آراء مربیان بزرگ مسلمان در باره تربیت کودک

    از ویکی‌نور
    آراء مربيان بزرگ مسلمان دربارۀ تربيت كودك (ابن سينا‌، غزالى و خواجه نصير الدين طوسى)
    پدیدآوران[عطاران، محمد] (نویسنده)
    ناشرمدرسه
    مکان نشرایران - تهران
    سال نشر1366ش
    چاپسوم
    موضوعکودکان - سرپرستي
    آموزش و پرورش کودکان
    تربيت خانوادگي (اسلام)
    والدين و کودک
    
    اسلام و آموزش و پرورش
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‎‏/‎‏ع‎‏6‎‏آ‎‏4 / 769 ‏HQ‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf


    آراء مربيان بزرگ مسلمان دربارۀ تربيت كودك (ابن سينا‌، غزالى و خواجه نصير الدين طوسى) نوشته محمد عطاران است‌. اين اثر‌، در اصل‌، پايان‌نامه كارشناسى ارشد نگارنده است و در آن كوشش شده است برخى نگرش های تربيتى ابن سينا‌، غزالى و خواجه نصیر دربارۀ كودك بررسى شود‌.

    نگارنده در پى كشف و بيان اصول تعليم و تربيت از نگاه اين مربيان است‌، وى مى‌خواهد اين اصول به گونه‌ای نظامدار‌، طرح شوند و كارش دربردارندۀ مدخل‌هايى باشد كه امروزه در كتاب های تعليم و تربيت بدان‌ها عنايت است‌.

    خواست ديگر نويسنده‌، شرح مبانى اسلامى انديشه‌ های تربيتى اين سه نفر است چه‌، وى گمان مى‌كند آنان در جامع های زيسته‌اند كه بر سر آن آبشار وحى پرتوافشانى مى‌كرده است(ص 8‌- 9)‌.

    نگارنده‌، گاه از ديدگاه‌های برخى ديگر مربيان مسلمان و نيز پار های غربيان معاصر هم ياد كرده است‌. او از اين كار‌، جامعيت كتاب و ايجاد زمينه مقايسه ميان ديدگاهها و نيز نشان دادن نقاط‍‌ ضعف و قوت نگرش های تربيتى بو على‌، غزالى و خواجه را خواسته است‌. كتاب از پيشگفتار و چهار جستار برآمده است‌.

    1‌- اهميت دوران كودكى‌: انسان‌- چون ديگر پديده‌ها‌- پيوسته دگرگون مى‌شود‌؛ بنابراين زندگى او داراى چند دوره است‌. هر دوره متأثر از دوران پيش از خود است همچنان‌كه در دوره‌ های پس از خود مؤثر مى‌افتد‌. يكى از مهمترين دوره‌‌های زندگى آدمى‌، كودكى است كه زيربناى آينده و شخصيت او به‌شمار مى‌آيد‌. اين امر بيان اهميت كودكى و لزوم توجه هرچه بيشتر بدان است‌.

    در دوران معاصر‌، توجه به كودك چنان بالا گرفت كه همه مكتب های روان‌شناختى‌، دربارۀ كودك‌، پر سروصداترين مطالعات را كردند‌، و كسانى چون ماريا مونتسورى irossetnoM. M (1952‌- 1870) پيش‌بينى كردند قرن بيستم‌، قرن كودكان باشد و مهمترين ويژگى تربيت نوين را احترام به شخصيت كودك دانستند‌.

    اين رويكرد احترام‌مدار به كودك‌، اگر براى غرب تازه باشد‌، براى جهان اسلام تازگى ندارد‌. شاهدم گذشته از نكته‌ های فراوان تربيتى آمده در متون تاريخ‌، ادب‌، حديث‌، و اخلاق كتاب‌های تربيتى مسلمانان است كه دست‌كم از قرن سوم بر جاى مانده است‌. نگارنده چون بدينجا مى‌رسد‌، از برخى مربيان بزرگ مسلمان و آثار تربيتى آنان به كوتاهى ياد مى‌كند و در پايان اندكى به زندگى و آثار بو على‌، غزالى و خواجه مى‌پردازد‌.

