تفسیر القرآن و هو الهدى و الفرقان

تفسیر القرآن و هو الهدی‌ و الفرقان، نوشته سید احمدخان هندی‌، نخستین تفسیری‌ بود که راه تأویل به شیوه عصری‌ را در تبیین مفاهیم قرآن گشود. احمدخان‌ به گمان خود، آنچه را پیشینیان گفته بودند و با علم و عقل سازش نداشت، فرو ریخت و از نو بنیادی‌ متناسب با فهم روز فراهم ساخت.

تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان
تفسیر القرآن و هو الهدى و الفرقان
پدیدآورانهندی، سید احمدخان
عنوان‌های دیگرتفسیر سید احمدخان هندی
موضوعتفسیر عصری(بهروز)

آرای تفسیری سید احمدخان‌

می‌‌توان گفت: نگرش سید احمدخان شباهت تام و تمامی‌ به روشنفکران دیندار عصر عقل‌گرایی‌ قرن هجدهم اروپا داشت که با ایمانی‌ که تابع عقل بود نه وحی‌ و دین، قائل به وجود خدا بودند. به تعبیر دیگر، او معتقد به اصالت عقل و اصالت طبیعت بود.

سید احمدخان که اوج گرفتن کاروبار علم و حضیض گرفتن کاروبار دین را در اروپای‌ معاصر خود از دور و نزدیک دیده و شنیده و خوانده بود، گویی‌ به این نتیجه رسیده بود که چاره از دو حال بیرون نیست: یا باید دست از دین شست یا باید عقل‌گرا و علم‌گرا شد و حتی‌ المقدور برای‌ تبیین و توجیه اصول و فروع شریعت، از عقل و علم بهره جست و هر چه را در پیمانه این دو نمی‌‌گنجد انکار و اگر ممکن باشد تأویل کرد. می‌‌توان گفت سید احمدخان معتقد و مطمئن بود که حقیقت و حقانیت دین اسلام ابدی‌ است ولی‌ این حقانیت و ابدیت فقط به شرط تعبیر روز پسند و انطباق مداوم حقایق دین با دقایق علم و عقل، قابل حصول است؛ او به شرط این انطباق، تعارض و تضادّی‌ میان عقل و وحی‌ یا علم و دین نمی‌‌دید. در واقع همه تعارضها را به نفع علم و عقل و به زیان دین و وحی‌، حلّ کرد و همان روشی‌ را دنبال کرد که روشنفکران دیندار غربی‌ پیموده بودند.

به عقیده سید احمدخان، نبوّت ملکه طبیعی‌ خاصی‌ نظیر سایر قوای‌ بشری‌ است که به هنگام اقتضای‌ وقت و محیط، شکوفا می‌‌شود؛ چنان که میوه و گل به موقع خویش می‌‌شکفند و می‌‌رسند و در این راه، انبیا و دیگر مصلحان بزرگ جهان، تفاوتی‌ ندارند.

به عقیده او هیچ میانجی‌‌ای‌ بین خداوند و پیامبر نیست و وحی‌ چیزی‌ نیست که از بیرون به پیامبر برسد؛ بلکه همانا فعّالیت عقل الوهی‌ در نفس و عقل بشری‌ او است. در واقع وحی‌ بازتاب ژرفنای‌ درون انسانی‌ است به هنگام تماسّ با حق؛ و حقیقتی‌ است که با آن می‌‌زید، می‌‌جنبد و به کمک آن موجودیت می‌‌یابد. سید احمدخان در نتیجه همین بینش دئیستی‌(خداشناسانه طبیعی‌)اش از ذات خداوند و ارتباط او با جهان امکان وقوع معجزه و تأثیر دعا را انکار می‌‌کند. او معجزه را به عنوان نقض یا خرق قوانین طبیعت نمی‌‌پذیرد؛ با این استدلال که به قول و قرار و وعده عملی‌ خداوند است که این قوانین آن-چنانکه هست رخ می‌‌دهد و هیچیک از آنها تخلّف پذیر نیست و اگر بگوییم پدیده یا حادثه‌ای‌ به نحو دیگری‌ رخ داد، خداوند را به خلف وعده متهم کرده‌ایم. او می‌‌گوید: من معجزات را از آن جهت که خلاف عقل است انکار نمی‌‌کنم؛ بلکه انکار من از این جهت است که قرآن، وقوع حوادث یا واقعه‌هایی‌ را که بر خلاف قوانین و نوامیس طبیعت یا جریان عادی‌ امور و اشیا باشند، تأیید نمی‌‌کند.

سید احمدخان با همین شیوه، تأثیر دعا را نیز به آن صورت که عرف مؤمنان است ردّ می‌‌کند. به نظر او قوانین طبیعت تخطّی‌ ناپذیر است و هیچ چیز نمی‌‌تواند آنها را تغییر دهد؛ حتی‌ خداوند هم نمی‌‌تواند بر خلاف آنها کاری‌ صورت بدهد.

تنها تأثیر دعا همان اثر روحی‌ است که بر دعاکننده وارد می‌‌شود و رنج و اضطرابهای‌ ناشی‌ از وقایع ناگوار زندگی‌ را تخفیف می‌‌دهد.

سید احمدخان کوشیده است تا ظهور انسان را بر روی‌ کره خاکی‌، به عنوان یک حادثه ویژه در طی‌ّ یک روند تکامل طولانی‌ و سختکوشانه، توجیه کند؛ اگر چه خداوند را که کلمه خلّاقه «کن» را ادا کرده است سلسله جنبان این روند می‌‌داند.

کلمه ملک (فرشته) به نظر او بیانگر قدرت بی‌‌منتهای‌ خداوند و قوای‌ طبیعی‌ نظیر آب و باد و ابر است. آشکارا می‌‌گوید: صلابت کوهها، روانی‌ آب، نیروی‌ رشد گیاهان، قوّه جذب و دفع الکتریسیته و همه نیروهایی‌ که ما در اشیای‌ گوناگون جهان جلوه‌گر می‌‌یابیم، با کلمه ملک بیان شده است. به همین ترتیب شیطان به نظر او موجودی‌ نیست که وجود خارجی‌ و موجودیتی‌ بیرون از ما داشته باشد، بلکه نشانگر قوای‌ شر موجود در جهان است.

سید احمدخان وجود روح را باور دارد و آن را جاوید می‌‌داند و به معاد جسمانی‌- روحانی‌ معتقد است؛ اما بهشت و دوزخ را که در قرآن با تعابیر محسوس و مادّی‌ بیان شده‌اند، صرفا استعاره و تمثیل از احوال روحی‌ در حیات اخروی‌ می‌‌داند. به نظر او محال است حقیقت چیزهای‌ ماورای‌ حسّ با کلمات بیان شود، حتی‌ اگر آن کلمات، جزو کلام الهی‌ باشد.

سخن اخیر وی‌ با اندکی‌ تعدیل، امروزه مورد قبول همه مفسران است؛ از جمله صاحب تفسیر «المیزان»[۱] که بر این امر تأکید دارد.

تأویلات وی‌ درباره معجزات‌

سید احمدخان، شکافته شدن دریا برای‌ حضرت موسی‌ را به عنوان جزر و مدّ تعبیر کرده است؛ جاری‌ شدن آب از ضرب عصای‌ موسی‌ را به پیدا کردن چشمه‌سارها از بالای‌ کوهستان تفسیر نموده است؛ معنای‌ ضرب را ضرب فی الأرض (راه پیمودن در زمین برای‌ یافتن آب) و حجر را به معنای‌ کوهستان گرفته است. درباره حضرت عیسی‌ نیز منکر ولادت وی‌ بدون پدر شده و بر این باور است که چنانکه در انجیل متی‌ و لوقا آمده است حضرت مریم در عقد شرعی‌ یوسف نجّار بوده و قول مریم «لَمْ یمْسَسْنِی بَشَرٌ» ناظر به پیش از در آمیختن یوسف با وی‌ بوده است. او، سخن گفتن عیسی‌ در گهواره، نزول مائده آسمانی‌ بر او، شفای‌ بیماران و احیای‌ موتی‌، آفرینش پرنده از گل و عروج آن حضرت و زنده ماندنش را انکار می‌‌کند و پذیرفتن آنها را از سوی‌ علمای‌ اسلام متأثر از اخبار یهودیان و مسیحیان می‌‌داند و سرانجام معجزات پیامبر اسلام از جمله یاری‌ رساندن فرشتگان به او را در جنگها مورد انکار قرار می‌‌دهد. حاصل آنکه‌ می‌‌گوید: «معجزه اگر هم وقوع پیدا کند هیچوقت در آن، چنین وضوحی‌ برای‌ حق و واقعی‌ بودن و نیز از طرف خدا بودن آن یافت نمی‌‌شود».

نظیر اینگونه تأویلات را، محمدحسین ذهبی‌ از یکی‌ از نویسندگان معاصر خویش گزارش می‌‌کند: «وی‌ درباره مصائب وارد بر حضرت ایوب می‌‌گوید: این مصیبتها، مصیبت نافرمانی‌ قوم وی‌ بوده است که تمامی‌ انبیاء به آن گرفتار بوده‌اند و مقصود از «ارْکضْ بِرِجْلِک» همان سعی‌ و کوشش و جدیت در امر تبلیغ است که سرانجام آن «هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ» پاکی‌ درونها و نوشیدن آب گوارای‌ موفقیت و دستیابی‌ به هدف است و مقصود از «وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ» ایمان آوردن کسان و دیگران به او و پیروی‌ کردن آنان از اوست.

مقاله سید جمال‌الدین درباره تفسیر سید احمدخان‌

سید جمال‌الدین اسدآبادی‌ در یکی‌ از تبعیدهای‌ خود که در هند بهسر می‌‌برد، با سخنان و مقالات سید احمدخان آشنا شد و با شامّه تیز خود به دهری‌‌گری‌ یا اصالت طبیعی‌ بودن او پی‌ برد و به قول بسیاری‌ از صاحب نظران، رساله «پنچریه» را در ردّ او و همفکرانش نوشت. مقاله ویژه‌ای‌ با عنوان «تفسیر و مفسر» درباره این تفسیر دارد که در آن آمده است: «شنیدم که شخصی‌ در حالت کبر سنّ و کثرت تجربیات و سیاحت ممالک فرنگ، پس از کدّ و جهد، به جهت اصلاح جامعه اسلامی‌ تفسیری‌ بر قرآن نوشته است ... و گمان بردم که گمشده خود را یافته‌ام؛ ولی‌ چون تفسیر به نظر[م‌] گذشت [دیدم‌] به هیچ وجه در راه یاد شده قدم نگذارده، تنها همّت خود را بر آن گماشته که هر آیه‌ای‌ که در آن ذکری‌ از ملک و یا جن و یا روحالامین و یا وحی‌ و یا جنت و نار و یا معجزه‌ای‌ از معجزات انبیا علیهمالسّلام می‌‌رود، آن آیه را از ظاهر خود بر آورده به تأویلات بارده زندیقهای‌ قرون گذشته تأویل نماید. فرق همین است که زنادقه سلف دانشمندانی‌ بوده‌اند و این مفسر بیچاره بسیار عوام است؛ لهذا نمی‌‌تواند اقوال ایشان را هم بخوبی‌ فرا گیرد ... و عجیب‌تر آن است که این مفسّر، رتبه مقدسه الهیه‌ نبوت را تنزّل داده، به پایه «رفارمر»[۲] فرود آورده و انبیا علیهمالسّلام را چون «واشنگتن» و «ناپلئون» و ... گمان کرده است ...».

تذکر

شاید گفته شود که روا نبود تا این اندازه- درباره شناسایی‌ افکار و عقاید سید احمدخان- سخن به درازا کشیده شود! ولی‌ باید توجّه داشت که در واقع، از شخص سید احمدخان سخن نمی‌‌گوییم؛ بلکه سخن از یک جریان است که در جهان اسلام از همان زمان آغاز شده و همچنان به دست خودباختگان فرهنگ غرب ادامه دارد و هر روز گسترش پیدا می‌‌کند؛ البته به اشکال و انگیزه‌های‌ گوناگون- که دست استعمار از ورای‌ آن مشهود است- و هدف آن نیز جز سست کردن باورهای‌ دینی‌ نیست تا زمینه برای‌ سلطه استثمارگران فراهم گردد.

لذا توجّه دادن نسل حاضر به سر منشأ اینگونه افکار و اندیشه‌های‌ به ظاهر نو ولی‌ از پیش ساخته، ضرورتی‌ است که وظیفه دینی‌ و ملّی‌ ما آن را ایجاب می‌‌کند. البته بر این باوریم که روشنفکران علاقه‌مند به دین، خود به این حقیقت تلخ واقفند و در سایه عنایت الهی‌ از گزند آفات مصون خواهند بود. «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»[۳].

پانویس

  1. تمثیلی که سید احمدخان و مانند او مطرح کردهاند مترادف استعاره است که یک واژه ادبی است. ولی تمثیلی که علامه طباطبایی در المیزان و امثال وی مطرح کردهاند یکی از عوالم هستی یا همان عالم مثال و برزخ است. بسیار روشن است که میان ایندو تعبیر خیلی تفاوت است نباید آنها را یکی انگاشت.
  2. واژه‏ای‌ انگليسی‌ است: (REFORMER) به معنای‌ مصلح مذهبی‌
  3. معرفت، محمدهادی، ج2، ص509-516

منابع مقاله

معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، چاپ یکم، 1379-1380ش.

وابسته‌ها