ابن ماجد، احمد بن ماجد

    از ویکی‌نور
    ابن‌ ماجد، دريانورد مشهور عرب
    NUR73089.jpg
    نام کاملاحمد بن‌ ماجد بن‌ محمد بن‌ عمرو بن‌ فضل‌ بن‌ دويک‌ ابن‌ يوسف‌ بن‌ حسن‌ بن‌ حسين‌ بن‌ ابى‌ معلق‌ السعدی بن‌ ابى‌ الرکائب‌ النجدی؛
    نام‌های دیگرشيخ‌ ماجد، ابن‌ ابى‌ الرکائب‌؛
    لقبشهاب‌ الدنيا و الدين‌؛
    تخلصابن‌ ماجد، شيخ‌ ماجد، ابن‌ ابى‌ الرکائب؛
    نسبنجدی؛
    نام پدرماجد بن‌ محمدالنجدی؛
    خویشاوندان
    دیناسلام؛
    مذهبشیعه؛
    پیشهدريانورد مشهور عرب؛
    اطلاعات علمی
    اجازه اجتهاد از
    درجه علمید
    برخی آثار1- الفوائد فى‌ اصول‌ علم‌ البحر و القواعد، 2- حاويه الاختصار فى‌ اصول‌ علم‌ البحار؛


    احمد بن ماجد دریانورد مشهور عرب در سده 9ق‌/15م‌ و نویسنده کتاب «نصوص عربیة فی الملاحة البحریة».

    نام کامل

    نام‌ کامل‌ او شهاب‌ الدنيا و الدين‌ احمد بن‌ ماجد بن‌ محمد بن‌ عمرو بن‌ فضل‌ بن‌ دويک‌ ابن‌ يوسف‌ بن‌ حسن‌ بن‌ حسين‌ بن‌ ابى‌ معلق‌ السعدی بن‌ ابى‌ الرکائب‌ النجدی است‌. در نوشته‌ها او را شهاب‌الدين‌ احمد بن‌ ماجد السعدی النجدی، شيخ‌ ماجد و ابن‌ ابى‌ الرکائب‌ نيز ناميده‌اند.

    زادگاه

    از عنوان‌ سعدی نجدی چنين‌ برمى‌آيد که‌ او را منسوب‌ به‌ نجد دانسته‌اند. حال‌ آنکه‌ به‌ نوشته کراچکوفسکى‌، عضو فرهنگستان‌ شوروی، وی در جلفار بر کرانه‌ای عربى‌ از خليج‌ عمان‌ پا به‌ عرصه وجود نهاد.

    در مآخذ پرتغالى‌ او را «موری از گجرات‌» نوشته‌اند. «مور» اصطلاحى‌ بود که‌ اروپاييان‌ در روزگار باستان‌ و سده‌های ميانه‌ اهالى‌ غير مصری شمال‌ افريقا و اعراب‌ ساکن‌ اين‌ نواحى‌ و نيز مردم‌ بعضى‌ جزاير طوفانى‌ جنوب‌ اقيانوس‌ هند را بدان‌ مى‌ناميدند. چه‌ بسا اين‌ عنوان‌ با سفرهای دريايى‌ او به‌ هند و آگاهي‌های وی از اين‌ ديار مرتبط بوده‌ است‌.


    ولادت، زندگى‌ و سرگذشت‌

    از تاريخ‌ صحيح‌ تولد و درگذشت‌ ابن‌ ماجد اطلاع‌ دقيقى‌ در دست‌ نيست‌، ولى‌ از تاريخ‌ نوشته‌ها و آثارش‌ مى‌توان‌ دريافت‌ که‌ وی در سده 9ق‌/15م‌ مى‌زيسته‌ است‌. چون‌ او در يکى‌ از تأليفات‌ خود به‌ تجارب‌ 40 ساله خويش‌ در زمينه دريانوردی اشاره‌ کرده‌ است‌، گابريل‌ فران‌ تولد او را در دهه سوم‌ سده 15م‌ دانسته‌ است‌. کراچکوفسکى‌ نيز تولد او را حدود 1430م‌ نوشته‌ است‌.

    ابن‌ ماجد در خانواده‌ای از دريانوردان‌ مشهور پا به‌ عرصه وجود نهاد. پدر و جدش‌ حرفه ناخدايى‌ داشتند و استاد و «معلم‌» دريانوردی بودند و نام‌هايشان‌ در مآخذ و افسانه‌های مربوط به‌ دريانوردی آمده‌ است‌.

    وی نسلاً بعد نسل‌ اين‌ حرفه‌ را از پدر و اجداد خود آموخته‌ بود، ولى‌ در اين‌ کار از پدر و جدش‌ پيشى‌ گرفت‌.

    او در اثر مشهور خود با عنوان‌ الفوائد فى‌ اصول‌ علم‌ البحر و القواعد از 3 معلم‌ بزرگ‌ دريانوردی عهد عباسيان‌: محمد بن‌ شاذان‌، سهل‌ بن‌ ابان‌ و ليث‌ ابن‌ کهلان‌ نيز با احترام‌ ياد کرده‌ و آنان‌ را اسلاف‌ خود ناميده‌، و از علم‌ و تأليفاتشان‌ - ضمن‌ انتقاد - سخن‌ گفته‌ است‌.

    متأسفانه‌ از آثار اين‌ 3 دريانورد چيزی برجا نمانده‌ است‌، ولى‌ از نوشته‌های ابن‌ ماجد چنين‌ برمى‌آيد که‌ تأليفات‌ آنان‌ تا سده 9ق‌/15م‌ موجود بوده‌ و مؤلف‌ گرچه‌ آن‌ها را به‌ ديده انتقاد مى‌نگريسته‌، ولى‌ از آن‌ها بهره فراوان‌ برده‌ است‌.

    ابن‌ ماجد خود را چهارمين‌ استاد و برتر از آن‌ 3 دانسته‌ و در اين‌ باره‌ چنين‌ آورده‌ است‌: «علم‌ و تأليفاتشان‌ را – رحمه‌الله‌ عليهم‌ - با نوشته‌های خود گرامى‌ داريم‌ و قدر شناسيم‌ و گوييم‌ که‌ من‌ چهارمين‌ آن‌ 3 تن‌ هستم‌ و چه‌ بسا يک‌ برگ‌ از اکتشافات‌ ما در علم‌ دريانوردی به‌ رسايى‌، درستى‌، فايده‌، هدايت‌ و دلالت‌ از اکثر تأليفات‌ آنان‌ برتر است‌... آنان‌ اهل‌ نگارش‌ بودند، نه‌ اهل‌ تجربه‌. من‌ کسى‌ را جز خود برای احراز مقام‌ چهارمين‌ نمى‌شناسم‌. از اين‌رو آنان‌ را عزيز مى‌دارم‌ که‌ تنها حق‌ تقدم‌ داشتند. پس‌ از مرگ‌ من‌ زمانى‌ فراخواهد رسيد و مردانى‌ خواهند آمد که‌ پايگاه‌ هر يک‌ از ما را معلوم‌ و مشخص‌ خواهند کرد...، چون‌ آثارشان‌ را خواندم‌، ديدم‌ که‌ ضعيف‌، بى‌نظم‌، تنقيح‌ نيافته‌ و نادرستند. از اين‌ رو مطالب‌ درست‌ آنان‌ را منقح‌ و تهذيب‌ کردم‌ و اکتشافات‌ مدلل‌ گشته خويش‌ را سال‌ به‌ سال‌ بر ارجوزه‌ها و قصيده‌ها افزودم.

    از نوشته ابن‌ ماجد دو نکته‌ معلوم‌ مى‌شود: نخست‌ آنکه‌ چنانکه‌ گفته‌ شد 3 دريانورد عهد عباسيان‌ دارای تأليفاتى‌ بوده‌اند که‌ تا سده 9ق‌ موجود بوده‌ و ابن‌ ماجد آن‌ها را مورد مطالعه‌ و بررسى‌ قرار داده‌ بوده‌ است‌.

    ديگر آنکه‌ وی آثار خود را نه‌ تنها به‌ نثر، بلکه‌ به‌ گونه‌ای منظوم‌ نيز ارائه‌ مى‌کرد. پدرش‌ ماجد شعر مى‌گفت‌ و تجارب‌ دريانوردی خود را در ارجوزه مفصلى‌ با عنوان‌ الارجوزه الحجازيه فراهم‌ آورده‌ بود که‌ بيش‌ از هزار بيت‌ داشت‌ و در باب‌ کشتيرانى‌ در کرانه‌های دريای سرخ‌ بود.

    ابن‌ ماجد برپايه تجارب‌ خويش‌ مطالب‌ نادرست‌ مندرج‌ در ارجوزه پدر را اصلاح‌ و تکميل‌ کرد، ولى‌ با خودستايى‌، خويشتن‌ را «شاعر دو قبله مکه‌ و بيت‌ المقدس‌ (ناظم‌ القبلتين‌)، حاج‌ الحرمين‌ الشريفين‌، از نسل‌ شيران‌، معلم‌ عرب‌، چهارمين‌ پس‌ از 3 و شير چهارم‌» ناميد.

    به‌ روزگار او دريانوردان‌ صخره‌ای را که‌ بر کرانه شرقى‌ دريای سرخ‌ نزديک‌ جزيره مَرْما قرار داشت‌، به‌ يکديگر مى‌نمودند و آن‌ را «صخره ماجد» مى‌ناميدند، زيرا پدرش‌ کشتى‌ خويش‌ را بدان‌ صخره‌ مى‌برد و در آنجا توقف‌ مى‌کرد. ماجد عنوان‌ ناخدای دو کرانه دريای سرخ‌ «ربان‌ البرّين‌» داشت.