    2‌- ويژگي های روانى كودك‌: بحث تربيت‌پذيرى و پيوند آن با سرشت انسان بهانه‌ای است براى بررسى اجمالى چهار ديدگاه دربارۀ طبيعت آدمى و آشنايى اجمالى با نظر رواقيان‌، جالينوس‌، مسيحيان قرون وسطى‌، غرب پس از رنسانس‌، خواجه و غزالى‌.

    ديدگاه غزالى در اين‌باره در نگاه نخست شايد متناقض نمايد‌؛ اما جستجوى بيشتر در نوشته‌ های او نشان مى‌دهد كه چنين نيست و حتى آراى او آبشخور وحيانى دارد‌. پس از اشاره به سرشت انسان‌، سخن از قواى نفسانى اوست‌. افلاطون و به پيروى او بيشتر حكيمان مسلمان‌، برآنند كه نفس را سه قوه است‌: عاقله‌، غضبيه و شهويه‌. ديدگاه بو على‌، غزالى و خواجه نيز چنين است‌. چون با رويكرد تربيتى به اين سه نيرو بنگريم‌- چنانكه غزالى گفته است‌- خواهيم ديد كه هدف تربيت‌، ايجاد اعتدال ميان آن‌هاست تا از اين راه‌، چهار فضيلت مادر‌؛ يعنى‌، حكمت‌، شجاعت‌، عفت و عدل برآيد‌.

    ميان رشد روانى كودك با اين سه نيرو‌، پيوندى هست به اين معنا كه اين رشد با پيدايش قوه شهوى آغاز مى‌شود به قوه غضبى مى‌رسد و به قوه عاقله مى‌انجامد بو على‌، غزالى و خواجه‌- همسان ديگر فيلسوفان تربيتى مسلمان‌- اين پيوند و روند را پذيرفته‌اند‌.

    3‌- كودكى‌، مرحله تكوين عادت‌: از آنچه نويسنده آن را تعريف تربيت از نگاه غزالى مى‌خواند(ص 36)‌، برمى‌آيد كه هدف تربيت‌، ايجاد خوى خوش است‌. غزالى و خواجه‌، راه رسيدن به اين هدف را ايجاد عادت مى‌دانند‌؛ بنابراين ديدگاه‌، تربيت پى‌نهاده بر عادت است و مى‌توان آن را فن تشكيل عادت خوانده‌. دانشمندان مسلمان از جمله غزالى و خواجه‌، كودكى را دوره تكوين عادت شمارده‌اند و كوتاهى در پرورش عادت های نيك را مايه فساد تربيت كودك دانسته‌اند‌.

    دانشمندان مسلمان‌، در يكى انگاشتن تربيت و عادت‌، از ارسطو پيروى كرده‌اند‌. ارسطو نخستين كسى است كه عادت را توجيه روان‌شناختى كرده است‌. وى تربيت را ايجاد فضايل دانسته است‌؛ فضيلت يا عقلانى است و يا اخلاقى‌؛ فضيلت عقلانى دست آورد آموزش است و فضيلت اخلاقى برآمد عادت مى‌باشد‌. ارسطو عادت را پى‌نهاد تربيت دانسته است و از همين‌روست كه كودكى از نگاه او بسيار بااهميت است‌. وى به تربيت از راه عمل باور داشته است‌. ابن سينا عادت را تعريف كرده است‌. غزالى هم به عادت پرداخته است‌. در روان‌شناسى معاصر نيز برخى كسان‌- مانند ويليام جيمز semaJ mailliW ‌- از نظريۀ عادت دفاع كرده‌اند‌. در برابر اين ديدگاه‌، نگرش كسانى چون افلاطون و سقراط‍‌ است كه بشدت با عادت دادن مخالفند‌. اينان تربيت را بر نهاده بر دانش و خرد مى‌دانند‌. برخى ديگر‌، تربيت را رشد قوه قضاوت در كودك مى‌شمارند‌، از نگاه اينان از آنجا كه عادت‌، فاقد عنصر عقلانى است نبايد پى‌نهاد تربيت باشد‌. سهل است گروهى ديگر‌، تربيت را فن پيشگيرى از تشكيل عادت خوانده‌اند‌؛ كانت tnaK و روسو uaessuoR ‌، از اينهايند‌.

