درآمدی بر تاریخ علم اصول

    از ویکی‌نور
    درآمدی بر تاریخ علم اصول
    درآمدی بر تاریخ علم اصول
    پدیدآورانعلی‌پور، مهدی (نویسنده)
    ناشرمرکز جهانی علوم اسلامی
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1382 ش
    چاپ1
    موضوعاصول فقه شیعه - تاریخ فقیهان - سرگذشت‌نامه
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏BP‎‏ ‎‏148‎‏ ‎‏/‎‏ع‎‏8‎‏د‎‏4
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    درآمدى به تاريخ علم اصول، اثر مهدى على‌پور، بررسى ادوار مختلف تاريخ علم اصول، از زمان پيدايش تا عصر حاضر مى‌باشد كه به زبان فارسى و در سال 1380ش، نوشته شده است.

    دغدغه خاطر و علاقه نویسنده به تاريخ علم اصول در كنار پيشنهاد دفتر تدوين متون درسى مركز جهانى علوم اسلامى مبنى بر تأليف كتابى در تاريخ علوم اصول، انگيزه نویسنده از تدوين اثر حاضر بوده است.[۱]

    ساختار

    كتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در يك ديباچه و پانزده درس، تنظيم شده است.

    تناسب كمّى بين درس‌ها رعايت نشده، بلكه درس‌ها به‌تناسب حجم مطالب مفيد و لازم هر دوره، تنظيم شده است.[۲]

    در پايان هر درس، پرسش‌ها و پژوهش‌هايى قرار داده شده است كه در واقع ناگفته‌هايى درباره‌ى دوره‌ى يادشده در آن درس است و به يكى از سه دليل ذيل در متن درس گنجانده نشده است:

    الف)- به دليل پيچيده بودن بحث و نيازمندى آن به تحليل بيشتر كه در مجال درس نمى‌گنجيد[۳]

    ب)- هراس از تطويل بيش از حد درس‌ها و در نتيجه تطويل كتاب[۴]

    ج)- چندان بحث مهمّى بشمار نمى‌رفت و خوانندگان خود مى‌توانستند به‌آسانى آن را دريابند[۵]

    نویسنده، معتقد است اين پرسش‌ها و پژوهش‌ها سر نخ و زمينه‌اى براى تأمّلات و پژوهش‌هاى بيشتر خوانندگان خواهد بود[۶]

    گزارش محتوا

    در مقدمه، به انگيزه نویسنده در نگارش كتاب، اشاره شده است.[۷]

    در ديباچه، ضمن اشاره كوتاهى به تاريخ علم اصول، فوايد كار تاريخى در علم اصول و انواع كار تاريخى در علم اصول، ويژگى‌هاى اثر حاضر، ذكر شده است.[۸]

    در درس اول، به معرفى دو علم اصول فقه و تاريخ اصول پرداخته شده است.[۹]

    در اين درس، به اين مطلب پرداخته شده است كه چون علم فقه عهده‌دار كشف وظيفه‌ى عملى انسان در تمام شؤون مختلف حيات بشرى است، به‌اندازه‌ى تمام شؤون آدمى و وقايع و حوادث حيات بشرى، وسعت و گستردگى يافته است و در همه‌ى آنها، فقيه بايد جداگانه اسلوب استنباط را به كار گيرد؛ ازاين‌رو، فقيه در كار اجتهاد با استنباطهاى گوناگون و متفاوتى روبه‌رو است كه در عين گوناگونى، در پاره‌اى از اصول و قواعد كلّى اشتراك دارند. تشخيص اين اصول مشترك در استنباط به‌تدريج ايجاد و وضع علم جديدى را طلب مى‌كرد تا تحديدكننده و تعليم‌دهنده‌ى آنها باشند تا بعدها فقيه بتواند از آنها در استنباطهاى فقهى سود جويد. به اين صورت بود كه علم «اصول فقه» پديد آمد و تدوين شد[۱۰]

    در درس دوم، به دنبال بحث پيرامون چگونگى پيدايش و تأسيس علم اصول، به بررسى کیفیت و زمان پيدايش اصول فقه و علت نياز به اصول فقه پرداخته شده و سپس، ضمن نگاهى به زمان تدوين اصول فقه، تقدم شيعه يا اهل سنت در نگارش و تدوين اوليه اصول فقه، بررسى شده است.[۱۱]

