دیگر مشایح او ابواحمد فَرَضی، ابوالحسن احمد بن محمد بن الصَلت مُجبِر، ابوعمر ابن مهدی فارسی، علی بن عبدالرحیم سوسی، ابوعبدالرحمان سلمی و عبدالصمد بن ابی جرادۀ حلبی را میتوان نام برد.
سعۀ روایی و دقت در حدیث
سعۀ روایی و دقت وی در حدیث مورد تأكید رجالشناسان واقع شده است و ابن ماكولا او را یكی از حافظان متقن میداند. سمعانی نیز به نقل از عبدالعزیز نخشبی آورده كه ابونصر به حدیث آشنایی نیكو داشت و خوش سیرت بود. ابن جوزی نیز گفته است كه ابونصر حدیث بسیار شنید و در اصول و فروع آگاه بود. ذهبی نیز او را «الامام العالم الحافظ المجود شیح السنه» خوانده است.
راویان
گفته شده كه بیش از ۱۰۰ تن از محدثان از او حدیث شنیدهاند. از میان این كسان میتوان ابواسحاق ابراهیم بن سعید حبّال، عبدالعزیز بن محمد نحشبی، ابوالفضل جعفر بن یحیی حكاك، سهل بن بشر اسفرایینی و ابومعشر طبری را نام برد.
مذهب
با اینكه گفته شده كه ابونصر نیز همچون پدر بر مذهب حنفی بوده، اما خود ابونصر در سالهاش آنجا كه از مذاهب فقهی سخن میگوید، سخنی دال بر گرایش خود به حنفیه، به میان نمیآورد؛ در حالی كه احمد بن حنبل و قدرت فقهی او را میستـاید و این امر ظاهراً دلالت بر عدم گرایش او به فقه ابوحنیفه دارد. به هر حال ابونصر از لحاظ فكری بر مذهب اصحاب حدیث بود و چنانكه از آثارش پیداست، از طرفداران جدی این مذهب بود.
وفات
به گفتۀ ابن جوزی و به تبع وی ابن كثیر وی در ۴۶۹ ق در گذشته است كه درست نیست.
آثار
1- الابانه،
از آثار او جز رسـالهاش به اهل زبید از الابانه نیز نام بردهاند و این اثر چنانكه خود ابونصر در رسالهاش گفته، در رد گمراهان و در موضوع كلامی خلق قرآن بوده است. ابن جوزی از آن به الابانه فی الرد علی الرافعین (ظاهراً الزائغین) و ذهبی الابانه الكبرى تعبیر كرده است. به گفتۀ همو موضوع الابانه اقامۀ ادله بر عدم خلق قرآن ودر مجلدی بزرگ بوده كه گواه روشنی بر وسعت دانش ابونصر در علم حدیث بوده است.
به گزارش ابن تیمیه، میان ابونصر و هم عصرش ابوذر هروی (د ۴۳۴ ق) كه او نیز در مكه میزیست، دربارۀ قرآن اختلاف بود و چنانكه میدانیم ابوذر اشعری مسلك بود و دربارۀ قرآن نظری خلاف طریقۀ اصحاب حدیث داشت. ابونصر در این كتاب سعی داشته است تا با استفاده از قرآن و سنت نشان دهد كه لفظ قرآن نیز قدیم است و مخلوق نیست. او بر این باور بود كه احمد بن حنبل نیز چنین عقیدهای داشته است و جز آن، آنچه به احمد بن حنبل در این باره منسوب داشتهاند، بر باطل است. از این كتاب ابن تیمیه در بیان تلبیس الجهیمه و درء تعارض العقل و النقل، نیز ذهبی در سیر و العلو و همچنین سیوطی در جامع الاحادیث و الجامع الصغیر استفاده كردهاند.
2- رساله السجزی الی اهل زبید فی الرد علی من انكر الحرف و الصوت،
كتاب دیگر ابونصر رسالۀ وی به اهل زبید است كه با عنوان رساله السجزی الی اهل زبید فی الرد علی من انكر الحرف و الصوت در ۱۴۱۳ ق به كوشش محمد باكریم باعبدالله در مدینه به چاپ رسیده است. این كتاب در نقد نظرگاههای اشعریان در زمینۀ قرآن است و در آن سخت بر شخص ابوالحسن اشعری و كسانی دیگر چون باقلانی و ابن فورك تاخته است. این كتاب را میتوان یكی از نمونههای بارز اشعری ستیزی در دوران نضج فكری اشعری گری دانست و از این جهت قابل مطالعه و بررسی است.
ابونصر این كتاب را پس از الابانه نوشته است، جوینی متكلم مشهور اشعری (د ۴۷۸ ق) در جایی به نقد ابونصر بر اشعریان نظر داشته و ضمن رد گفتار او، وی را قدح و طعن بسیار كرده است[۱].
پانویس
- ↑ بخش فقه، علوم قرآنی و حدیث، ج6، ص319-318
منابع مقاله
بخش فقه، علوم قرآنی و حدیث، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.