أصول التربیة فی ضوء المدارس الفکریة: إسلامیاً و فلسفیاً
أصول التربیة فی ضوء المدارس الفکریة: إسلامیاً و فلسفیاً | |
---|---|
پدیدآوران | جیاری، حسن (نویسنده) |
ناشر | دار الأمل |
مکان نشر | اربد - اردن |
سال نشر | 1993 م / 1413ق |
چاپ | 1 |
موضوع | تعلیم و تربیت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
أصول التربیة فی ضوء المدارس الفکریة: إسلامیاَ و فلسفیاَ، تألیف حسن جیاری، کتابی است که در فصول هشتگانۀ آن، تلاش شده نشان داده شود که چگونه تربیت و اصول زیرساختی آن، از مبانی فکری که از ویژگیهای هرجامعه و هرعصر است ریشه میگیرد.
نگارندۀ این اثر به مفهوم و مراد خود از اصل نپرداخته است و معلوم نیست وی از اصل چه اراده کرده است؛ بههرحال در این کتاب از اصول تربیتی به معنای خاص و امروزین آن خبری نیست. تنها فصلهای اول تا چهارم آن را میتوان از مبانی فلسفی و انسانشناختی تربیت شمارد؛ البته نگارنده در این فصلها هیچ اشاره یا برداشت تربیتی ندارد. فصل پنجم و ششم و هشتم ربطی به تربیت و حتی مبانی آن ندارد. در فصل هفتم از تربیت و فلسفۀ آن گفته است که مفید و خواندنی و البته بسیار کوتاه است.
نگارنده در فصل دوم صفحۀ 44-45، واژۀ نفس را که در آیات 185 آل عمران و 35 انبیا و 57 عنکبوت به معنای فرد به کار رفته است، به خطا به معنای روح گرفته و مدعی شده است هرروحی خواهد مرد؛ این در حالی است که در همان بحث (ص 45) میافزاید:
روح نابود شدنی نیست.
از محاسن این کتاب استفاده از منابع امامیه است که عربها کمتر بدان تن میدهند. فصل ششم و هشتم آن با آنکه تربیتی نیست خواندنی و جالب است. بویژه اشارات حقگویانۀ او دربارۀ شیعه در فصل ششم نشان روح علمی و صادق نگارنده است.
1) رویکردهای گوناگون به مفهوم زندگی دنیایی: نگارنده در این فصل در پی بررسی و توضیح مفهوم حقیقی زندگی دنیایی است. وی برای این کار به نگرش اسلام دراینباره میپردازد و از دیدگاه چند مکتب فلسفی هم بکوتاهی یاد میکند.
دربارۀ مفهوم و حقیقت زندگی دنیایی دو رویکرد کلی وجود دارد: یکی از آن اسلام است که الهی است و دیگری از آن مکاتب فلسفی مادی است که ساخته و پرداخته آدمی است. مفهوم اسلامی زندگی دنیا حاوی سه قضیه اساسی است: الف) براساس آیات قرآنی خداوند دنیا را دار غرور و فتنه و آزمون و شهوت و زینت و لهو و لعب میداند و هرکس چنین دنیایی را محور همت خود قرار دهد فریب میخورد و گمراه میشود؛ ب) در قضیه دوم، دنیا از نگاه انسان مطرح میشود، مردم نسبت به دنیا به دو دسته کلی تقسیم میشوند، آنها که دنیا را مزرعه آخرت میدانند و ضمن بهرهمندی از نعمتهای الهی از آخرت غافل نمیشوند و از خدا روی برنمیتابند؛ گروه دوم کسانیاند که تمام همّ و غم آنها دنیا و امور دنیایی است و از ذکر خدا بازمیمانند و برده دنیا میشوند؛ ج) قضیۀ سوم دربارۀ سرنوشت انسان در پرتو نگرش او به دنیاست که در قرآن نیک بازشکافی شده است.
نگارنده در ادامۀ بحث، به دیدگاههای پارهای از فلسفههای بشری دربارۀ زندگی دنیا در کمال اختصار اشاره میکند (طبیعتگرایی، معناگرایی، واقعگرایی، عملگرایی، کمونیسم و اصالت وجودی).
2) حقیقت روح انسان: هدف در این فصل کاوش در حقیقت روح انسان در لابهلای افکار بشری و اسلام است (ص 31). نگارنده از این رهگذر به نکات زیر میپردازد: آراء فیلسوفان و دانشمندان دربارۀ روح انسان و اختلاف دانشمندان اسلامی دربارۀ حقیقت روح و ارتباط این اختلاف با اختلاف یونانیان دراینباره، روح در قرآن کریم (آفرینش روح، تکلیف روح، روح و مرگ، رستاخیز و حضور در برابر حق تعالی، روح و ثواب و عقاب، ناتوانی روح از پیشبینی امور، روح و کاتبان اعمال انسان، انواع روح و نفس در قرآن).