    ابن‌ ماجد نقل‌ کرده‌ است‌ که‌ در 890ق‌/1485م‌ هنگام‌ دريانوردی بر دريای سرخ‌ نزديک‌ کرانه غربى‌ از خطر رهايى‌ يافت‌، چون‌ وصيت‌ پدر را به‌ کار بسته‌ بود. پدرش‌ برخلاف‌ ديگر ناخدايان‌ مدعى‌ بود که‌ ميان‌ جزاير اسما و مسند (در جنوب‌ مدار 17 درجه‌) گذرگاهى‌ وجود ندارد.

    قطب‌الدين‌ مکى‌ نهروالى‌ (917-990ق‌/1511-1582م‌) در کتاب‌ البرق‌ اليمانى‌ فى‌ الفتح‌ العثمانى‌ که‌ در 981ق‌/1573م‌ نگارش‌ آن‌ را به‌ پايان‌ رسانيد, مطالبى‌ درباره ظهور پرتغاليان‌ در اقيانوس‌ هند و درآمدن‌ آنان‌ به‌ جزيره هرمز، آورده‌ که‌ با دريانوردی ابن‌ ماجد مرتبط است‌. وی اشاره‌ کرده‌ است‌ که‌ پرتغاليان‌ از تنگه سبته‌ (جبل‌الطارق‌) به‌ دريا نشستند و از منطقه‌ای که‌ پشت‌ سرشان‌ سرچشمه رود نيل‌ بود، گذشتند و در شرق‌ به‌ تنگه‌ای پر موج‌ رسيدند که‌ يک‌ سوی آن‌ کوه‌ و سوی ديگر ظلمات‌ بود و کشتيهايشان‌ بر اثر موج‌ شکسته‌ مى‌شد و غرق‌ شدگان‌ نجات‌ نمى‌يافتند و کسى‌ از آنان‌ به‌ دريای هند راه‌ نداشت‌ تا اينکه‌ يک‌ «غراب‌» (کشتى‌ کوچک‌) از آن‌ها به‌ دريای هند رسيد.

    شوموفسکى‌ نوشته قطب‌الدين‌ مکى‌ نهروالى‌ را که‌ همراه‌ با ابراز نفرت‌ فراوان‌ نسبت‌ به‌ ورود پرتغاليان‌ و اقدام‌ ابن‌ ماجد بوده‌، چنين‌ ذکر کرده‌ است‌: «از حوادث‌ مصيبت‌ بار اوايل‌ سده 10ق‌ ورود شياطين‌ پرتغالى‌، يکى‌ از قبايل‌ فرنگيان‌ ملعون‌ به‌ نواحى‌ هندوستان‌ بود. واحدهای آنان‌ با کشتى‌ از تنگه سئوتا يا سبته‌ (جبل‌ الطارق‌) به‌ دريای ظلمات‌ (اقيانوس‌ اطلس‌) روان‌ شدند و از کنار کوه‌های القُمْر (ماداگاسکار) گذشتند و به‌ جايى‌ رسيدند که‌ سرچشمه رود نيل‌ است‌. آن‌ها که‌ راه‌ شرق‌ را گم‌ کرده‌ بودند، خود را به‌ تنگه‌ای نزديک‌ ساحلى‌ يافتند که‌ يک‌ سوی آن‌ کوه‌ و سوی ديگر آن‌ دريای ظلمت‌ بود. در اين‌ ناحيه‌ آب‌ها سخت‌ متلاطم‌ بود. کشتي‌های آنان‌ چون‌ قدرت‌ شکافتن‌ امواج‌ را نداشت‌، در هم‌ مى‌شکست‌ و کسى‌ از آنان‌ زنده‌ نمى‌ماند، ولى‌ آنان‌ با سماجت‌ همواره‌ اين‌ راه‌ را طى‌ مى‌کردند و غرق‌ مى‌شدند و کسى‌ نمى‌توانست‌ به‌ اقيانوس‌ هند راه‌ يابد، تا اينکه‌ يک‌ غراب‌ توانست‌ از آنجا بگذرد... آن‌ها با جديت‌ به‌ کسب‌ آگاهى‌ از اين‌ دريا پرداختند و سرانجام‌ ملاح‌ با تجربه‌ای به‌ نام‌ ابن‌ ماجد راه‌ به‌ آنان‌ نمود. رئيس‌ فرنگان‌ الاميلاندی با او از در دوستى‌ درآمد و به‌ باده‌گساری پرداختند و ملاح‌ در حال‌ مستى‌ به‌ آنان‌ راه‌ نمود.

    در نوشته‌ها عنوان‌ الاميلاندی به‌ صورت‌ المندی نيز آمده‌ است‌. گابريل‌ فران‌ آن‌ را تلفظ عربى‌ واژه پرتغالى‌ «الميرانت‌» (= آدميرال‌) مى‌داند که‌ عنوان‌ فرمانده‌ ناوگان‌ است‌. آدميرال‌ مذکور واسکودگامای مشهور بود.

    قطب‌الدين‌ پس‌ از شرح‌ ماجرا چنين‌ نتيجه‌ مى‌گيرد که‌ پرتغاليان‌ به‌ دريای هند راه‌ يافتند و جزيره هرمز را متصرف‌ شدند و پيوسته‌ به‌ آنان‌ کمک‌ رسيد و راه‌ را بر مسلمانان‌ گرفتند و آنان‌ را غارت‌ و اسير کردند و ستم‌ بسيار روا داشتند.

    کراچکوفسکى‌ مستى‌ ناخدای مسلمان‌، ابن‌ ماجد، را شوخى‌ مى‌شمارد. وی معتقد است‌ که‌ اين‌ نظر را بايد به‌ يک‌ سو افکند، زيرا مؤلف‌ (قطب‌الدين‌) خواسته‌ است‌ از اين‌ رهگذر موافقت‌ ابن‌ ماجد را در امر راهنمايى‌ کشتى‌ فرنگان‌ به‌ گونه‌ای توجيه‌ کند.

    شوموفسکى‌ نوشته‌های مآخذ پرتغالى‌ را در اين‌ زمينه‌ معقول‌تر مى‌شمارد و معتقد است‌ که‌ ابن‌ ماجد موافقت‌ کرد تا راهنمايى‌ کشتى‌ واسکودگاما را در قبال‌ مزدی قابل‌ ملاحظه‌ برعهده‌ گيرد.

    وی با استناد به‌ مآخذ پرتغالى‌ ماجرای رابطه ابن‌ماجد با واسکودگاما را به‌ تفصيل‌ شرح‌ داده‌ است‌: هنگامى‌ که‌ هيأت‌ دريانوردان‌ پرتغالى‌ به‌ فرماندهى‌ واسکودگاما از دماغه اميدنيک‌ گذشتند، اقيانوس‌ ديگری را برابر خود ديدند. واسکودگاما حاضر نشد دل‌ به‌ دريا زند و مستقلاً راهى‌ را در پيش‌ گيرد که‌ پايانى‌ بر آن‌ متصور نبود. او در طول‌ کرانه‌های شرقى‌ افريقا پيش‌ رفت‌ تا به‌ ملندی3 رسيد و در آنجا به‌ جست‌وجوی راهنمايى‌ خارج‌ پرداخت‌. شاه‌ ملندی که‌ نسبت‌ به‌ بيگانگان‌ مهربان‌ بود، ابن‌ ماجد را معرفى‌ نمود. واسکودگاما اين‌ رهنمای برجسته‌ را به‌ کشتى‌ خود دعوت‌ کرد. باروس‌، مورخ‌ پرتغالى‌ سده 16م‌، در اثر خود با عنوان‌ «آسيای پرتغالى‌» درباره اين‌ ماجرا نوشته‌ است‌ که‌ به‌ هنگام‌ اقامت‌ واسکودگاما در ملندی، گروهى‌ از بزرگان‌ هندوان‌ به‌ کشتى‌ درياسالار درآمدند. ميان‌ آنان‌ «موری» از گجرات‌ با عنوان‌ مالموکانا بود.

    کراچکوفسکى‌ ورود واسکودگاما با ملندی را 15 مارس‌ 1498م‌ نوشته‌ است‌.

    وی در مورد عنوان‌ مالموکانا مى‌نويسد که‌ در بعضى‌ روايات‌ به‌ صورت‌ کاناکا نيز آمده‌ است‌.

    کراچکوفسکى‌ با تکيه‌ به‌ تحقيقات‌ گابريل‌ فران‌ چنين‌ اظهار نظر کرده‌ است‌ که‌ مالمو در زبان‌ سواحلى‌ رايج‌ در شرق‌ افريقا صورت‌ تحريف‌ شده واژه معلم‌ است‌ که‌ جزء اصطلاحات‌ دريانوردی و به‌ شکل‌ ماليم‌ به‌ زبان‌ مردم‌ مالايا و سراسر اقيانوس‌ هند راه‌ يافت‌. و اما کاناکا واژه‌ای از زبان‌ مردم‌ مالابار (ملبار) است‌ که‌ در زبان‌ تاميل‌ها از واژه سانسکريت‌ گانيکا اقتباس‌ شده‌ و به‌ معنای منجم‌ و اهل‌ محاسبه‌ است‌. کاناکاهای ملبار کارشان‌ منجمى‌ و اختر شماری بود.

