سیرى اجمالى در تاریخ تعلیم و تربیت اسلامى
سیرى اجمالى در تاریخ تعلیم و تربیت اسلامى | |
---|---|
پدیدآوران | حسینی، سید علیاکبر (نویسنده) |
ناشر | دفتر نشر فرهنگ اسلامى |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1372 |
چاپ | یکم |
موضوع | تعلیم و تربیت |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
سیرى اجمالى در تاریخ تعلیم و تربیت اسلامى، اثر سید علیاکبر حسینی، کتابی است که در آن کوشش شده خطوط کلى تعلیم و تربیت اسلامى ترسیم شود و از تحولات و رویدادهای آموزشى در قالب نتیجهگیرى مشخص گفته آید و در هر فصل به تناسب از هدفها و روشها، سیاستهای فرهنگى و آموزشى، توسعه و گسترش نهادها، تنوع در برنامهها و فعالیتهای مربوط به تألیف کتب و رسالات یاد شود. (ص 12).
کتاب داراى رویکردهای شیعى به تاریخ تعلیم و تربیت اسلامى است و در آن، تاریخ تربیت از عصر جاهلى تا سقوط اندلس و آشنایى صفویه و عثمانى با غرب، به هشت دوره تقسیم و هر دوره در فصلى بررسى شده است.
در فصل اول با اشارتى کوتاه به تعلیم و تربیت در عصر جاهلیت، یادآور شده است که در آن عصر گونهای مکتبخانه براى آموزش خواندن و نوشتن بوده است با این حال بیشتر مردم بىسواد بودند و هنگام ظهور اسلام در مدینه و مکه تنها نزدیک به هفده نفر خواندن و نوشتن مىدانستند. برخى براى عصر جاهلى دانشهایى چون کهانت، کفشناسى، چهرهشناسى، ردشناسى، نسبشناسى، شعر و اندکى ستارهشناسى برشماردهاند. شاید بتوان شعر و شاعرى را از ابزار آموزشى آن عصر دانست.
فصل دوم. تعلیم و تربیت از بعثت تا وفات: آغاز وحى بر پیامبر اکرم(ص)سرآغاز نظام تعلیم و تربیت اسلامى است و پیامبر اکرم(ص)نخستین آموزگار آن است. موضوع آموزشى پیامبر اکرم(ص)قرآن و مسائل دینى و روشهای آن مانند مکانهایش گوناگون بوده است. از ویژگیهای تعلیم و تربیت این دوره آن است که پیامبر گرامى(ص)معلم و نمونۀ نیکوى آن بوده است. آموزش همگانى بوده و در زمان و مکان محدود نمىشده است. موضوع آموزش اخلاق، فقه، تاریخ و عقاید بوده است. اصول و سیاستهای اجرایى گوناگون داشته و به گسترش آموزش و فرهنگ انجامیده است.
فصل سوم. تعلیم و تربیت از وفات پیامبر(ص)تا حادثۀ عاشورا: انشعاب و اختلافى که پس از رحلت حضرت رسول(ص)در تربیت اسلامى رخ داد به تعلیم و تربیت هم، راه یافت، بگونهای که سه خلیفۀ نخست از جمع، تدوین و نقل حدیث نبوى بازمىداشتند که مبادا قرآن معارضى پیدا کند یا به پیامبر(ص)آنچه نگفته است نسبت داده شود. این روند که مىتوان آن را شیوۀ مکتب خلافت خواند در مقابل مکتب امامت بود که مىکوشید از کتاب و سنت پاسدارى کند و در همین راستاست که در مکتب امامت«مصحف»على(ع)، «مصحف»فاطمه(س)، «عهدنامه»مالک اشتر و«نهجالبلاغه» زاده شد. گذشته از اینها یاران و صحابه حضرت على(ع)مانند: سلمان فارسى، ابو ذر غفارى، ابو رافع، سلیم بن قیس هلالى، اصبغ بن نباته، کمیل بن زیاد، میثم تمار، ابو الاسود دوئلى، ربیعة بن سمیع، یعلى بن مرّه، محمد بن قیس بجلّى، حرث بن عبد اللّه و اعور همدانى نیز چیزها نوشتند. امام حسن(ع)و امام حسین(ع)از تربیتیافتگان مکتب امام على(ع)بودند. امام حسین(ع)دربارۀ برخى مسائل زیرساختى تعلیم و تربیت چون هدف تدریس و سن آغاز تحصیل نکاتى درخور یاد کردهاند.