3) طبیعت انسان و عناصر آن: این فصل اشارتی است به ویژگیهای زیرساختی انسان و عناصر تشکیلدهندۀ آن. نگارنده در این گفتار به آراء مکتبهای فکری گوناگون در باب حقیقت انسان اشاره میکند و به نگرش اسلام دراینباره میپردازد و از این نکته یاد میکند که حقیقت انسان آمیزهای است از روح و جسم، و هدف از جمع این دو مقولۀ ناسازوار و ایجاد سازواری میان آن دو، پرستش خداوند است. خداوند به انسان آزادی داده است و او میتواند به خیر و یا شر بگراید؛ با این حال فطرت آدمی بر توحید است.
انسانها دو دستهاند: یکی آنها که در برابر راه حق و خیر سر تسلیم فرود میآورند و گروهی که به شر و گمراهی میل میکنند. انسانها بفرجام خواهند مرد و پس از آن برای رسیدگی به آنچه کردهاند و ناگزیر روانه شدن به بهشت و یا دوزخ، محشور خواهند شد.
4) رابطۀ میان خواست خداوند و اراده و آزادی در انسان: هدف از پرداخت این فصل، شرح رابطۀ ارادۀ الهی با ارادۀ انسان و بازشکافت مقوله جبر و اختیار است. نگارنده برای این کار، از دیدگاههای گوناگون یونانیان، جبریه، قدریه، اشاعره، معتزله و امامیه یاد میکند.
جبریه، قائل به مجبور بودن انسان در کارهایند. قدریه تفویض را پذیرفتهاند. اشاعره نظریه کسب را مطرح کردهاند که به جبر نزدیک است. امامیه هم میگویند جبر و تفویضی در میان نیست بل امر بین الامرین است.
هیچ چیز در هستی بیرون از مشیت الهی نیست؛ یعنی، هرچیز از جانب حضرت حق اجازه حدوث دارد؛ اما در حدوثش اجباری در کار نیست. درست است که علم خداوند ازلی است و او به هرچیز پیش از حدوث آگاه است و همهچیز مطابق علم باری رخ میدهد؛ اما، انسان در گزینش راه خیر و شر بکمال آزاد است؛ گرچه خداوند میداند انسان چه خواهد کرد؛ این علم تنها دلالت بر قدرت خداوند و علم او دارد و موجب سلب اختیار از انسان نمیشود.
5) حکمت: در این فصل پس از تعریف و شرح مفهوم و بیان اهمیت حکمت برای انسان، از انواع آن و مصادرش و نیز پیوند حکمت با تبلیغ دین میگوید.
6) اسلام و ملیت: نگارنده در این فصل از رابطه اسلام با ملیت میگوید و از آثار ملیتگرایی در اسلام در گذشته و حال یاد میکند و از حقیقت اسلام میگوید و حقیقت ملیت و ملیگرایی را شرح میدهد و رابطۀ اسلام با ملیت از زمان نوح علیه السّلام تاکنون را یاد میکند و یادآور میشود که شعار ملیت، کهنترین شعاری است که در برابر هدایت وعده داده شده به فرزندان آدم علیه السّلام، عرضه کردهاند.
7) ابعاد فکری و فلسفی تربیت: در این فصل، ابتدا سخن از ماهیت و تعریف و غرض تربیت است، پس از این اشارتی میشود به فلسفۀ تربیت و ارتباط تربیت با فلسفه. نکته بعدی دربارۀ مکتبهای فکری و فلسفی تربیت است و در آن به تربیت در فلسفههای طبیعتگرا، معناگرا، واقعگرا، اصالت وجود، اصالت عمل، کمونیسم پرداخته میشود؛ سپس، از تربیت در اسلام یاد میشود و از رهگذر آن به مبانی آموزش در جامعه اسلامی اشاره میشود و هدفهای تربیتی در اسلام میآید.
8) ابعاد فکری و فلسفی سازمان و مدیریت: هدف این بحث، شرح ابعاد فکری و فلسفی مدیریت و انعکاس آنها در هدفها و روشهای اداری است. نگارنده در ضمن بحث به نظریات گوناگونی دراینباره اشاره میکند و نیز از مبانی مدیریت و روشهای آن در اسلام یاد میکند و از فرق میان نظریههای اداری و مدیریتی ساختۀ بشر با سازمان و مدیریت از نگاه اسلام میگوید[۱].
پانویس
- ↑ رفیعی، بهروز، ص157-161
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی تحلیلی توصیفی تعلیم و تربیت در اسلام (گزیده منابع عربی)، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم، چاپ یکم، 1381ش