    ابن‌ ماجد در اجرای خواست‌ شاه‌ ملندی موافقت‌ خود را در همکاری و همراهى‌ با گروه‌ واسکودگاما اعلام‌ داشت‌. وی نقشه‌ای از کليه‌ سواحل‌ هند را به‌ واسکودگاما ارائه‌ کرد که‌ دارای نصف‌النهارات‌ و مدارات‌ بسيار دقيق‌، اما فاقد جهت‌ باد بود. اين‌ نصف‌النهارات‌ و مدارات‌ گرچه‌ بسيار کوچک‌ به‌ نظر مى‌رسيدند، ولى‌ نقشه‌ از دقت‌ فراوان‌ برخوردار بود.

    شوموفسکى‌ ضمن‌ ارائه نوشته باروس‌، يادآورد مى‌شود که‌ واسکودگاما تخته‌ اسطرلاب‌ بزرگى‌ را که‌ با خود آورده‌ بود، همراه‌ با دستگاههای فلزی برای تعيين‌ اوج‌ خورشيد و ستارگان‌، به‌ ابن‌ ماجد عرضه‌ کرد. ابن‌ ماجد گفت‌ راهنمايان‌ عرب‌ در دريای سرخ‌ از ادوات‌ سه‌ گوشه‌ و چهار گوشه‌ برای اندازه‌گيری نقطه اوج‌ خورشيد، به‌ ويژه‌ ستاره قطبى‌ که‌ برای دريانوردان‌ حائز اهميت‌ فراوان‌ است‌، بهره‌ مى‌جويند. وی افزود که‌ دريانوردان‌ هند و نيز خود او از وسايل‌ مذکور با در نظر گرفتن‌ محل‌ ستارگان‌ در شمال‌، جنوب‌، شرق‌ و غرب‌ برای ادامه دريانوردی استفاده‌ مى‌کنند. ابن‌ ماجد اين‌ وسيله‌ را ارائه‌ کرد. واسکودگاما پس‌ از اين‌ گفت‌وگو دريافت‌ که‌ مخاطبش‌ مردی کاردان‌ است‌. وی که‌ نمى‌خواست‌ چنين‌ راهنمای با ارزشى‌ را از دست‌ دهد، پيشنهاد کرد، هر چه‌ زودتر آماده حرکت‌ به‌ سوی هند شود.

    فران‌ بر پايه يادداشت‌های روزانه فرمانده‌ کشتى‌ در 1498م‌ مطالبى‌ ذکر کرده‌ است‌. وی ضمن‌ بيان‌ موافقت‌ ابن‌ ماجد در همراهى‌ با واسکودگاما نکته‌ای را که‌ پيش‌ از حرکت‌ به‌ سوی هند اظهار داشته‌ بود، چنين‌ نقل‌ کرده‌ است‌: «به‌ ساحل‌ اين‌ تنگه‌ نزديک‌ نشويد [مقصود ساحل‌ شرقى‌ افريقا در شمال‌ ملندی است‌]، به‌ سوی دريای آزاد حرکت‌ کنيد. در آن‌ صورت‌ به‌ سواحل‌ [هند] نزديک‌ خواهيد شد و از امواج‌ سهمگين‌ محفوظ خواهيد ماند. آن‌ها به‌ گوآ در ساحل‌ دکن‌ رسيدند. بعدها پرتغاليان‌ جزيره هرمز را تصرف‌ کردند و پايگاهى‌ مستحکم‌ در آن‌ جزيره‌ پديد آوردند و راه‌ را بر مسلمانان‌ بستند. چند سال‌ بعد سلطان‌ مظفرشاه‌ بن‌ محمودشاه‌ بن‌ محمدشاه‌، سلطان‌ گجرات‌ (917-932ق‌/1511- 1525م‌) نامه‌ای به‌ سلطان‌ اشرف‌ غوری (906-922ق‌/1051-1516م‌) نوشت‌ و در پيکار با فرنگان‌ از او ياری طلبيد.

    تاريخ‌ حرکت‌ کشتى‌ واسکودگاما به‌ راهنمايى‌ ابن‌ ماجد را 24 آوريل‌ 1498 حدود يک‌ ماه‌ و چند روز پس‌ از ورود پرتغاليان‌ به‌ ملندی نوشته‌اند. چنين‌ به‌ نظر مى‌رسد که‌ بيستم‌ماه‌ مه همان‌ سال‌، آن‌ها در کاليکوت‌ (از ايالت‌ کرالا) واقع‌ در سواحل‌ غربى‌ هندوستان‌ پياده‌ شدند. بدين‌ روال‌ برای نخستين‌ بار دريای اروپا به‌ خاورميانه ثروتمند توسط يک‌ راهنمای عرب‌ گشوده‌ شد. شوموفسکى‌ ورود پرتغاليان‌ به‌ اقيانوس‌ هند را بشرح‌ آورده‌ و چنين‌ نوشته‌ است‌: «اين‌ حوادث‌ در شرق‌ عکس‌العملى‌ منفى‌ پديد آورد. ساکنان‌ حوضه اقيانوس‌ هند اندکى‌ بعد دهشت‌ زده‌ با مهاجمات‌ دزدان‌ دريايى‌ و غارت‌ وحشيانه ثروتهای خويش‌ از سوی بيگانگان‌ مواجه‌ شدند که‌ با سلطه پرتغاليان‌ همراه‌ بود.

    وفات

    از تاريخ‌ درگذشت‌ ابن‌ ماجد اطلاع‌ دقيقى‌ در دست‌ نيست‌. کراچکوفسکى‌ با اتکا به‌ نظريات‌ فران‌ چنين‌ اظهار عقيده‌ کرده‌ که‌ احتمالاً هدايت‌ کشتى‌ واسکودگاما يکى‌ از آخرين‌ سفرهای دريايى‌ عمده او بوده‌ است.

    مذهب

    از نوشته‌های ابن‌ ماجد مى‌توان‌ ارادت‌ او را نسبت‌ به‌ خاندان‌ نبوت‌ و امامت‌ دريافت‌. دليل‌ اين‌ مدعا ارجوزه مندرج‌ در کتاب‌ حاويه الاختصار فى‌ اصول‌ علم‌ البحار است‌.

    ابن‌ ماجد اين‌ منظومه نجومى‌ را به‌ «وصى‌ رسول‌الله‌ اسدالله‌ الغالب‌ على‌ بن‌ ابى‌ طالب‌(ع‌)» تقديم‌ داشته‌ است‌. تئودور شوموفسکى‌ با اتکا به‌ نظر فران‌ از اعتقاد ابن‌ ماجد به‌ تشيع‌ ياد کرده‌ است‌.

    کراچکوفسکى‌ نيز همين‌ عقيده‌ را ابراز داشته‌ مى‌نويسد: «چنين‌ به‌ نظر مى‌رسد که‌ از جهت‌ معتقدات‌ مذهبى‌، شيعى‌ بود. اين‌ نکته‌ با توجه‌ به‌ رابطه او با ايرانيان‌ قابل‌ پذيرش‌ مى‌نمايد».

    آثار

    بررسى‌ آثار ابن‌ ماجد:

    نام‌ احمد بن‌ ماجد با انتشار کتاب‌ «جغرافيای دريانوردی» تأليف‌ سيدی على‌ رئيس‌ درياسالار ترک‌ از آغاز سده 19م‌ به‌ محافل‌ علمى‌ اروپا راه‌ يافت‌. ولى‌ کشف‌ متون‌ عربى‌ تأليفات‌ او تا 1912م‌ به‌ تأخير افتاد.

    پژوهش‌ و تحقيق‌ درباره آثار ابن‌ ماجد در درجه نخست‌ مرهون‌ کوششهای فران‌، دانشمند فرانسوی است‌. وی پيرامون‌ دو دريانورد بزرگ‌، ابن‌ ماجد و سليمان‌ مهری مطالبى‌ به‌ رشته تحرير کشيد که‌ در آثار متعدد او از جمله‌ اثر دو جلدی «بررسيهايى‌ پيرامون‌ جغرافيای عربى‌ و اسلامى‌1»، کتاب‌ «سفرنامه‌ها و متون‌ جغرافيايى‌ عربى‌، فارسى‌ و ترکى‌ درباره خاور دور از سده 8 تا 182» [ميلادی]، کتاب‌ «درآمدی بر ستاره‌شناسى‌ دريانوردی عرب‌» و ديگر آثار او منعکس‌ است‌. به‌ نوشته کراچکوفسکى‌ کشفيات‌ فران‌ به‌ آسانى‌ صورت‌ نپذيرفت‌. به‌ ويژه‌ تعيين‌ شخصيت‌ ابن‌ ماجد نيازمند تحقيقات‌ بغرنج‌ و جالبى‌ بود که‌ تنها با مقايسه مآخذ پرتغالى‌، عربى‌ و ترکى‌ ميسر گرديد (همان‌، .(555

    کشف‌ آثار ابن‌ ماجد با حادثه‌ای آغاز گرديد که‌ تا اندازه‌ای در خور توجه‌ است‌.

    گودفروا دمونبين‌، عرب‌ شناس‌ مشهور فرانسوی که‌ همکار فران‌ بود، ضمن‌ مطالعه‌ در کتابخانه ملى‌ پاريس‌ دو نسخه خطى‌ به‌ دست‌ آورد که‌ شامل‌ تأليفات‌ ابن‌ ماجد و سليمان‌ مهری بود.

    کشف‌ اين‌ دو نسخه خطى‌ که‌ در آغاز منحصر به‌ فرد مى‌نمود، به‌ تدريج‌ مايه کشف‌ نسخه‌های ديگر و مطالبى‌ همانند آن‌ شد.

    در اوايل‌ دهه سوم‌ سده 20م‌ نسخه خطى‌ موجود در دمشق‌ شناخته‌ شد که‌ نظر فران‌ را به‌ خود معطوف‌ داشت‌.

    بعد معلوم‌ شد که‌ نسخه خطى‌ ديگری در جده‌ هست‌. متعاقب‌ آن‌ تأليفات‌ ديگری از ابن‌ ماجد در موصل‌ و مؤسسه‌ مطالعات‌ شرقى‌ لنينگراد به‌ دست‌ آمد که‌ در مجموعه پاريس‌ وجود نداشت‌.

    متأسفانه‌ اجل‌ به‌ فران‌ مهلت‌ نداد تا کشفيات‌ اخير را مورد بررسى‌ قرار دهد. با اين‌ وصف‌ بايد افزود که‌ حاصل‌ کار وی تحقيقات‌ مبسوطى‌ است‌ که‌ در «دائره المعارف‌ اسلام‌» و نيز در کتاب‌ «درآمدی بر ستاره‌شناسى‌ دريانوردی عرب‌» آمده‌ است‌.

    اين‌ کتاب‌ نخستين‌ بار در 1928م‌ در پاريس‌ انتشار يافت‌. نسخه خطى‌ پاريس‌ که‌ بر گرفته‌ از متن‌ اوليه‌ است‌، تاريخ‌ 984ق‌/1576م‌ دارد. نسخه دمشق‌ در 1001ق‌/1592م‌ نوشته‌ شده‌ است. نسخه خطى‌ پاريس‌ در 181 برگ‌ و شامل‌ 19 رساله بحری است‌ که‌ به‌ سفرهای دريايى‌ ابن‌ ماجد در دريای سرخ‌، خليج‌ فارس‌ و اقيانوس‌ هند اختصاص‌ يافته‌ و به‌ صورت‌ منظوم‌ به‌ ويژه‌ «ارجوزه‌» است‌. تاريخ‌ رساله‌های اين‌ نسخه خطى‌ که‌ با شماره 2292 در کتابخانه ملى‌ پاريس‌ به‌ ثبت‌ رسيده‌، سال‌ 866ق‌/ 1461- 1462م‌ تا سال‌ 900ق‌/1495م‌ است.

    کراچکوفسکى‌ در موزه آسيايى‌ لنينگراد، نسخه‌ای خطى‌ به‌ زبآن‌های ترکى‌ و عربى‌ مشاهده‌ کرد. وی در آغاز توجه‌ کافى‌ بدان‌ معطوف‌ نداشت‌. زيرا متن‌ عربى‌ که‌ به‌ خط خوبى‌ نوشته‌ نشده‌ و به‌ صورت‌ ارجوزه‌ بود، در نظرش‌ فاقد جلوه‌ و بى‌رنگ‌ مى‌نمود. چنانکه‌ او خود نوشت‌: «اشعار از شخصى‌ به‌ نام‌ احمد بن‌ ماجد بود که‌ خسته‌ کننده‌ به‌ نظر مى‌رسيد و مربوط به‌ گذرگاه‌های دريايى‌ حوالى‌ عربستان‌ بود. پس‌ از جنگ‌ جهانى‌ اول‌ در دهه سوم‌ سده 20م‌ مجدداً رابطه علمى‌ ميان‌ دانشمندان‌ روسيه‌ و اروپا وسعت‌ گرفت‌.

    در اين‌ زمان‌ کراچکوفسکى‌ با فعاليتهای علمى‌ فران‌ در زمينه جغرافيای دريايى‌ سده 15م‌ آشنا شد. وی ضمن‌ تجليل‌ از فعاليت‌ فران‌ نوشت‌: «تنها با آگاهى‌ و احاطه‌ به‌ زبآن‌های خاور نزديک‌، مالايايى‌، هندی و زبآن‌های خاور دور و ارتباط دادن‌ آن‌ها با زبآن‌های اروپايى‌ و مآخذ شرقى‌ بود که‌ او توانست‌ به‌ نتايج‌ ارزشمندی دست‌ يابد». سپس‌ افزود: «از بى‌اعتنايى‌ خويش‌ نسبت‌ به‌ اين‌ نسخه خطى‌ احساس‌ شرم‌ کردم‌».

    متعاقب‌ اين‌ ماجرا وی با فران‌ رابطه‌ برقرار کرد. معلوم‌ شد ارجوزه موجود در موزه آسيايى‌ شامل‌ خط سير دريايى‌ و اطلاعات‌ مربوط به‌ آن‌ است‌. بخشى‌ از آن‌ با دريانوردی در دريای سرخ‌، بخشى‌ ديگر با اقيانوس‌ هند و بخش‌ سوم‌ با سفر به‌ شرق‌ افريقا ارتباط داشت‌. معلوم‌ شد که‌ اين‌ نسخه‌ در کتابخانه ملى‌ پاريس‌ موجود نبود. پاسخ‌ فران‌ به‌ کراچکوفسکى‌ اين‌ نکته‌ را تأييد کرد. فران‌ درصدد برآمد اين‌ نسخه‌ را نيز مورد تحليل‌ و بررسى‌ قرار دهد، ولى‌ اجل‌ مهلت‌ چنين‌ کاری را به‌ او نداد و در 31 ژانويه 1935 درگذشت‌.

    کراچکوفسکى‌ در ادامه مطلب‌ مى‌نويسد: متعاقب‌ اين‌ امر يکى‌ از شاگردان‌ دقيق‌ و با استعدادم‌ عهده‌دار اين‌ مهم‌ شد. اين‌ شخص‌ تئودور شوموفسکى‌ بود که‌ کارهای استاد را دنبال‌ کرد و به‌ بررسى‌ چند نسخه خطى‌ از آثار ابن‌ ماجد پرداخت‌.

    شوموفسکى‌ مى‌نويسد: در بهار 1937م‌ هنگامى‌ که‌ در دانشگاه‌ دولتى‌ لنينگراد به‌ تحصيل‌ اشتغال‌ داشتم‌، زير نظر کراچکوفسکى‌ به‌ تحليل‌ و بررسى‌ انتقادی نسخ‌ خطى‌ عربى‌ پرداختم‌ و از همان‌ آغاز ارجوزه‌های ابن‌ ماجد را مورد توجه‌ قرار دادم‌.

    ز آن‌ پس‌ بررسى‌ آثار ابن‌ ماجد به‌ کوشش‌ اين‌ دانشمند وسعت‌ گرفت‌ و ادامه‌ يافت‌.

    يکى‌ از پژوهش‌های وی مربوط به‌ سه‌ راهنامه مجهول‌ ابن‌ ماجد، راهنمای سفر دريايى‌ واسکودگاما است‌ که‌ در 1957م‌ همراه‌ با ترجمه‌ و تفسير از سوی انستيتوی خاورشناسى‌ فرهنگستان‌ علوم‌ اتحاد شوروی در مسکو و لنينگراد به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌.

    منابع‌ اطلاعات‌ ابن‌ ماجد:

    در سده‌های 7 و 8ق‌/13 و 14م‌ با وجود دشواري‌های سياسى‌ و حمله مغولان‌ و تاتاران‌ به‌ شرق‌، دانش‌ کيهان‌‌نگاری به‌ سبب‌ نياز بازرگانان‌ به‌ حمل‌ و نقل‌ دريايى‌ اوج‌ گرفت‌ و فرهنگ‌ نامه‌های تازه‌ای پديد آمد.

    نظرات‌ احمد بن‌ محمد بن‌ کثير فرغانى‌ ستاره‌شناس‌ عهد مأمون‌ و متوکل‌ عباسى‌ و نيز نظرات‌ ابوعبدالله‌ محمد بن‌ جابر بن‌ سنان‌ حرانى‌ صابى‌ بتانى‌، منجم‌ سده‌های 3 و 4ق‌، درباره نقشه‌های دريانوردی تا سده ق‌/15م‌ از اهميت‌ فراوان‌ برخوردار بود. داستآن‌های دريانوردانى‌ چون‌ بازرگان‌، ابوزيد سيرافى‌ و نيز کتاب‌ عجايب‌ الهند، اثر بزرگ‌ بن‌ شهريار ناخدای رامهرمزی سده 4ق‌/10م‌، تا مدتى‌ دراز در مرکز توجه‌ دريانوردان‌ قرار داشت‌.

    دريانوردان‌ خليج‌ فارس‌ نوشته‌هايى‌ در زمينه راهنمايى‌ دريايى‌ دراختيار داشتند که‌ محتوی تجربيات‌ دريانوردان‌ در همه مسائل‌ دريانوردی از جمله‌ نقشه‌های‌ دريايى‌ بود. گذشته‌ ازآن‌ سفرنامه خواشير ابن‌ يوسف‌ بن‌ صلاح‌ ارکى‌ و آثار 3 مؤلف‌ دريانورد عهد عباسيان‌، محمد ابن‌ شاذان‌، سهل‌ بن‌ ابان‌ و ليث‌ بن‌ کهلان‌ را نبايد از ياد برد.

    مجموع‌ آثار و نوشته‌های مذکور و چه‌ بسا نوشته‌هايى‌ که‌ آگاهى‌ درباره آن‌ها بسيار اندک‌ است‌، مورد استفاده‌ ابن‌ ماجد بود.

    ناخدايان‌ سيرافى‌ تا روزگار آل‌ بويه‌ در علم‌ و تجربه دريانوردی از شهرت‌ فراوان‌ برخوردار بودند، ولى‌ از اين‌ زمان‌ نقش‌ سيراف‌ سستى‌ گرفت‌ و جمعى‌ از مردم‌ آن‌ به‌ ويژه‌ پس‌ از زلزله‌های بزرگ‌ سال‌های 366-367ق‌/977- 978م‌ به‌ عمان‌ مهاجرت‌ کردند.

    از اين‌ پس‌ عمان‌ نقش‌ عمده‌ای ايفا کرد و احمد بن‌ ماجد، بى‌گمان‌ از حاصل‌ دانش‌ و تجارب‌ دريانوردان‌ ايرانى‌ بهره فراوان‌ گرفت‌.

    اصطلاحات‌ دريانوردی که‌ بيشتر از زبان‌ فارسى‌ مايه‌ گرفته‌، خود مؤيد تأثير دانش‌ و تجارب‌ دريانوردی ايرانيان‌ در بسط اطلاعات‌ ابن‌ ماجد است‌.

    به‌ نوشته فران‌، ابن‌ ماجد در مجموعه‌ای از نسخ‌ خطى‌ که‌ متعلق‌ به‌ نواده يکى‌ از دريانوردان‌ بود، رهنامه‌ای ديد که‌ تاريخ‌ 580ق‌/1184م‌ داشت. رهنامه‌ واژه‌ای پارسى‌ است‌ که‌ در نوشته‌ها بارها آمده‌ است‌. نظامى‌ گنجوی 7 سال‌ پس‌ از تاريخ‌ نگارش‌ رهنامه ياد شده‌، در منظومه اسکندرنامه‌ (اقبالنامه‌) از وجود رهنامه‌ای دريايى‌ ياد کرده‌ و چنين‌ آورده‌ است:

    نواحى‌ شناسان‌ آب‌ آزمای هراسنده‌ گشتند از آن‌ ژرف‌ جای

    ز رهنامه‌ چون‌ بازجستند راز سوی باز پس‌ گشتن‌ آمدنياز

    نوشته ابن‌ مجاور درباره جغرافيای دريانوردی و مردم‌ جنوب‌ عربستان‌ (تأليف‌ ح‌ 630ق‌/1223م‌) از ارزش‌ فراوان‌ برخوردار است‌. وی مطالبى‌ از مؤلف‌ کتاب‌ راهنامه‌ نقل‌ کرده‌ که‌ در زبان‌ عربى‌ به‌ صورت‌ الرهمانج‌ نوشته‌ شده‌ است.

    فران‌ ريشه اين‌ واژه‌ را از کلمه پارسى‌ ميانه‌ (پهلوی) «رهنامک‌» دانسته‌ و نوشته‌ است‌ که‌ واژه مزبور در محيط عربى‌ جز صورت‌ عادی رهنامج‌ به‌ صورت‌ مقلوب‌ رهمانج‌ (جمع‌ آن‌ رهمانجات‌) و سپس‌ رَمانى‌ نيز آمده‌ است‌.

    بجز راهنامج‌ در متون‌ عربى‌ به‌ اصطلاحاتى‌ چون‌ راهدان‌ يا راهدار، ناخذا، ناخذاه، ناوخذه، ناخوذه، ناخوذا و جمع‌ آن‌: نواخذه‌ (معرب‌ ناخدا يا ناوخدا) به‌ معنای صاحب‌ و فرمانده‌ کشتى، ربان‌ (جمع‌ آن‌ ربابنه‌)، اشتيام‌ (جمع‌ آن‌ اشاتمه‌) و نيز اصطلاحات‌ ديگری چون‌ خن‌ (جمع‌ آن‌ اخنان‌) به‌ معنای خانه‌های قطب‌نما، باشى‌ به‌ معنای اوج‌ ستاره‌، بندر (جمع‌ آن‌ بنادر) و غيره‌ برمى‌خوريم‌. گاه‌ در عربى‌ ترجمه‌هايى‌ از واژه‌های پارسى‌ مشاهده‌ مى‌شود که‌ نمونه آن‌ کلمه‌ ورده الرياح‌ است‌. اين‌ کلمه‌ ترجمه واژه پارسى‌ گلباد يا بادنما است‌. نام‌های مذکور مؤيد رواج‌ اصطلاحات‌ دريانوردی پارسى‌ است‌ که‌ به‌ زبان‌ عربى‌ راه‌ يافته‌ و ابن‌ ماجد نيز از آن‌ بهره‌ گرفته‌ است‌.

    ابن‌ ماجد از آثار و مآخذ دريانوردی و ستاره‌شناسى‌ اطلاعات‌ وسيعى‌ داشت‌. او در ضمن‌ از قريحه شعر و ادب‌ نيز برخوردار بود. از نامهای مآخذ و منابعى‌ که‌ در نوشته‌های وی آمده‌ است‌، به‌ اين‌ نکته‌ مى‌توان‌ پى‌برد. ابن‌ ماجد در نوشته‌های خود درباره ستاره‌شناسى‌، دريانوردی و علم‌ جغرافيا از کارهای خواجه‌ نصيرالدين‌ طوسى‌ درباره منازل‌ قمر و کواکب‌ ياد کرده‌ و بر او رحمت‌ فرستاده‌ است‌.

    وی در ضمن‌ از دانشمندانى‌ چون‌ عبدالرحمان‌ بن‌ عمر صوفى‌ منجم‌ و مؤلف‌ کتاب‌ التصاوير، ابوالفداء جغرافى‌ نگار و مؤلف‌ تقويم‌ البلدان‌، بطلميوس‌ مؤلف‌ المجسطى‌، ابوحنيفه دينوری، ابن‌ حوقل‌، ابوهلال‌ عسکری مؤلف‌ جمهره الامثال‌، ياقوت‌ حموی، فردوسى‌ و نيز از زيج‌ الغ‌ بيگ‌ ياد کرده‌ است.

    در زمينه شعر و ادب‌ از کسانى‌ چون‌ امرؤالقيس‌ کندی، مهلهل‌ بن‌ ربيعه‌، عنتره بن‌ شداد، عمر بن‌ ابوربيعه مخزومى‌، ابوالحسن‌ ابن‌ هانى‌ (ابونواس‌) و عبدالله‌ بن‌ معتز نام‌ برده‌ است. وی با نظر انتقادی به‌ آثار گذشتگاه‌ مى‌نگريست‌ و نوشته‌های آنان‌ را با تجارب‌ شخصى‌ خود درمى‌آميخت‌.

    ابن‌ ماجد درباره گذشتگان‌ مى‌نويسد که‌ در روزگاران‌ گذشته‌ مردم‌ دورانديش‌تر بودند و به‌ سبب‌ دورانديشى‌ و ترس‌ و احتياط از دريا، جز با دريانوردان‌ به‌ دريا نمى‌رفتند. دريانوردان‌ کشتي‌ها را با دقت‌ آماده‌ مى‌کردند، مراقب‌ بادهای موسمى‌ بودند و کشتي‌ها را بيش‌ از اندازه‌ بار نمى‌کردند، ولى‌ ما از آنان‌ آگاه‌تر و آزموده‌تريم‌.

    ابن‌ ماجد به‌ ذکر مسافت‌ها نيز پرداخته‌، مسافت‌ بندر سيراف‌ تا ساحل‌ مکران‌ را از طريق‌ دريا 7 روز راه‌ و از خشکى‌ تا خراسان‌ را حدود يک‌ ماه‌ و از خراسان‌ تا بغداد را حدود 3 تا 4 ماه‌ نوشته‌ است‌.

    بعضى‌ جهانگردان‌ ابن‌ ماجد را مخترع‌ قطب‌نما دانسته‌اند، ولى‌ اين‌ نکته‌ را نمى‌توان‌ بر واقعيات‌ منطبق‌ دانست‌. سر ريچارد برتون‌ جهانگرد مشهور چنين‌ آورده‌ است‌ که‌ دريانوردان‌ عدن‌ تا اواسط سده 19م‌ شخصى‌ به‌ نام‌ شيخ‌ ماجد را قديسى‌ از مردم‌ سوريه‌ مى‌پنداشتند و او را مخترع‌ قطب‌نما مى‌خواندند و هرباربه‌هنگام‌ سفردريايى‌ نام‌ اورا برزبان‌ جاری‌ مى‌کردند، فاتحه‌ مى‌خواندند و از وی ياری مى‌طلبيدند.

    ابن‌ ماجد ضمن‌ بحث‌ درباره دريای خزر آن‌ را بحرالقلزم‌ العجم‌ ناميده‌ و آن‌ را مقابل‌ بحرالقلزم‌ العرب‌ قرار داده‌ است‌. فران‌ و شوموفسکى‌ هر دو گمان‌ دارند که‌ وی اين‌ عنوان‌ را از کتاب‌ مسالک‌ الابصار فى‌ ممالک‌ الامصار، نوشته شهاب‌الدين‌ ابن‌ فضل‌ عمری (د 742ق‌/1341م‌)، اقتباس‌ کرده‌ باشد که‌ نوشته‌ است‌: «در شمال‌ گيلان‌ دريای قلزم‌ واقع‌ است‌».

    آثار و تصنيفات‌

    ابن‌ ماجد آثار متعددی نوشته‌ که‌ تاکنون‌ 40 اثر از مصنفات‌ وی شناخته‌ شده‌ است‌. وی اغلب‌ آثار خود را در قالب‌ شعر بيان‌ کرده‌ است‌. کراچکوفسکى‌ بر اين‌ عقيده‌ بود که‌ روش‌ مذکور از قديم‌ وجود داشته‌ تا به‌ خاطر سپردن‌ مطالب‌ آسان‌تر باشد.

