اصول التربية الإسلامية
أصول التربية الإسلامية | |
---|---|
پدیدآوران | ابولاوی، امین (نویسنده) |
ناشر | توزیع دار ابن الجوزی |
مکان نشر | ریاض |
سال نشر | 1419ق/1999م |
چاپ | اول |
موضوع | اسلام و آموزش و پرورش,تربیت اخلاقی,اخلاق اسلامی |
کد کنگره | BP۲۳۰/۱۸ /الف۲الف۶ |
أصول التربية الإسلامية تألیف امین ابولاوی؛ هدف اين كتاب، پيشرو نهادن شمايى روشن از مفهوم تربيت اسلامى و آبشخورها، ويژگىها، هدفها، مبانى، محيطها، روشهاى اينگونه تربيت در كنار اشارتى كوتاه به برخى از مربيان بزرگ آن در گذشته است. نگارنده معتقد است كتابش براى توصيف تربيت اسلامى بر روش تاريخى متمركز نيست، بلكه كوشيده است تربيت اسلامى را به گونهاى توصيف كند كه از رهگذر آن بتوان تربيت اسلامى را جامه عمل پوشانيد. ديگر آنكه آرا و مفاهيم بازگفته در كتاب برگرفته از آبشخورهاى تربيت اسلامى بهطور خاص و منابع فقه اسلامى بهطور عام است و آرا و مفاهيمى شخصى نيست (ص 9).
نويسنده، مطالب را در مقدمه و ده گفتار قلمى كرده است. وى در گفتار نخست به معناى تربيت در لغت، تعريف تربيت به مفهوم عام و تربيت اسلامى و شرح تعريف برگزيده خود از تربيت اسلامى پرداخته است.
گفتار دوم دربارۀ آبشخورهاى تربيت اسلامى است و در آن از سه منبع: قرآن كريم، سنت نبوى، ميراث سلف صالح ياد و پس از بازشكافت سخن دربارۀ هريك از آنها، گفتار پايان پذيرفته است.
نگارنده، تربيت اسلامى را داراى ويژگىهايى مىداند كه آنها را در گفتار سوم چنين برشمارده است: تربيت اسلامى، ربانى و جهانى و فراگير است. اينگونه تربيت داراى انسجام ساختارى و اعتدال است و فرازمانى و فرامكانى و با فطرت انسان سازوار است و از گهواره تا گور را دربر مىگيرد و اعمال و اجراى آن، مسئوليتى فردى و گروهى است.
در گفتار چهارم به هدفهاى تربيت اسلامى نظر شده است. در اين گفتار، هدفهاى تربيت اسلامى به دو هدف كلى اصلى و عمومى تقسيم شده است. هدف اصلى [نه غايى] عبارت است از پرورش شخصيت اسلامى در فرد و گروه. تربيت اسلامى داراى پنج هدف عمومى به اين شرح است: تعبدى، فكرى، اخلاقى، اجتماعى، سياسى. نگارنده هريك از اين هدفها را بازشكافته و آنگاه به گفتار پنجم رفته است.
گفتار پنجم، محملى براى واكاوى مبانى تربيت اسلامى است. نگارنده اين مبانى را شامل مبانى: اعتقادى، تكليفى، اخلاقى، روحى دانسته و دربارۀ هريك مطالبى را بيان داشته است. مثلاً در شرح مبناى اعتقادى، عقيده را تعريف و تقسيم كرده است و به اركان ششگانه اعتقاد اسلامى اشاره كرده است و پس از درنگى در اين اركان، از بعد تربيتى توحيد و تأثير مبناى اعتقادى بر تربيت اسلامى سخن گفته است.
محيطها و مراكز تربيت اسلامى موضوع گفتار ششم است. در اين گفتار تلاش شده است روند پيدايش و تحول نهادهاى آموزشى در اسلام پيشرو نهاده شود (ص 117). اين نهادها عبارتاند از: منازل، مساجد، مكتبها، كاخها، كتابخانهها (دارالحكمه، دارالكتب)، مدرسهها، دارالحديثها، زاويهها، رباطها، خانقاهها، بازارها.
در گفتار هفتم با روشهاى تربيت اسلامى آشنا مىشويم. در شرح اين بحث، نخست مفهوم روش بيان شده است. آنگاه به چهار روش: هدايت مستقيم، تربيت با اسوه حسنه، تربيت با پاداش، تربيت با تنبيه اشارت رفته است. در روش هدايت مستقيم از تلقين كلامى، اشارهاى، نوشتارى، پند نيكو، قصه، ضربالمثل، ياد و سپس ديگر روشها شرح و شكافته شده است.
نويسنده، گفتار هشتم را به بحث دربارۀ تربيت اسلامى در چارچوب خانواده اختصاص داده است. سرآغاز اين گفتار، اشارتى است به مفهوم خانواده در لغت و اصطلاح و اسلام، عناصر و اركان خانواده، مسئوليت تربيت در خانواده و نقش پدر و مادر، مراحل تربيت، برخى از سنتهاى اسلامى و آداب فرزنددارى، شمارى از ديگر مطالب اين گفتار كتاب است.
در گفتار نهم در نهايت اختصار از آراى تربيتى مربيان ذيل ياد شده است: محمد ابنسحنون، ابوالحسن قابسى، ابنمسكويه، ابنعبدالبر قرطبى، امام محمد غزالى، برهانالدين زرنوجى، ابنجماعه حموى، عبدالرحمن ابنخلدون.
گفتار پايانى اين كتاب دربارۀ آداب و اخلاق عالم (معلم) و متعلم است كه مانند گفتار نهم كوتاه برگزار گشته است.
گفتنى است برخى از كاستىها و نابايستىهاى اين كتاب كه بيشتر به چشم مىآيد و چشمپوشى بر آنها روانيست از اين قرار است: ضعف تاريخى، مثلاً در گفتار نهادهاى آموزشى، از مِربَد، منازل اشراف، منازل عالمان، دكان وراقان، اماكن متبركه ياد نشده است. ضعف ساختارى، مثلاً بحث مراحل تربيت بهخطا در ذيل بحث روشها آمده است (ص 237 به بعد)؛ در بحث روشها، بسيارى از روشهاى قرآنى تربيت فرونهاده شده و بررسى نگشته است. گفتار هفتم (ص 151) بهخطا المبحث السادس نوشته شده است. وانگهى در اين اثر از اصول، عوامل، حوزهها، امكان و ضرورت تربيت سخن نرفته است.[۱]
پانويس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص64-66
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی تعلیم و تربیت در اسلام، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، قم، یکم، 1390ش.