ابن معطى، يحيى بن عبدالمعطى
ابن مُعْطى، ابوالحسين يحيى بن معطى (يا عبدالمعطى) بن عبدالنور زواوی (564 -628ق/1169-1231م)، نحوی و ناظم مغربى، معاصر موحدون مغرب و ايوبيان مصر.
نسب
وی منتسب به زواوه از قبايل معروف بجايه بود.
تحصیلات
مقدمات علوم را در زادگاه خود فراگرفت و از استادانى همچون ابوموسى جزولى نحو و فقه آموخت.
مشایخ
در زمانى كه تاريخ آن به درستى روشن نيست، به شام رفت و نزد مشايخ آنجا، از جمله قاسم ابن عساكر، به تحصيل پرداخت. علت مهاجرت او به شرق نيز به درستى روشن نيست، اما افزون بر انگيزههای علمى، احتمالاً آشفتگیهای سياسى دولت موحدون نيز در اين امر تأثير داشته است.
برخى از محققان معاصر بر آنند كه وی ابتدا به مصر رفت و پس از بهرهگيری از مجالس درس علمای آن سامان راه دمشق را درپيش گرفت، ما اين گفته مورد تأييد منابع كهن نيست.
مذهب، تدریس
ظاهراً وی بيشتر عمر خود را در دمشق گذراند و مدتى در مدرسه عادليه به تدريس و تأليف پرداخت و گويا الفيه مشهور خود را در همانجا نوشت. وی كه در آغاز مذهب مالكى داشت، در دمشق به اقتضای اوضاع به مذهب شافعى گراييد و بعدها در مصر به جمع حنفيان پيوست.
شاگردان
از شاگردان او ابن سويدی و رضىالدين قسنطينى را مىتوان نام برد.
مناصب
وی با دربار ايوبيان ارتباط داشت و مدتى از طرف الملک المعظم ناظر بر امور مساجد بود. در واپسين سال زندگى او الملک الكامل وی را به مصر فراخواند و چون مقام علمى او را برتر از همگنانش يافت، برايش مقرری تعيين كرد و او را به امامت جامع عتيق برگزيد.
وفات
اما ديری نپاييد كه وی در قاهره درگذشت. در تشييع پيكر او الملک الكامل و جمعى از بزرگان از جمله ابوشامه شركت داشتند.
آثار
ابن معطى در بين نحويان چندان مشهور نيست و اگر ابن مالک در مقدمه الفيه خود نامى از وی نمىبرد، چه بسا به همين اندک شهرت هم نمىرسيد.
آثار او نيز همچون آثار معاصرانش از چندان ارزشى برخوردار نيست.
مىدانيم كه از ميانههای سده 5ق/11م به بعد كه علم نحو دچار ركود شد، تقريباً همه آثاری كه در اين زمينه نگارش يافت، شرح و تفصيل و حاشيه و اختصار بود؛ بهگونهای كه تقريباً هيچيک از اين تأليفات را نمىتوان ابداعى به شمار آورد.
آثار ابن معطى نيز از اين امر مستثنى نيست. او علاوه بر شرح و اختصار برخى از آثار گذشتگان، برخى از آنها را در قالب ارجوزه به نظم در آورد و اگرچه قبل از او ارجوزههايى در علوم مختلف نوشته شده بود، ظاهراً وی نخستين كسى است كه قواعد نحوی را به شكل الفيه به نظم در آورده است و از اين روی وی، در عين حال، پيشرو ابن مالک به شمار مىرود. بيش از نيمى از 17 اثر وی كه از برخى از آنها جز نامى به جای نمانده، روايتهايى است منظوم از كتابهايى همچون جمهره ابن دريد، صحاح جوهری، شرح ابيات سيبويه و بقيه شرح و حواشى و ذيل است، از اين رو ستايشهای مبالغهآميز برخى از تذكره نويسان را درباره او نبايد چندان جدی تلقى كرد.
آثار چاپى
- الدره الالفيه، معروف به الفيه ابن معطى، منظومهای است در صرف و نحو، بالغ بر 021 1بيت كه تأليف آن در 595ق/1198م به پايان رسيده و ابن مالک حدود نيم قرن بعد الفيه خود را به تقليد از آن نوشته است. شرح و تعليقاتى نيز بر اين كتاب نوشته شده كه از آن جمله شرح ابن وردی با نام ضوء الدره، شرح ابن خباز موصلى، شرح احمد بن يوسف غرناطى و شرح محمد بن احمد شريشى؛ را مىتوان نام برد. سترستن نخست گزيدهای از اين اثر را با ترجمه و شرح آن به زبان سوئدی در 1895م در لايپزيگ منتشر كرده و سپس متن كامل آنها را در 1900م با مقدمهای به زبان آلمانى به چاپ رسانيده است؛
- الفصول الخمسون، اثری است در نحو مشتمل بر 5 باب كه هر باب آن شامل 10 فصل است. نخستين بار شوگرن2 دو باب اول و دوم آن را در 1899م در لايپزيگ به چاپ رسانيد. متن كامل آن نيز در قاهره (1977م) به كوشش محمود محمد طناحى منتشر شده است.
آثار خطى
- البديع فى صناعه الشعر، نسخههايى از آن در توپكاپى با نام بديع فى علم البديع، ظاهريه، چستربيتى با نام القاب البديع و لايپزيگ موجود است.
آثار يافت نشده
- حواشى على اصول ابن السراج،
- ديوان خطب؛
- ديوان شعر،
- شرح ابيات سيبويه،
- شرح بعض الجزوليه،
- شرح الجمل فى النحو،
- العقود و القوانين فى النحو،
- قصيده فى القراءات السبع،
- قصيده فى العروض،
- المثلث فى اللغه،
- نظم الجمهره،
- نظم صحاح جوهری،
قطعاتى كوتاه از اشعار او نيز در آثار ياقوت و ابن وردی آمده است[۱].
پانویس
- ↑ فاتحىنژاد، عنايتالله، ج4، ص645-644
منابع مقاله
فاتحىنژاد، عنايتالله، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.