فصل چهارم. تعلیم و تربیت از عاشورا تا عصر امام صادق(ع): گذشته از جبهۀ سیاسى در جبهه فرهنگى و تربیتى نیز پس از رحلت جناب پیامبر(ص)فاجعهای رخ داد که در آن معلمان و عالمانى چون ابو هریره، عمرو عاص، مغیرة بن شعبه، مالک بن انس و سهرة بن جندب حدیث مىساختند تا احکام اسلام را تحریف کنند و به شخصیت حضرت رسول(ص)خدشه وارد آرند و حاکمان و کارگزاران اموى را برتر از رسول اللّه جلوه دهند. از سویى بازماندگان عاشورا نقش تربیتى خویش را فرونگذاشتند و بلافاصله دست به کار شدند که نمونههایى از آن در سخنان حضرت زینب کبرى(س)، در سفر طولانى به شام خود نمود؛ و پس از آن، امام سجاد با زبان دعا فرازهایى از تربیت اسلامى را در صحیفۀ سجادیه پرداخت و پس از آن جناب با گشوده شدن فضاى سیاسى نوین امام باقر(ع)حوزۀ درسى برپا کرد و چنان به علوم اسلامى پرداخت که به شکافندۀ علوم نامور شد و پس از آن حضرت، فرزندش امام صادق(ع) روش پدر را پى گرفت. این حضرت حوزۀ درسى با چهار هزار فراگیر داشت. شرح و شماره پارهای ویژگیهای این حوزۀ درسى فراز فرجامین این فصل است.
فصل پنجم. تعلیم و تربیت از عصر امام صادق(ع)تا عصر غیبت: این دوران با تلاشهای امام کاظم(ع)براى پىگیرى انقلاب آموزشى امام صادق(ع)آغاز شد. در مکتب امام کاظم(ع)دانشمندانى بزرگ چون: ابراهیم مروزى، حسن بن بشار مدائنى، على بن یقطین، هشام بن حکم، هشام بن سالم، محمد بن عمیر و یونس بن عبد الرحمن پرورش یافتند. برخى شمار شاگردان آن حضرت را تا 319 تن، یاد کردهاند.
در مکتب خلافت نیز در این دوران جنبشى رخ داد و کارهای علمى بروز کرد. انس بن مالک یکى از نخستین کتابهای حدیث اهل سنت را به دستور منصور دوانیقى تدوین کرد، هارون در بغداد بیت الحکمه را ساخت و باب ترجمه از زبانهای بیگانه به عربى گشوده شد. در این دوران روش درسى احتجاج و مناظره، دوباره جان گرفت و روش پرسش و پاسخ نیز به اوج شکوفایى رسید. خانههای عالمان شیعه، مرکز گسترش دانش شد و چندى بعد در جوار مرقد امامان(ع)و امامزادگان مراکز آموزشى پدید آمد. با شرح کوتاه پارهای فعالیتها و یا تحولات آموزشى و تربیتى این مرحله، این فصل پایان مىیابد.
فصل ششم. تعلیم و تربیت از عصر غیبت تا تدوین کتب اربعه: قرن سوم دوران گسترش مذاهب چهارگانۀ اهل سنت بود. این چهار مذهب با پشتوانۀ قدرتهای حاکم برآمدند. در همین قرن است که مکتب خلافت به تدوین بنامترین مجموعههای حدیثى سنى؛ یعنى، صحاح سته روى کرد. در این مجموعههای روایى از امامان معصوم(ع) سخنى نیست. در این دوره است که جامع الازهر را در قاهره ساختند و دار الکتب قاهره به امر الحاکم باللّه بنا شد و در جاهای گوناگون دیگر هم دار الکتبهایى دایر شد. مکتب امامت در قم و بغداد به سرعت گسترش یافت و دو حوزۀ بزرگ علمى شیعى شکل گرفت. تلخیهای تعصبات مذهبى در قرن پنجم دامن حوزه بغداد را گرفت. کتابخانهها سوخت و درسها تعطیل شد و برخى عالمان بزرگ به نجف اشرف هجرت کردند و حوزه نجف پاگرفت. از دیگر رخدادهای مهم در مکتب امامت تدوین کتاب اربعه شیعه است. محتواى نظام آموزشى اسلام در این دوره، منحصر به فقه و کلام و حدیث نبود و دانشهای دیگر نیز بازارشان گرم بود.