    مصنفات‌ وی اغلب‌ به‌ صورت‌ ارجوزه‌ است‌، ولى‌ اشعار او هميشه‌ در بحر رجز نيست‌. هر يک‌ از اين‌ اراجيز به‌ تفاوت‌، 20 تا 300 بيت‌ است‌ و درباره راه‌های دريايى‌ معين‌ و از مسائل‌ تخصصى‌ و دانش‌ ستاره‌شناسى‌ دريانوردی گفت‌وگو دارند و در نوع‌ خود راهنمای دريايى‌ محسوب‌ مى‌شوند.

    عمده‌ترين‌ آثار ابن‌ ماجد را به‌ ترتيب‌ زير مى‌تواند برشمرد:

    1. الفوائد فى‌ اصول‌ علم‌ البحر و القواعد، اين‌ کتاب‌ به‌ نثر است‌ و در ميان‌ آثار وی در درجه نخست‌ اهميت‌ قرار دارد.

    فران‌ آن‌ را معتبرترين‌ و مهم‌ترين‌ اثر وی ناميده‌ است‌. تاريخ‌ نگارش‌ اين‌ کتاب‌ را 895ق‌/ 1490م‌ نوشته‌اند.

    کراچکوفسکى‌ تاريخ‌ تدوين‌ آن‌ را متغير دانسته‌ و بر آن‌ است‌ که‌ مؤلف‌ چند بار متن‌ کتاب‌ را اصلاح‌ کرده‌ و مطالبى‌ بر آن‌ افزوده‌ است‌. از اين‌ رو وی با اتکا به‌ نظر فران‌ و نيز با اتکا به‌ نظر تشنر2 از 3 متن‌ مختلف‌ کتاب‌ ياد کرده‌ که‌ در 880ق‌/1475م‌، 882ق‌/1478 و 895ق‌/ 1489م‌ نوشته‌ شده‌ است‌.

    ابن‌ ماجد در اين‌ کتاب‌ از مسائل‌ نظری و عملى‌ دريانوردی برپايه نوشته‌های گذشتگان‌ و تجارب‌ شخصى‌ مطالبى‌ آورده‌ است‌.

    منطقه مورد بحث‌ او شامل‌ دريای سرخ‌، خليج‌ فارس‌، اقيانوس‌ هند و جزاير هندوچين‌ است‌. اين‌ کتاب‌ مشتمل‌ بر 12 فصل‌ است‌ که‌ نگارنده‌ هر يک‌ از فصول‌ را «فائده‌» ناميده‌ است‌.

    در فصل‌ نخست‌ از پيدايش‌ دريانوردی مطالبى‌ آمده‌ است‌ که‌ تا اندازه‌ای افسانه‌آميز به‌ نظر مى‌رسد. ضمناً در اين‌ فصل‌ درباره سوزن‌ مغناطيس‌ و عقربه قطب‌نما بحث‌ شده‌ است‌. فصل‌ دوم‌ مربوط به‌ مشخصات‌ معلمان‌ واقعى‌، وظايف‌ و حدود دانش‌ و آگاهى‌ آن‌هاست‌.

    فصل‌ سوم‌ درباره تعيين‌ منازل‌ قمر است‌. فصل‌ چهارم‌ مربوط به‌ اَخنان‌ (خانه‌های) سى‌ و دوگانه قطب‌نما و بادنماست‌ که‌ همراه‌ با شرح‌ و تفصيل‌ است‌.

    جا دارد گفته‌ شود که‌ هنوز اين‌ طريقه‌ در بعضى‌ نواحى‌ متداول‌ است‌ و دريانوردان‌ محلى‌ دريای سرخ‌ تقسيمات‌ رايج‌ در قطب‌نماهای اروپايى‌ را به‌ کار نمى‌بندند، بلکه‌ آن‌ را به‌ 32 خانه‌ بخش‌ مى‌کنند که‌ با طلوع‌ و غروب‌ ستاره‌های معين‌ ارتباط دارد و از روی اخنان‌ معلوم‌ مى‌شود.

    فصل‌ پنجم‌ از جغرافى‌ نگاران‌ و منجمان‌ پيشين‌ بحث‌ مى‌کند. فصل‌ ششم‌ مربوط به‌ راههای دريايى‌ است‌. فصل‌ هفتم‌ حاوی ملاحظاتى‌ درباره رصدهای نجومى‌ است‌ که‌ غالباً از قياس‌ فاصله ميان‌ ستاره قطبى‌ (جدی يا «الجاه‌» معرب‌ گاه‌) (فران‌، «عناصر ايرانى‌»، با دو ستاره دب‌ اصغر (الفرقدان‌) و يک‌ ستاره دب‌ اکبر (النعش‌) است.

    اين‌ ستارگان‌ هم‌ اکنون‌ نيز از ديدگاه‌ دريانوردان‌ واجد اهميت‌ بسيارند.

    در مؤلفات‌ ابن‌ ماجد تعيين‌ مدارات‌ با درجه‌ معلوم‌ نمى‌شود، بلکه‌ به‌ وسيله عاملى‌ صورت‌ مى‌پذيرد که‌ در اصطلاح‌ وی «اصبع‌» يا انگشت‌ ناميده‌ مى‌شود. شايد اين‌ اصطلاح‌ روش‌ ابتدايى‌ رصدگيران‌ قديم‌ باشد که‌ معادل‌ يک‌ درجه‌ و 37 دقيقه‌ است‌. اين‌ روش‌ متعلق‌ به‌ اسطرلاب‌هايى‌ است‌ که‌ نه‌ با درجه‌، بلکه‌ به‌ مقياس‌ انگشت‌ تقسيم‌ شده‌اند. اصل‌ اين‌ روش‌ معلوم‌ نيست‌ و فران‌ نيز نتوانست‌ وجود آن‌ را نزد يونانيان‌، ايرانيان‌، مردم‌ چين‌، هند و اندونزی تعقيب‌ کند. ابن‌ ماجد تنها جغرافى‌ شناس‌ عرب‌ است‌ که‌ خط استوا و نصف‌النهار را بر پايه مکتب‌ بطلميوس‌ به‌ 360 درجه‌ تقسيم‌ نکرده‌، بلکه‌ آن‌ را به‌ چيزی معادل‌ 224 انگشت‌ بخش‌ نموده‌ است‌ که‌ از دو طريق‌ به‌ دست‌ مى‌آيد. يکى‌ آنکه‌ هر خانه بادنما هفت‌ انگشت‌ است‌ و ديگر آنکه‌ هر يک‌ از منازل‌ بيست‌ و هشتگانه قمر هشت‌ انگشت‌ است‌ و در هر دو حال‌ نتيجه‌ چنين‌ مى‌شود که‌ انگشت‌ معادل‌ يک‌ درجه‌ و 37 دقيقه‌ است.

    فصل‌ هشتم‌ درباره علامات‌ نزديک‌ شدن‌ خشکى‌، ناوبری، فرماندهى‌ کشتى‌ و هدايت‌ آن‌ به‌ بنادر گجرات‌ (در نقشه ابن‌ ماجد «جوزرات‌») است‌ که‌ ظاهراً در فعاليت‌ دريانوردی وی از اهميت‌ فراوان‌ برخوردار بوده‌ است‌.

    مطالب‌ فصل‌ نهم‌ درباره سواحل‌ است‌ و از رأس‌ الحد در جزيرهالعرب‌ آغاز مى‌شود. در اين‌ فصل‌ از 3 گروه‌ معلمان‌ نيز ياد شده‌ است‌.

    فصل‌ دهم‌ حاوی شرحى‌ درباره 10 جزيره بزرگ‌ است‌ که‌ عبارتند از: شبه‌ جزيره عربستان‌ يا «جزيره‌العرب‌»، جزيره‌القمر (ماداگاسکار)، شمطره‌ (سوماترا)، جاوه‌، الغور که‌ شوموفسکى‌ و کراچکوفسکى‌ آن‌ را همان‌ جزيره تايوان‌ يا فرمز نوشته‌اند، سيلان‌ يا سرانديب‌ که‌ در متن‌ نسخه خطى‌ گاه‌ «سرانديد» آمده‌ است‌.

    زنگبار (درنقشه‌ زنجبار)، بحرين‌، سقطره‌ (سقطری) و ابن‌ گاوان‌.

    شوموفسکى‌ جزيره ابن‌ گاوان‌ را «ابن‌ جوان‌» نوشته‌ است‌ («سه‌ راهنامه‌»، همانجا). فصل‌ يازدهم‌ مربوط است‌ به‌ بادهای موسمى‌ و دريانوردی. فصل‌ دوازدهم‌ شرحى‌ است‌ درباره دريای سرخ‌ (بحر قلزم‌ العرب‌) و جزاير آن‌ و نيز صخره‌های زير آب‌.

    2. حاويه الاختصار فى‌ اصول‌ علم‌ البحار، اين‌ کتاب‌ در ميان‌ آثار ابن‌ ماجد در درجه دوم‌ اهميت‌ قرار دارد و از آثار متقدم‌ او و مربوط به‌ 866ق‌/1462م‌ است‌. اين‌ اثر که‌ منظوم‌ و به‌ صورت‌ ارجوزه‌ است‌، حاوی مطالب‌ فشرده‌ای درباره اصول‌ دريانوردی است. کراچکوفسکى‌ تاريخ‌ نگارش‌ آن‌ را پيش‌ از کتاب‌ الفوائد فى‌ اصول‌ علم‌ البحر و القواعد مى‌داند و معتقد است‌ که‌ وی در زادگاه‌ خود جلفار از نگارش‌ آن‌ فراغت‌ يافت.

