فتح الباقي بشرح الفية العراقي
فتح الباقي بشرح الفية العراقي | |
---|---|
پدیدآوران | انصاری، زکریا بن محمد (نويسنده)
همیم، عبداللطیف (محقق) فحل، ماهر ياسين (محقق) |
ناشر | دار الکتب العلمية |
مکان نشر | لبنان - بیروت |
سال نشر | 1422ق - 2002م |
چاپ | 1 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | /ع4 ف9022 107/7 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
فتح الباقي بشرح ألفية العراقي، نوشته قاضی زینالدین ابویحیی زکریا محمد بن زکریا انصاری سُنیکی (متوفای 926ق) شافعیمذهب است. او کتاب «التبصرة و التذكرة» نوشته زینالدین عراقی را که خود، الفیهای است که در آن، عبارتهای کتاب «معرفة أنواع علم الحديث» نوشته ابن صلاح (643-577ق) را به نظم درآورده، شرح نموده است. این اثر با تحقیق، تخریج حدیثها و پاورقیهای «عبداللطیف همیم» و «ماهر یاسین فحل» در دو جلد عرضه گردیده است.
برای علوم حدیث، دورههایی برشمرده میشود که دوره پنجم آن، دوره کمال یافتن نگارشهای مصطلح الحدیث است؛ این دوره از آغاز سده هفتم تا دهمین سده را در بر میگیرد. در این دوران، فن تصنیف به کمال خود میرسد و کتابهایی به نگارش درمیآید که انواع مصطلح الحدیث را بهطور مستوفی و با تحریر دقیق مسائل و نگارش مهذب عبارتها بحث نموده است. آغازگر این حرکت علمی، ابن صلاح و تکاملبخش آن، دانشمندان مبتکری چون نووی (متوفای 676 ق)، عراقی (م 806 ق) و ابن حجر (متوفای 852 ق) هستند[۱]. این کتاب (فتح الباقي)، در زمره نگارشهای مصطلح الحدیث و شرح نسبتاً جامعی از الفیه عراقی است؛ بهطوریکه کلمهبهکلمه اشعار الفیه را توضیح داده است. ازاینرو، شرح بسیار نفیسی بر الفیه شمرده میشود که مسئلههای لغوی، صرفی، عروضی، ضرورات شعری و شماری از نکات مهم و ممتاز، در آن آمده است[۲].
محققان این کتاب درباره کار نویسنده (انصاری)، میگویند که او، در روش خود، وارد مناقشههای درازدامن و عمیق علمی نشده است. کارهایی که وی به آنها اهتمام داشته، بدین شرح است که او گاه وجوه اِعراب واژههایی را که در ابیات آمده است، توضیح میدهد و گاه واژهها و عبارتهایی را که از موضوع کتاب بیرون است، آورده و شرح میکند. او تنبیههایی را در کتاب خود گوشزد کرده و فوائدی را از نوشتهجات دیگران نقل میکند و به ضبط گوناگونی که واژهها دارند توجه دارد. همچنین، برخی اقوال را به متن اصلی، که از ابن صلاح است، استناد میدهد. او گاه، واژههایی را متناسب با وزن بیت جابهجا کرده و به وجوه بلاغی شرح توجه میکند[۳].
انصاری خود به اختلاف نسخهها نیز میپردازد و به برخی از نوشتهجاتش مانند «شرح البهجة» و «شرح تنقيح اللباب» استناد میکند. بااینحال، نوشته انصاری از اصالت اولیه علمی برخوردار نیست؛ بدینگونه که بیشتر مطالب شرحش را از «شرح سخاوی» و «شرح ناظم» وام گرفته است، تا جایی که سخاوی این نکته را آشکارا گوشزد کرده و او را به این سرقت ادبی متهم نموده است. البته محققان همه این ادعا را نمیپذیرند و انصاری را لااقل در نیمه نخست شرحش کسی میدانند که نکتهها و اضافات سودمندی از خود ارائه داده است و هرچند، از محسنات شرحش گذر شود، همین اندازه که او نکتههای درخور توجهی از شیخ و استاد خود «ابن حجر» نقل نموده است، برای او مایه مباهات و افتخار است. مضافا اینکه او دقت و اصرار فراوانی در ضبط نص ارجوزه از حیث لغت و عروض داشته است[۴].
محققان در آغاز، مقدمهای را درباره متن و شرح کتاب و دو نویسنده آن نوشتهاند؛ یکی عراقی و نظم او «التبصرة و التذكرة» و دیگری انصاری و کتاب او «فتح الباقي».
آنان نگاهی به نسخههای خطی و روشی که نویسندگان بهکار گرفتهاند، داشته و میگویند که در تهیه کتاب حاضر، از نسخههای خطی و چاپشده بهرهجستهاند؛ این نسخههای خطی در کتابخانههای «مدينة السلام» بغداد، «کتابخانه عمومی بغداد» (که نسخه نیکویی است) و «دارالكتب المصرية» موجود است و نسخه چاپی آن نیز، کتابی است که به تحقیق حافظ ثناءالله زاهدی رسیده است. دیگر نسخههای چاپشده، از تحقیق شایستهای برخوردار نیستند. محققان، هرچند نسخه زاهدی را درخور تقدیر دانستهاند، اما آن را آسیبشناسی کرده و بر آن خُرده گرفته و کار خودشان را تکملهای بر کار وی برمیشمارند[۵].
محققان آیهها، احادیث نبوی(ص) و سخنان عالمان را از منابعشان تخریج نمودهاند و در دستهبندی ابیات و ربط آنها به یک موضوع، به پژوهش زاهدی اعتماد کردهاند. آنان در پاورقیها، نکتههایی را برای روشنتر شدن مقصود نویسنده آوردهاند و آنها را بیشتر، از مصدرهای اصلیاشان مانند «نُکَت زرشکی»، «نکت عراقی» و «نکت ابن حجر» و «البحر الذي زخر» برگرفتهاند. آنان همچنین، به عنوانهای موجود در «التبصرة و التذكرة» آنگونه که عراقی درج نموده، بسنده نکردهاند، بلکه برخی عنوانهای دیگر را برای بهرهمندی بیشتر خواننده، به کتاب افزودهاند[۶].
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه محققان.
- سجادی، رضیّهسادات، «سیر نگارشهای اهل سنت در حوزه مصطلح الحدیث (1)»، مجله علوم حدیث، شماره 24