    نظريه حس تكليف در فلسفه اخلاق كانت‌، بخوبى اين ديدگاه را مى‌رساند‌. از نگاه او هدف تربيت‌، ايجاد عادت نيست‌؛ بل پرورش انسانى است كه از روى اراده و عقل و از سر تكليف عمل كند‌. او تلاش براى عادت دادن كودك را پرخطر مى‌داند‌.

    در برابر اين ديدگاه‌، ديدگاه ديگرى است كه مى‌گويد كودك تا به مرحله تفكر انتزاعى نرسد‌، نمى‌تواند با مسائل اخلاقى و تربيتى‌، برخورد عقلانى داشته باشد‌؛ تفصيل اين مدعا را در نظرات فرويد duerF. S ‌، بالبى yblwoB ‌، هارلو wolraH و هب bbeH مى‌توان يافت‌. در آراى پياژه tegaiP. J و كولبرگ groblhoK نيز اشاراتى است به اينكه كودك قوه شناختى كافى ندارد تا بتواند تربيتى پى‌نهاده بر تعقل داشته باشد‌.

    موريس دبس essebeD. M نيز مانند غزالى و خواجه‌، تربيت عقلانى كودك را ناشدنى مى‌داند‌. حاصل آنكه‌، تربيت عقلانى و تربيت به معناى رشد قوه قضاوت از آن دوره‌ های پس از كودكى است‌.

    بر همين اساس‌، گروهى در برابر سقراط‍‌ و افلاطون ايستاده‌اند كه‌، دانش و خرد‌، براى كودك بس نيست‌، بايد كودك عادت كند چه‌، بسيار مى‌شود كه كودك مى‌داند‌؛ اما جز آن مى‌كند‌؛ يعنى‌، شناخت خوبيها و بديها به الزام به خوب‌رفتارى و وانهادن بديها در كودك نمى‌انجامد‌.

    ديدگاه ديگرى نيز هست كه مى‌تواند جمع نظر طرفداران و مخالفان عادت باشد‌؛ بر اساس اين ديدگاه‌، عادت افزايش علم است‌. علامه طباطبايى بر آن است كه عادت جز علم نيست‌.آنان كه گفته‌اند عادت با اراده نمى‌سازد‌، بايد توجه كنند كه دوگونه عادت داريم‌:

    فعلى و انفعالى‌. در عادت فعلى‌، انسان متأثر از عوامل بيرونى نيست و كار را در پى بازكرد و تمرين بهتر به‌جا مى‌آورد‌. برخلاف عادت انفعالى كه در آن‌، انسان برانگيخته از عوامل بيرونى است و ميان او و عاداتش چنان انسى ايجاد مى‌شود كه بگون های اسارت مى‌انجامد‌.

    4‌- شيوه‌ های تكوين عادت در كودك‌: اين روشها‌، همان روش های تربيت است‌. يكى از اين روشها تشويق است‌. تشويق برنهاده بر اصل خوددوستى انسان است‌. اين روش در آراى غزالى‌، بو على و خواجه آمده است‌. امروزه تحقيقات گسترد های دربارۀ تشويق شده و بخوبى نشان داده است كه تشويق در يادگيرى كودك مؤثر است‌.

    گاه از متربى رفتارى نابهنجار سرمى‌زند‌، چه بايد كرد؟راه نخست تغافل است چنانكه على(ع)‌، غزالى و خواجه گفته‌اند‌. در مرحله بعد جاى پند است‌؛ اما نه چنان‌كه حرمت كودك شكسته شود و يا گستاخ گردد‌. بو على و غزالى راه سوم را ترساندن و گوشمالى دانسته‌اند‌. نخست بايد كودك را ترساند‌. اگر سود نداشت مى‌توان به گوشمالى كه واپسين چاره است روى كرد‌. با اين حال‌، مربيان ما هماره توصيه كرده‌اند از سخت‌گيرى به كودك پرهيز شود‌.