فصل هفتم. تعلیم و تربیت از وفات شیخ طوسى تا حوزۀ حلّه: از رویدادهای مهم این دوره، ساختن نظامیهها و بویژه نظامیه بغداد است که براى تحکیم قدرت حاکم و مبانى مذهب شافعى برپا شدند. نظامیهها را خواجه نظام الملک پرداخت و بزودى به بیشتر شهرها و روستا راه یافتند. نورالدین زنگى در شام و صلاحالدین ایوبى در مصر و شام مدارس نوریه و صلاحیه ساختند. نهضت مدرسهسازى به غرب اسلامى هم رسید و در آن سرزمینها هم مدرسهها ساخته شد. این مدارس از نیات سازندگان خود متأثر بودند و از جامعیت و نوآورى بهرهای نداشتند و آموزش فلسفه در آنها جایى نداشت. این در حالى است که در مدارس شیعى علوم عقلى و فلسفى رواج داشت. فرق دیگر مدارس شیعه و سنى در محل تأمین هزینۀ آنهاست. مدارس شیعه بر مردم و مدارس سنى بر حکومتها تکیه داشتند. تحولات آموزشى این دوره تنها از جهت رشد کمى و تا اندازهای سازمانى درخور توجه است؛ اما به لحاظ کیفى و جامعیت چنین نیست. این عصر پایان عصر طلایى نظام آموزشى اسلام است و پس از آن دوران انحطاط رسید. باب اجتهاد در مذاهب اربعه بسته شد و فتنه مغول سررسید و فرهنگ و آموزش اسلامى در آن دوران آسیب بسیار دید. جنگهای صلیبى رخ داد و مقدمات علمى عصر نوزایى اروپا فراهم شد.
فصل هشتم. تعلیم و تربیت از حوزۀ حلّه تا هجوم فرهنگ و تمدن غرب: گرچه یورش ویرانگر مغولان براى آموزش و پرورش اسلامى آسیب فراوان داشت، به خاموشى آن نینجامید. این نظام آموزشى بزودى فرهنگ مهاجم را در خود هضم کرد و تجدید حیات نمود یکى از نمودهای این تجدید حیات در مکتب امامت پیدایش حوزه حلّه در بغداد است که دانشمندان بزرگى مانند: محقق حلّى، علامه حلّى، فخر المحققین و شهید اول را بار آورد. در ایران هم خواجه نصیرالدین طوسى، هولاکو را واداشت در شهر مراغه رصدخانهای بنا کند که بزودى بصورت مرکز بزرگ علمى و فرهنگى درآمد و کتابخانهای با چهارصد هزار جلد کتاب در آن ایجاد شد. فلسفه مشاء در این حوزه جان دوباره گرفت و زمینه پیدایش حکمت متعالیه یا مکتب اصفهان فراهم آمد. از دیگر ویژگیهای این دوره نگارش کتابهایى دربارۀ تعلیم و تربیت است همچنین در این دوره مدرسههای فراوانى ساخته شد مثلا در زمان شاه عباس، شماره مدرسههای اصفهان را 57 باب گفتهاند. دولت صفویه شیعهگرى کرد و تشیع را مذهب رسمى ایران خواندند.
در این دوران درگیریهای صفویه و عثمانى رخ داد و سرانجام پاى غرب به این دو حوزۀ بزرگ اسلامى باز شد[۱].
پانویس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص266-270
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بینالمللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش