شرق نزدیک در تاریخ (ترجمه قمر آریان)

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    شرق نزدیک در تاریخ (ترجمه قمر آریان (زرین کوب))
    شرق نزدیک در تاریخ (ترجمه قمر آریان)
    پدیدآورانحتی، فیلیپ خوری (نویسنده) آریان، قمر (زرین‌کوب) (مترجم)
    عنوان‌های دیگریک سرگذشت پنج هزار ساله
    ناشرشرکت انتشارات علمی و فرهنگی
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1382 ش
    چاپ2
    شابک964-445-134-1
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    شرق نزدیک در تاريخ اثر فيليپ خورى حتى، كه توسط آقاى قمر آريان به فارسى ترجمه شده است. در اين اثر، تاريخ پنج هزار ساله سرزمين‌هايى كه تمدن كنونى جهان از بسيارى جهات مرهون آنهاست مانند: تركيه، ايران، عراق، سوريه، لبنان، اردن، فلسطين مصر و عربستان امروز، با ارايه شواهدى از آثار تاريخى اين كشورها مورد مطالعه قرار گرفته است. اين كتاب مى‌تواند مورد استفاده عموم و به‌ويژه دانشجويان رشته تاريخ قرار گيرد.

    ساختار

    كتاب در شش بخش و سى‌وشش فصل تنظيم شده است كه هر بخش مشتمل بر چند فصل است. شيوه نگارشى نویسنده بدين‌ترتيب است كه اطلاعات تاريخى را بدون ذكر منبع آن نقل و منابع را در پاورقى كتاب ذكر مى‌كند.

    گزارش محتوا

    كتاب حاضر، سرگذشت كشورهاى شرق نزدیک از پنج هزار سال پيش تا قرن حاضر است و در آن سعى شده است چگونگى سير فرهنگ و تمدن و اعتلا و انحطاط مردم اين كشورها، آداب و رسوم و سنن و آيين آنها تبيين شود. نویسنده در اين راستا مى‌كوشد تا درجه اوج ترقى اين اقوام را در دوران سير خويش، سهمى را كه در پيشرفت نوع انسان داشته‌اند و ارتباط آنها را با باقى جهان، به‌ويژه غرب، روشن كند.

    وى در فصل اول از بخش اول كتاب، درباره شرق نزدیک در مستقر جهانى خويش سخن مى‌گويد و بيان مى‌دارد كه: «شرق نزدیک» مشتمل است بر سرزمين هلال خصيب با دو شاخه آن‌كه عبارت است از بين النهرين (عراق كنونى)، سوريه، فلسطين و همچنين مصر، آناتولى (تركيه)، و سرزمين ايران.

    «شرق نزدیک»- كه در اصل يك اصطلاح جغرافيايى اروپايى است كه از باب توسع در مورد آن قسمت از آسياى جنوب غربى به‌كار مى‌رفته است كه به اروپا نزدیک ‌تر است- بعدها در امريكا هم، كه قسمت‌هايى از آن به شرق دور نزدیک ‌تر است، اخذ و استعمال شده است. اين استعمال همچنان رايج بود تا جنگ جهانى دوم كه حكومت بريتانيا حوزه‌اى نظامى، كه از ايران تا ليبى امتداد داشت، ايجاد كرد و نام آن را «شرق ميانه»، كه تا آن وقت به حكم سنت براى سرزمين هند و كشورهاى مجاور آن به‌كار مى‌رفت، نهاد، و مركز ذخيره «شرق ميانه» بر مبناى آن اصطلاح در قاهره تأسيس شد كه بعدها تبديل به طرح مشترك انگليسى و امريكايى گشت؛ بدين‌گونه اين اصطلاح جديد رسميت يافت[۱]

    در فصل سوم اين بخش، تحت عنوان «گذار از بدويت به تمدن از راه بربريت»، خاطر نشان مى‌كند كه: انسان قبل از اختراع خط، در تحول پيوسته و دشوار خويش از لحاظ طرز زندگى سه مرحله عمده فرهنگى را طى كرده است كه اهميت اساسى دارد: مرحله جمع كردن غذا؛ مرحله توليد غذا؛ و مرحله صنعتگرى.

    اولين مرحله قديمى‌ترين و به مراتب طولانى‌ترين مراحل بود كه لااقل نيم ميليون سال دوام داشت. در تمام اين دوره از وجود انسان بر روى زمين، وى زندگى خويش را با جمع كردن غذاى نباتى و حيوانى در همان شكل طبيعى و وحشى آن ادامه داد. مقارن پايان اين دوره، گام‌هايى برداشت كه به تغيير اساس معيشت وى از مرحله جمع آوردن غذا به مرحله توليد غذا منتهى شد. اين پيشرفت با پرورش نباتات و اهلى كردن حيوانات انجام گرفت كه براى اولين بار در دوره زندگانى وى به او حق نظارت بر منابع معاشش را داد و او را از اسارت مطلق طبيعت پيرامون خويش آزاد ساخت. اين مرحله بالنسبه كوتاه بود. فقط چند هزار سال طول كشيد. هر دو نوع معاش البته تا قسمتى هم‌زمان بوده‌اند و كاملاً مانعةالجمع نبوده‌اند[۲]

    در بخش دوم كتاب، تحت عنوان دوران سامى‌ها، در پنج فصل از ادوار سلسله‌ها و پادشاهان، مذهب و ادبيات، نوشته‌هاى غيردينى، كنعانى‌ها، آرامى‌ها و عبرى‌ها، همكارى فرهنگى-ادبى و دينى سخن رفته است.

    مؤلف درباره مذهب و ادبيات، در فصل ششم، چنين مى‌گويد: مسائلى از آن‌گونه كه به اصل انسان و جهان، اسرار طبيعت، چاره‌ناپذيرى و حتميت مرگ، ميل طبيعى براى جوانى جاودان، رنج انسانى و دلبستگى وى به زندگى صالح و عادلانه مى‌پردازد مى‌بايست فكر انسان اوليه را نگران و مضطرب ساخته باشد. تنظيم اين مسائل و سعى در تعبير آن‌ها در اساطير، افسانه‌ها و متل‌هاى عاميانه كه در الاهيات و تاريخ و علوم عاميانه ما به ازاء دارند مجال بيان يافت. سپس مذهب نقش اساسى را در زندگى انسان بازى كرد و در فعالیت‌های مختلف او نفوذ نمود[۳]

    بخش سوم كتاب درباره عصر يونانى و رومى است؛ مثلاً درباره اسكندر مقدونى مى‌گويد كه: در بهار سال 334ق، مقدونى 21 ساله به سركردگى تقريباً 30000 پياده و 5000 سواره از خط قراردادى كه هلس پونت (داردانل) خوانده مى‌شد و اروپا را از آسيا جدا مى‌كرد، عبور نمود و در نزدیک دهانه رود گرانيكوس كه به درياى مرمره فرو مى‌ريزد ساتراپ ايرانى را شكست داد و از آسياى صغير گذر كرد و يك سلسله حمله را آغاز نمود كه مقدر بود جريان تاريخ شرق نزدیک را عوض كند. آسياى غربى و مصر در حوزه نفوذ سياسى و فرهنگى اروپا- مقدونيه- يونان و بيزانسى درآمد و 1000 سال بعد تا ظهور اسلام باقى ماند. ميراث يونان و روم در اين منطقه امروز هم نيرويى زنده به شمار مى‌رود[۴]

    در ادامه اين بخش در مورد اسكندر و جانشينانش، فرهنگ يونانى مآبى، فعاليت معنوى و دينى مسيحيت، اعمال درخشان كليسايى سخن مى‌گويد.

    بخش چهارم اين كتاب، درباره عصر اسلامى است، وى در اين باره خاطر نشان مى‌كند: «اقتران طلوع اسلام با پيدايش اعراب در صحنه بين‌المللى جريان تاريخ را در شرق نزدیک از بن دگرگون كرد. تفوق يونانى- رومى را در سياست و فرهنگ پايان داد، دين تازه‌اى عرضه كرد؛ اسلام كه هنوز در سراسر اين منطقه بر عقايد غلبه دارد زبان تازه‌اى منتشر كرد، عربى، كه هنوز زبان روزمرّه 80 ميليون نفوس است، از مراكش تا عراق، راه تازه‌اى در زندگى پديد آورد كه خود تركيبى بود از راه‌هاى قديم. برقرار شدن نظم تازه را مى‌توان نشانه‌اى تلقى كرد از پايان دوران باستان شرق نزدیک و از شروع دوران قرون وسطى در آنجا. برخلاف قرون وسطى در اروپا كه مشتمل بود بر سده‌هاى سياه، اين دوره از دنياى اسلام روى هم رفته ممتاز بود به درخشندگى و افتخار. اين عظمت ناگهان در نقطه‌اى دور از انتظار و كم‌شناخته، يعنى حجاز، آغاز شد با ظهور مردى كه در نوع خود بى‌نظير بود: محمد(ص)[۵]

    در ادامه اين فصل به خلفاى مدينه، خلافت اموى، عباسى پرداخته شده است و در فصل آخر، درباره صليبيان، ايوبيان و مماليك چنين بيان مى‌دارد كه: قرن يازدهم شاهد استقرار دولتى مسلمان شد در سرزمين بيزانس در فاصله‌اى شگفت‌آور نسبت به قسطنطنيه و دولتى ديگر در سيسيل كه تهاجمات آن تا روم و جنووا رسيد و يك دولت مقتدرتر در اسپانيا كه از آنجا هجوم‌هاى آن به داخل فرانسه مدت دو قرن ادامه يافت.

    كنش و واكنش بين اروپا و آسيا از پيش از اسلام و مسيحيت سابقه داشت. جنگ‌هاى صليبى فصل مربوط به قرون وسطى و تماشايى‌ترين فصل اين درام را در تاريخ ضبط كرد[۶]

    نگارنده كتاب در بخش پنجم به امپراتورى و فرهنگ عثمانى اشاره مى‌كند، همچنين از ايران صفوى، قاجاريه و گرفتارى سياست‌هاى اروپايى، پهلوى و تجددطلبى سخن به‌ميان مى‌آورد. در بخش پايانى كتاب از كشورهاى عربى سخن رفته است؛ كشورهاى عرب، كه اينجا مورد تحقيق و مطالعه است، قسمتى از شرق نزدیک و در عين حال قسمتى از دنياى عرب را تشكيل مى‌دهند.

    نویسنده، كه خود مهاجر لبنانى است، نتوانسته است همان علاقه‌اى را كه درباره اعراب و عربى‌گرى ابراز كرده است نسبت به كشورهاى غيرعرب شرقى نيز اظهار دارد. همين نكته سبب شده است كه در موارد جزئى مطالب كتاب پست و بلند به نظر آيد و هماهنگ نباشد.

    در ترجمه كتاب به‌قدر امكان در حفظ شيوه بيان مؤلف اهتمام شده است. در ترجمه سرودها، عهدنامه‌ها، و آنچه به متون كهن تعلق داشته به عمد سبک انشا قدرى كهنه‌تر شده است. در مواردى كه مؤلف از كتب و مآخذ اسلامى عربى، فارسى، تركى چيزى ترجمه و در متن نقل كرده بود، مترجم كوشيده تا اصل آن‌ها را به دست آورد. دراين كار، كه خالى از دشوارى نبوده، از كمك بعضى دوستان دانشمند برخوردار شده است.

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب كتاب در ابتداى كتاب ذكر شده است. منابع و مآخذ كتاب به همراه فهرست نام كسان، نام جاى‌ها، كتاب‌ها و رساله‌ها، اقوام، فرقه‌ها، نام خدايان، رب‌النوع‌ها، خطها و زبان‌ها درانتهاى كتاب آمده شده است.

    با آن‌كه مترجم حتى‌المقدور از اعمال نظر در مطالب متن اجتناب داشته، در چند مورد به حذف عبارت‌هايى چند كه مطالب آن‌ها با حقيقت كاملاً انطباق نداشته ديدگاه خود را در پاورقى با علامت (م) قيد كرده است.

    فهرست کتاب‌هاى خواندنى مربوط به هر فصل به جاى آنكه مانند متن اصلى در پايان هر فصل بيايد، همگى با هم در آخر كتاب آورده شده است.

    پانویس

    1. متن كتاب، ص 3
    2. متن كتاب، ص 19
    3. متن كتاب، ص 61
    4. متن كتاب، ص 125
    5. متن كتاب، ص 203
    6. متن كتاب، ص 239

    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.

    وابسته‌ها