    گوشمالى براى تربيت‌، مخالف و موافق دارد و هريك براى دفاع از ديدگاه خود بر مبانى نظرى تكيه دارند‌. مربيان مسلمان براى گوشمالى كودك‌، شرايطى برشمارده‌اند كه بايد رعايت شود‌.

    5‌- عوامل تربيت‌: مربيان مسلمان‌، وراثت‌، تغذيه‌، خانواده‌، معلم‌، مدرسه و همنشينان را عوامل تربيت شمارده‌اند‌. دربارۀ وراثت و تأثير آن در تربيت بسيار تحقيق شده‌؛ اما همداستانى دست نداده است چه‌، برخى روان‌شناسان چون آيزنك kcnessyE ‌، برآنند كه 2/3 ويژگي های شخصيتى ارثى است و برخى رفتارگرايان مانند واتسون nostaW ‌، معتقدند وراثت در تعيين هويت آدمى بى‌اثر است‌.

    در ميان متفكران مسلمان‌، به توارث توجه بسيار شده است و اين مقوله مخالف و موافقانى داشته است كه خواجه در اخلاق ناصرى به ديدگاه آنان پرداخته است‌. غزالى هم از توارث ياد كرده است‌. وى بر آن است كه با تربيت مى‌توان آفرينش ارثى را دگرگون كرد‌.

    در تربيت اسلامى‌، به تأثير تغذيه در تربيت بسيار توجه شده است‌. تغذيه داراى آثار بدنى و روانى است‌. مربى و متربى از حرامخورى منع شده‌اند‌. بايد به تغذيۀ كودك خوب عنايت داشت و به ويژگيهايى كه براى دايه برشمارده‌اند نيك توجه كرد‌.

    خانواده‌، عامل ديگرى است كه بو على‌، خواجه و غزالى بدان پرداخته‌اند‌. بو على نقش اصلى تربيت را از آن پدر دانسته است‌. خواجه هم به اين نكته پرداخته است‌. از ديد اينان مادر در تربيت جسمى كودك نقش بيشترى دارد‌؛ اما بخش اعظم تربيت با پدر است‌.

    اهميت معلم و مدرسه‌، از ديرباز مورد توجه مربيان مسلمان بوده است‌. آنان با توجه به تقليدپذيرى كودك و تأثير مستقيم و غيرمستقيم معلم بر او‌، براى معلم ويژگيهايى برشمارده‌اند كه در آثار تربيتى غزالى‌، خواجه‌، بو على و ديگران آمده است‌. مربيان ما از آموزش انفرادى بازداشته‌اند و در همان حال ضرورت شناخت استعدادها و رعايت تفاوت های فردى فراگيران را گوشزد كرده‌اند و حتى به نكته بسيار مهم سنجش استعداد فراگير پيش از آموزش توجه كرده‌اند چنانكه بو على در تدابير المنازل بدان پرداخته است‌.

    همنشينان و به ويژه همسالان كودك نيز بشدت در او مؤثر مى‌افتند‌. اين مقوله در اخبار و روايات و آراى تربيتى مربيان ما فراوان آمده است‌. چنانكه غزالى و خواجه بر پرهيز كودك از يار بد سخت پافشرده‌اند‌.

    6‌- مواد آموزشى‌: آموزش قرآن به كودك‌، از سنت های آموزشى رايج در سرزمين های اسلامى و حتى محور آموزش بوده است‌. بو على‌، غزالى و خواجه اين نكته را در نگرش های آموزشى خود آورده‌اند‌. داستان‌سرايى از ابزار آموزشى مربيان ما بوده است‌. مربيان مسلمان به علوم طبيعى كمتر پرداخته‌اند‌. ورزش و بازى در برنامه آموزشى آنها جايگاه درخورى داشته است‌.

    پانویس


    منابع مقاله

    رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بین المللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش

    وابسته‌ها