    در درس سوم، اولين دوره تاريخ علم اصول كه «دوره تأسيس» نام گرفته، مورد بررسى قرار گرفته است. دوره‌ى تأسيس، در واقع نقطه‌ى آغازين تدوين تك‌رساله‌هايى در اصول فقه است كه در شيعه غالباً از امالى ائمّه(ع) بود. در اين دوره، اصول فقه به معناى واقعى و اصطلاحى آن، پديد نمى‌آيد و تنها تك‌مسئله‌هايى كه بعدها در اصول فقه يك نظام و تبويب منطقى يافتند، به‌صورت مستقل يا در ضمن مباحث ديگرى، چون مسائل كلامى، فقهى و تفسيرى مورد بحث قرار مى‌گرفتند. اين دوره در شيعه به‌صورت برجسته از زمان صادقين(ع)آغاز شده است. البته نویسنده معتقد است كه مى‌توانيم رگه‌هاى بسيار ضعيفى از آن را اندكى پيش از آن نيز بيابيم[۱۲]

    در درس چهارم و پنجم، دوره دوم، كه دوره «توسعه و تدوين‌هاى گسترده و كامل در اصول» نام گرفته، بررسى شده است. اين دوره در يك نگاه از اوايل غيبت كبرا آغاز شده و تا زمان ابن ادريس در 598ق، ادامه يافته و در اين نگاه، صرفا به زمان براى تفكيك اين دوره از دوره‌ى قبل توجّه شده است. امّا از منظر ديگر، نویسنده آغاز اين دوره را هنگامى‌دانسته كه لزوم تأليف دوره‌هاى اصولى، كامل‌تر احساس مى‌شده است؛ يعنى دوره‌ى تك‌رساله‌ها و امالى سپرى شده و اجتهاد از بساطت پيشين خويش خارج گشته و ضرورت بررسى مباحث اجتهادى از زاويه‌اى عميق‌تر مورد توجّه قرار گرفته است.[۱۳]

    دوره سوم كه «دوره تكامل» نام گرفته و از زمان ابن ادريس حلى (598ق) آغاز مى‌شود، در درس ششم و هفتم، مورد نگرش قرار گرفته است. اين دوره با تلاش‌هاى علمى ابن زهره و شيخ سديدالدين حمصى زمينه‌سازى و به دست تواناى محمّد بن احمد بن ادريس حلّى بنياد گذاشته شده است و محقّقان ارجمندى نظير محقّق حلّى، علامه‌ى حلّى، فخرالمحقّقين، فاضل مقداد، شهيد ثانى، شيخ حسن (صاحب معالم) و شيخ بهايى در ثمردهى و استوارى آن تلاش كرده‌اند. اين دوره تا اوايل قرن يازدهم، مقارن با نهضت اخباریان باقى ماند و بيش از 450 سال به طول انجاميد[۱۴]

    در درس هشتم و نهم، به دوره چهارم تاريخ علم اصول كه دوره پيدايش و اوج اخبارى‌گرى و ضعيف شدن اصول مى‌باشد، پرداخته شده است. اين دوره، از اوايل قرن يازدهم آغاز و تا اواخر قرن دوازدهم، ادامه داشته است.[۱۵]

    درس دهم و يازدهم، دوره پنجم را مورد بررسى قرار داده است. اين دوره كه «دوره تجديد حيات و تحولات شگرف در اصول فقه» ناميده شده است، از وحيد بهبهانى (م 1206ق) آغاز و تا شيخ انصارى (م 1281ق) را شامل مى‌شود[۱۶]

    درس دوازدهم تا چهاردهم، آخرين دوره تاريخ علم اصول را كه «ژرف‌نگرى در علم اصول» نام گرفته، مورد بحث و بررسى قرار داده و در درس پانزدهم، نگاهى به عصر حاضر و شخصيت‌هاى اصلى آن، افكنده شده است.[۱۷]

    كتاب حاضر، به دليل ويژگى‌هاى خاصى كه دارد، هم براى محقّقان و استادان علم اصول سودمند است و هم دانش‌پژوهان اين علم را در شناخت هرچه بهتر و عميق‌تر آن يارى مى‌رساند[۱۸]

    با توجّه به اينكه تاريخ علم اصول، پيشينه‌ى چندانى نداشته و همچنين تعداد كتاب‌هايى كه در اين باره نوشته شده، بسيار محدود و مختصر است، مى‌توان گفت كتاب حاضر - اگرچه در قالب يك درس‌نامه تنظيم شده است - نخستين اثر مفصّل و درعين‌حال مستند و همراه با تحليل و بررسى در تاريخ اصول و ادوار آن است. نگارنده در انجام اين كار زحمات بسيارى را بر خويش تحميل كرده است؛ زيرا اوّلا، لازم بود براى مستند بودن اثر، به منابع دست اول بى‌شمارى مراجعه كند و ثانيا، به دليل نبود منابع پژوهشى پيشين و تا حدّ زيادى بكر بودن مباحث، لازم بود براى صيد مطالب در لابه‌لاى كتاب‌هاى اصولى، يا كتاب‌هاى رجال، تراجم، فهرست‌ها و دائرةالمعارف‌ها و... به جستجو بپردازد و ثالثا، به دليل در دسترس نبودن پاره‌اى از كتاب‌هاى اصولى، به‌ويژه كتاب‌هاى دوره‌هاى نخستين كه يا از بين رفته‌اند يا در ايران يافت نمى‌شوند يا تنها نسخ خطى آنها موجود و در كتابخانه‌هاى خاصى مورد محافظت است، ضرورى بود با تلاش زياد به‌گونه‌اى بر محتوا و روند كار آن اطلاع يافته تا بتواند گزارشى از آن ارايه كند كه اين‌همه آشكارا پرزحمت بودن كار حاضر را نشان مى‌دهد[۱۹]

    ويژگى ديگر كتاب حاضر، طرح مباحث تاريخى همراه با تحليل‌ها و بررسى بسترها، علل و عوامل پيدايش مسائل و ادوار علم اصول است.[۲۰]

    در اين كتاب سعى شده است شخصيت‌هاى مهم اصولى هر دوره، آثار و لبّ انديشه‌هاى اصولى‌اشان برجسته شود، تا به اين ترتيب ميزان تأثير آنها در روند تطوّر و پيشرفت علم اصول نشان داده شود[۲۱]

    در اين اثر، اگرچه محور اصلى كار تاريخى به ادوار اصول مربوط مى‌شود، امّا از بحث‌هاى تاريخى - تحليلى نسبت به تبويب اصول و مسائل آن در حدّ مقدور غفلت نشده است تا امكان تحليل و شناخت بيشترى براى محقّقان و دانش‌پژوهان فراهم آيد[۲۲]

    در آخر هر درس، ويژگى‌هاى آن برشمرده شده است تا امكان مقايسه و تطبيق با درس‌هاى قبل و بعد مهيّا باشد[۲۳]

    ويژگى ديگر اثر حاضر، اشاره‌ى اجمالى به تاريخ اصول اهل سنّت است كه به‌ويژه در دوره‌هاى نخستين، تأثير بسيارى بر اصول شيعه داشته است. البته نویسنده خود به اين نكته اشاره دارد كه بررسى دقيق تاريخ اصول اهل سنّت، خود كار مستقلى است و بايد جداگانه به انجام برسد[۲۴]

    در اثر حاضر، اگرچه سعى شده است كه مباحث، به‌ويژه بحث‌هاى تحليلى، با بيانى ساده آورده شود و براى سطوح مختلف قابل فهم باشد، امّا به نظر مى‌رسد تنها براى پژوهشگران، استادان و دانش‌پژوهان دوره‌ى خارج اصول به‌عنوان يك كتاب قابل مطالعه است و براى دانش‌پژوهان و طلاب دوره‌ى سطح و مقدّمات و دانشجويان دوره‌ى كارشناسى و كارشناسى ارشد رشته‌هاى فقه و حقوق لزوما به تدريس نياز دارد تا مباحث مهم آن، به‌ويژه مباحث تحليلى و ديدگاه‌هاى اصولى محقّقان ادوار مختلف، به‌درستى فهميده شود[۲۵]

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب و كتابنامه منابع مورد استفاده نویسنده، در انتهاى كتاب آمده است.

    پاورقى‌ها بيشتر به ذكر منابع اختصاص يافته است.

    پانويس

    1. مقدمه، ص 11
    2. ديباچه، ص 23
    3. همان
    4. همان
    5. همان
    6. همان
    7. مقدمه، ص 11
    8. ديباچه، ص 13
    9. متن كتاب، ص 25
    10. همان، ص 29
    11. همان، ص 43
    12. همان، ص 70
    13. همان، ص 89
    14. همان، ص 141
    15. همان، ص 209
    16. همان، ص 275
    17. همان، ص 449
    18. ديباچه، ص 21
    19. همان
    20. همان، ص 22
    21. همان
    22. همان
    23. همان
    24. همان
    25. همان


    منابع مقاله

    مقدمه و متن كتاب.