    اين‌ کتاب‌ 11 فصل‌ دارد و دارای هزار بيت‌ است. فصل‌ اول‌ کتاب‌ درباره نشانه‌های نزديکى‌ خشکى‌، فصل‌ دوم‌ درباره منازل‌ قمر و خآن‌های بادنما و قطب‌نما، انگشتها (الاصابع‌ و الترفا) است‌ که‌ واژه اخير به‌ تقريب‌ برابر 97 ميل‌ دريايى‌ و معادل‌ يک‌ روز راه‌ دريانوردان‌ با سرعت‌ متوسط 4 ميل‌ و به‌ عبارت‌ ديگر 4 گره‌ دريايى‌ در هر ساعت‌ است.

    فصل‌ سوم‌ کتاب‌ شامل‌ مسائل‌ وقت‌شناسى‌ است‌. فصل‌ چهارم‌ و به‌ ديگر سخن‌ ارجوزه شماره 4 اين‌ اثر عنوان‌ «تحفه القضاه» دارد که‌ در آن‌ ابن‌ ماجد قبله‌ را از طريق‌ نصف‌النهار و مدار مکه معظمه‌ و مسجدالحرام‌ ضمن‌ استفاده‌ از قطب‌نما معلوم‌ و مشخص‌ کرده‌ است‌. فصل‌های پنجم‌ تا هشتم‌ شامل‌ گزارش‌ درباره راه‌های مختلف‌ کشتيرانى‌ در اقيانوس‌ هند، درياها و خليج‌های آن‌ است‌. فصل‌ نهم‌ در رصديابى‌ و مطالعه ستارگان‌ است‌. فصل‌ دهم‌ و يازدهم‌ مسائل‌ مختلف‌ دريانوردی از جمله‌ توضيح‌ واژه «زام‌» (جمع‌ آن‌: زوام‌) است‌ که‌ آن‌ را وسيله تعيين‌ کننده مسافات‌ دانسته‌ است‌. در کتاب‌ عجائب‌ الهند نيز اين‌ واژه‌ آمده‌ است‌. کراچکوفسکى‌ مى‌نويسد: «چنانکه‌ اکنون‌ معلوم‌ شده‌ زام‌ يک‌ هشتم‌ راه‌ دريايى‌ در يک‌ شبانه‌ روز و در واقع‌ حدود 3 ساعت‌ راه‌ است‌».

    3. ارجوزه معروف‌ به‌ المعربه، که‌ از دريانوردی در خليج‌ عدن‌، بحث‌ مى‌کند و تاريخ‌ نگارش‌ آن‌ 890ق‌/1485م‌ است‌.

    4. قبله الاسلام‌ فى‌ جمعى‌ الدنيا، يا تحفه القضاه، اين‌ اثر شامل‌ مطالبى‌ است‌ درباره تعيين‌ قبله هر محل‌. تاريخ‌ نگارش‌ آن‌ 893ق‌/ 1488م‌ است‌.

    5. ارجوزه برّالعرب‌ فى‌ خليج‌ فارس‌، که‌ در آن‌ از کشتيرانى‌ در طول‌ سواحل‌ عربستان‌ تا خليج‌ فارس‌ بحث‌ شده‌ است‌.

    6. ارجوزه فى‌ قسمه الجمّه على‌ بنات‌ نعش‌، که‌ از صورت‌ فلکى‌ دب‌ اکبر بحث‌ مى‌کند و تاريخ‌ آن‌ 900ق‌/1494م‌ است. شوموفسکى‌ بر آن‌ است‌ که‌ تصنيف‌ اين‌ ارجوزه‌ حدود 24 سال‌ پس‌ از نگارش‌ حاويه الاختصار، يعنى‌ حدود 900ق‌/1495م‌ صورت‌ پذيرفته‌ است.

    7. ارجوزه مشهور به‌ کنز المعالمه و ذخيرتهم‌ فى‌ علم‌ المجهولات‌ فى‌ البحر و النجوم‌ و البروج‌، که‌ فاقد تاريخ‌ است‌، ولى‌ فران‌ زمان‌ نگارش‌ آن‌ را حدود 894ق‌/1489م‌ نوشته‌ است‌. در اين‌ ارجوزه‌ از کرات‌ فلکى‌ و صور منطقه البروج‌، کواکب‌ و غيره‌ بحث‌ شده‌ است‌.

    8. ارجوزه فى‌ النتخاب‌ لبّر الهند و برّالعرب‌، که‌ در آن‌ از پهلو گرفتن‌ در کرانه‌های غربى‌ هندوستان‌ و سواحل‌ عربستان‌ به‌ تقريب‌ از 25 تا 6 عرض‌ شمالى‌ بحث‌ مى‌شود (در دانشنامه‌ اشتباهاً 60 درجه‌ آمده‌ است‌). اين‌ ارجوزه‌ فاقد تاريخ‌ است‌.

    9. ارجوزه ميميات‌ الابدال‌، مربوط به‌ بعضى‌ ستارگان‌ به‌ منظور ناوبری و راهنمايى‌ دريايى‌ است‌.

    10. ارجوزه مخمسه، که‌ از بعضى‌ ستارگان‌ شمالى‌ بحث‌ کرده‌ است‌.

    11. ارجوزه‌ای درباره ماههای بيزانسى‌ (روم‌ شرقى‌)، که‌ فران‌ زمان‌ نگارش‌ آن‌ را پيش‌ از 894ق‌/1489م‌ نوشته‌ است‌.

    12. ارجوزه ضربيهالضرائب‌ (بى‌تاريخ‌)، که‌ در آن‌ درباره بهره‌ گيری از ستارگان‌ در کار دريانوردی بحث‌ شده‌ و حاوی آموزش‌های کلى‌ برای دريانوردان‌ است‌.

    13. منظومه‌ای است‌ نجومى‌ و فاقد عنوان‌ در بحر رجز، که‌ به‌ على‌بن‌ ابى‌ طالب‌(ع‌) تقديم‌ شده‌ و شامل‌ مطالبى‌ پيرامون‌ منازل‌ قمر و محل‌ صحيح‌ آن‌ها در آسمان‌ است‌. اين‌ منظومه‌ نيز پيش‌ از 894ق‌/1489م‌ نوشته‌ شده‌ است‌.

    14. منظومه مشهور به‌ القصيده المکيه، که‌ در باره راههای دريايى‌ از مکه‌ به‌ جده‌، دماغه فَرتَک‌، کاليکوت‌، دابول‌، کنکان‌، گجرات‌، اطواح‌، هرمز (هراميزدرمنظومه‌) است‌. اين‌منظومه‌ نيز فاقد تاريخ‌ است‌.

    15. ارجوزه نادره الابدال‌، که‌ فران‌ تاريخ‌ تصنيف‌ آن‌ را پيش‌ از 894ق‌/1489م‌ دانسته‌ است‌. اين‌ ارجوزه‌ مربوط به‌ بعضى‌ ستارگان‌ است‌.

    16. قصيده معروف‌ به‌ الذهبيه، که‌ در آن‌ از اظهار نظر پيرامون‌ صخره‌ها، کوه‌های ساحلى‌، مناطق‌ دارای عمق‌ زياد و نشانه‌های نزديک‌ شدن‌ خشکى‌ از قبيل‌ پرندگان‌ و بادها و نيز از پهلو گرفتن‌ بر دماغه‌ها در زمان‌ وزش‌ بادهای موسمى‌ و مطالبى‌ از اين‌ قبيل‌ بحث‌ شده‌ است‌. تاريخ‌ تصنيف‌ اين‌ قصيده‌ را 16 ذيحجه 882ق‌/21 مارس‌ 1478م‌ نوشته‌اند که‌ منطبق‌ با اول‌ فروردين‌ ماه‌ است‌.

    17. ارجوزه الفائقه، که‌ درباره رصد و ارتفاع‌ ستارگان‌ از جمله‌ برج‌ الضفدع‌ است‌. تاريخ‌ اين‌ ارجوزه‌ مشخص‌ نيست‌. فران‌ (همان‌، زمان‌ تصنيف‌ آن‌ را پيش‌ از 894ق‌/1489م‌ دانسته‌ و دانشنامه‌ پيش‌ از 880ق‌ نوشته‌ است‌. 18. ارجوزه البليغه، که‌ درباره رصد دو ستاره سهيل‌ و سماک‌ رامح‌ است‌. اين‌ ارجوزه‌ فاقد تاريخ‌ است‌.

    19. 9 فصل‌ کوتاه‌، که‌ به‌ نثر نوشته‌ شده‌ و مربوط به‌ تحقيق‌ درباره اقيانوس‌ هند و سواحل‌ آن‌، عرض‌ جغرافيايى‌ بعضى‌ بنادر، صورت‌ سواحل‌ و شيوه پهلو گرفتن‌ در کرانه‌های غربى‌ هندوستان‌ است‌. ابن‌ ماجد در اين‌ نوشته‌ از 10 جزيره بزرگ‌ اقيانوس‌ هند، نواحى‌ ساحلى‌ آسيا و افريقا، بادهای موسمى‌ موافق‌، دريای سرخ‌ و جزييات‌ مربوط به‌ آن‌، صخره‌ها و اعماق‌ اين‌ دريا بحث‌ کرده‌ است.

    20. ارجوزه السبعيه، که‌ در 7 بخش‌ نوشته‌ شده‌ است‌ و از 7 دانش‌ دريانوردی بحث‌ مى‌کند. تاريخ‌ نگارش‌ اين‌ ارجوزه‌ 888ق‌/ 1483م‌ است‌.

    21. قصيده‌ای درباره ستاره‌شناسى‌، که‌ زمان‌ نگارش‌ آن‌ پيش‌ از 894ق‌/1489م‌ است‌.

    22. قصيده‌ای فاقد عنوان، که‌ حاوی مطالعه‌ درباره ستارگانى‌ است‌ که‌ برای پهلو گرفتن‌ کشتى‌ مفيد به‌ نظر مى‌رسند. در اين‌ قصيده‌ از کرانه‌های ديو تا دابول‌ بحث‌ شده‌ است‌. اين‌ قصيده‌ فاقد عنوان‌ و زمان‌ نگارش‌ آن‌ پيش‌ از 894ق‌/1489م‌ است‌، ولى‌ در بعضى‌ نوشته‌ها نام‌ اين‌ قصيده‌ الهاديه آمده‌ است.

    از ديگر آثار ابن‌ ماجد:

    3 منظومه‌ است‌ که‌ نخست‌ در مجموعه آثار خطى‌ موزه آسيايى‌ لنينگراد به‌ دست‌ آمد، ولى‌ بعدها در مجموعه نسخ‌ خطى‌ انستيتوی خاورشناسى‌ فرهنگستان‌ علوم‌ اتحاد شوروی شعبه لنينگراد، کتابى‌ که‌ منظومه‌های ابن‌ ماجد در آن‌ گنجانده‌ شده‌، شامل‌ 7 اثر در زمينه‌های مختلف‌ از چند نويسنده‌ بود.

    اين‌ کتاب‌ توسط کراچکوفسکى‌ به‌ شوموفسکى‌ معرفى‌ شد و وی فعاليت‌ خود را در باره 3 منظومه ابن‌ ماجد در اين‌ کتاب‌ متمرکز کرد. ولى‌ جنگ‌ جهانى‌ دوم‌ و محاصره لنينگراد مانع‌ بررسى‌ کامل‌ آن‌ شد. پس‌ از جنگ‌ جهانى‌ دوم‌ در اوت‌ 1946، شوموفسکى‌ به‌ لنينگراد بازگشت‌ و نسخه خطى‌ ياد شده‌ را که‌ فران‌ فرصت‌ بررسى‌ آن‌ را نيافته‌ بود، در عين‌ سلامت‌ ديد. از آن‌ زمان‌ مطالعه منظومه‌ از سرگرفته‌ شد. سرانجام‌ در 1957م‌ نسخه مذکور با ترجمه روسى‌ از سوی انستيتوی خاورشناسى‌ فرهنگستان‌ علوم‌ اتحاد شوروی شعبه لنينگراد به‌ همت‌ شوموفسکى‌ انتشار يافت‌.

    کتاب‌ با عنوان‌ ثلاث‌ راهمانجات‌ المجهوله لاحمد بن‌ ماجد ربان‌ رحله فاسکودی جاما (سه‌ راهنامه مجهول‌ احمد بن‌ ماجد راهنمای سفر واسکودگاما) است‌ که‌ از نسخه عربى‌ منحصر به‌ فرد اخذ شده‌ است‌. دو منظومه مذکور در بحر رجز و منظومه سوم‌ در بحر طويل‌ است‌.

    ارجوزه نخستين‌ِ کتاب‌، ارجوزه السفاليه، نام‌ دارد که‌ در باره شناسايى‌ گذرگاه‌های دريايى‌، اندازه‌گيري‌های نجومى‌ از مالابار = ملبار (مليبار در ارجوزه‌) و کنکان‌ (کنکن‌ در ارجوزه‌) و گجرات‌ (جوزرات‌ در ارجوزه‌) و سند و اطواح‌ تا سيف‌ الطويل‌ و از آنجا تا نواحى‌ السواحل‌ و زنگبار و ارض‌ سفاله‌ (سواحل‌ و سفاله‌ در محدوده کنيا و تانزانيای کنونى‌) و ماداگاسکار و جزاير آن‌ است‌.

    ارجوزه‌ شامل‌ همه نوادر علوم‌ اين‌ نواحى‌ تا انتهای جنوبى‌ زمين‌ و بيان‌ اندازه‌هايى‌ است‌ که‌ معلم‌ (راهنمای دريانوردی) از طريق‌ آن‌ها کاستى‌ و فزونى‌ را در همه اخنان‌ (خانه‌ها) مى‌شناسد و وصف‌ نوادر اين‌ راه‌ شامل‌ اندازه‌ها، نواحى‌ گذرگاه‌ها، ساکنان‌ زمين‌ و پادشاهان‌ آن‌ها، بادهای موسمى‌ و سفر به‌ آن‌ سرزمين‌ها و راه‌ کشف‌ شده چهارمين‌ معلم‌ (پس‌ از 3 معلم‌ نخستين‌) است‌.

    گمان‌ مى‌رود تاريخ‌ نگارش‌ اين‌ ارجوزه‌ پس‌ از 906ق‌/1501م‌ باشد. از اين‌ نوشته‌ گرچه‌ تاريخ‌ درگذشت‌ ابن‌ ماجد مشخص‌ نمى‌شود، ولى‌ معلوم‌ مى‌گردد که‌ پس‌ از اين‌ سال‌ بوده‌ است‌.

    ارجوزه دوم‌ المعلقيه، نام‌ دارد و شامل‌ مطالبى‌ درباره سرزمين‌ هند تا سيلان‌، ناک‌ باری، سرزمين‌ سيام‌ (هندوچين‌)، ملعقه‌ و جاوه‌ و متعلقات‌ آن‌ از جزاير، آب‌ سن‌گها (صخره‌های مرجانى‌) و جايگاهه‌ای آن‌ها، مشخصات‌ اين‌ سرزمينها، شهرها و جميع‌ متعلقات‌ آن‌ها در شرق‌ و جنوب‌ و غور (تايوان‌) و چين‌ تا حدود صخره‌های آتشفشانى‌ مشرف‌ به‌ اقيانوس‌ است‌ که‌ ابن‌ ماجد آن‌ را دريا مى‌نامد و مى‌نويسد «در پس‌ آن‌ چيزی جز کوه‌ قاف‌ نيست‌».

    ارجوزه سوم‌ التائيه، نام‌ دارد که‌ از دو منظومه ديگر کوتاه‌تر است‌. اين‌ ارجوزه‌ شامل‌ مطالبى‌ است‌ درباره راه‌ جده‌ تا عدن‌ و شرح‌ گذرگاه‌ها و مقياس‌های دريايى‌ که‌ ابن‌ ماجد آن‌ را دريای بزرگ‌ «بحر الکبير» ناميده‌ است.

    ابن‌ ماجد از کوشش‌ پرتغاليان‌ برای گذر از طريق‌ دماغه اميد نيک‌ و دخول‌ به‌ اقيانوس‌ هند و نيز از دستبردهای آنان‌ در سواحل‌ شرق‌ افريقا آگاه‌ بود. بنابه‌ نوشته او فرنگيان‌ (اروپاييان‌) با گذر از مدخل‌ که‌ همان‌ راه‌ دماغه اميد نيک‌ است‌ و ميان‌ سفاله‌ و مغرب‌ (شمال‌ افريقا) واقع‌ است‌ به‌ سفاله‌ رسيدند، آنگاه‌ به‌ هندوستان‌ رفتند و بعد به‌ زنگبار درآمدند و سرانجام‌ از همان‌ راه‌ بازگشتند.

    ابن‌ ماجد تاريخ‌ اين‌ ماجرا را 900ق‌/1495م‌ نوشته‌ است‌. وی سپس‌ متذکر مى‌گردد که‌ فرنگان‌ در 906ق‌/1501م‌ بار ديگر به‌ هندوستان‌ رفتند، خانه‌هايى‌ در آن‌ ديار خريدند و در آن‌ها سکنى‌ گزيدند و به‌ فرمانروايان‌ سامری (زموريان‌ کرالا) که‌ وی آنان‌ را به‌ صورت‌ «سوامر» آورده‌ است‌، اتکا کردند، چندان‌ که‌ مردم‌ به‌ آنان‌ ظنين‌ شدند.

    از نوشته‌های ابن‌ ماجد چنين‌ برمى‌آيد که‌ از راهنمايى‌ پرتغاليان‌ احساس‌ شرمساری مى‌کرد. وی با اندوه‌ از ورود فرنگان‌ (پرتغاليان‌) به‌ کاليکوت‌ ياد کرده‌ و نوشته‌ است‌ که‌ آنان‌ به‌ کاليکوت‌ درآمدند، به‌ خريد و فروش‌ دست‌ زدند، با خودسري‌های خويش‌ و ضمن‌ تکيه‌ بر فرمانروايان‌، عرصه‌ را به‌ ديگران‌ تنگ‌ کردند و بيزاری از اسلام‌ را با خود به‌ همراه‌ آوردند و مردم‌ را با دهشت‌ و نگرانى‌ دست‌ به‌ گريبان‌ کردند[۱]. ‌

    پانویس

    1. عنايت‌الله‌‌، رضا، ج4، ص556-548

    منابع مقاله

    عنايت‌الله‌‌، رضا، دائر‌ه‌المعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائر‌ه‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.


    وابسته‌ها