معارج القدس فی مدارج معرفة النفس
معارج القدس فی مدارج معرفة النفس | |
---|---|
پدیدآوران | غزالی، محمد بن محمد (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | التقصيدة الهائية و القصيدة التائية |
ناشر | دار الآفاق الجديدة |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | 1975م. |
چاپ | چاپ دوم |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /غ4م7 / 247/4 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
معارج القدس فی مدارج معرفه النفس، نوشته امام محمد غزالی (450-505ق)، کتابی است به زبان عربی که در آن موضوع نفس و مراتب آن و مراتب عقل و ارتباط آن با شرع مورد بررسی قرار گرفته است.
ساختار
کتاب مشتمل بر:
- خطبه، ذکر ترتیب مباحث و مقدمه کتاب به قلم نویسنده؛
- متن کتاب در ده مبحث.
گزارش محتوا
غزالی در خطبه کتاب، هدف از نگارش کتاب را اینگونه توضیح میدهد: «ما در این کتاب از مدارج معرفت نفس به معرفت حق جلجلاله عروج میکنیم... سپس آنگاهکه فصول معرفت نفس را به پایان رساندیم به معرفت حق جلجلاله میپردازیم؛ زیرا همه علوم مقدمات و وسائل شناخت اولیه حق جلجلاله هستند...پس کسی که خود را بشناسد خدای خود را شناخته و مراتب عالم و مراتب ملائکه و رسالت و نبوت و کیفیت وحی و سرای آخرت و سعادت و شقاوت آن و غایت سعادت که همانا لقاءالله تعالی است را میشناسد»[۱].
در انتهای خطبه، حل مشکلات و رسیدن به کمال را در تفکر طولانی و دوراندیشی و کمک گرفتن از خلوت و فراغ بال و قیام به واجبات میداند.[۲]
وی سپس ترتیب مطالب کتاب[۳] را اینگونه ذکر میکند:
- مقدمه کتاب؛ الفاظ چهارگانه نفس، قلب، روح و عقل مترادف هستند.[۴]
- بیان اثبات نفس؛ غزالی معتقد است نفس روشنتر از آن است که نیاز به دلیلی برای اثباتش باشد؛ چراکه خطابات شرع متوجه معدوم نیست، بلکه متوجه موجود زندهای است که خطاب را میفهمد. او سپس در مقام توضیح نفوس سهگانه نباتی، حیوانی و انسانی برآمده و کمال هر یک را توضیح میدهد.[۵]. وی که عمده نظراتش را پیرامون نفس در این کتاب ارائه داده است، نفس را مانند ارسطو به سه نوع نباتی، حیوانی و انسانی تقسیم میکند و هر سه را کمال اول برای جسم طبیعی آلی میشناسد. نباتی از جهت تغذیه و نمو و تولیدمثل، حیوانی از جهت مدرک جزئیات و متحرک به اراده بودن، انسانی از جهت انجام افعالی از روی اختیار عقلی و استنباط بالرأی و ادراک امور کلی. [۶].
- بیان اینکه نفس جوهر است؛ همه خطابات شرع دلالت بر آن دارد که نفس جوهر است و همچنین عقوباتی که در شرع برای پس از مرگ ذکر شده دلالت بر جوهر بودن نفس دارد. در ادامه دو بیان عقلی نیز بر جوهر بودن نفس اقامه میکند.[۷].
- بیان اینکه جوهر مقدار و کمیت ندارد؛ غزالی پنج برهان بر این مطلب اقامه کرده است[۸].
- بیان قوای حیوانی و تقسیمش به محرک و مدرک؛
- بیان قوای مخصوص نفس انسانی از عقل نظری و عملی؛
- بیان مراتب عقل و اختلاف مردم در عقل هیولانی و بیان عقل قدسی.
- بیان مثالهای درجات عقل از کتاب الهی؛ این درجات همه در آیه «الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکاة فیها مصباح...» ذکر شده است. [۹].
- بیان تظاهر (پشتیبانی از همدیگر) عقل و شرع و نیاز یکی به دیگری؛ بدان که عقل تنها با شرع هدایت میشود و شرع جز با عقل تبیین نمیشود؛ پس عقل مانند اساس و پایه و شرع مانند بناست. پایه تا زمانیکه بنایی نباشد بینیاز نمیکند و بنا نیز تا پایهای نباشد استوار نمیشود[۱۰].
- بیان حقیقت ادراک و مراتب آن در تجرید و 16 سؤال درخور فصول گذشته. [۱۱].
غزالی در کتاب معارج القدس در خصوص تمانع تعقل و سیاست به بحث میپردازد، از نظر او افعال نفس در دو قلمرو متفاوت سیر میکند: «نفس همواره دو نوع فعل انجام میدهد: نوع اول افعالی است که نسبت به بدن انجام میدهد، اینگونه افعال سیاست نام دارند و نوع دوم، افعالی است که نسبت به ذات خود و مبادی خود انجام میدهد؛ اینگونه افعال تعقل نامیده میشود. که این دو معاند یکدیگرند و هرگاه فرد به یکی از این دو مشغول شود از دیگری فرو میماند و جمع میان آن دو مشکل است».
به نظر میرسد غزالی در کتاب مذکور عقول نظری و عملی را به ترتیب تحت عنوان تعقل و سیاست مطرح کرده است. در نظر او نفس دارای دو وجه است که یکی تعقل و دیگری سیاست است. نفس بهواسطه تعقل از مافوق خود که مبادی عالیه به شمار میآیند، استفاده کرده و بهرهمند میشود و نسبت به وجه دیگر که سیاست خوانده شده، پیوسته فعال بوده و به تدبیر امور میپردازد. غزالی سیاست را در حوزه عقل عملی در مقابل تعقل، که در حوزه عقل نظری است، قرار میدهد. از نظر او عقل عملی از جنس علم و ادراک نیست و آن را صرفاً یک قوه تلقی میکند و این شاید از اعتبار کمتر سیاست نزد وی باشد[۱۲].
مصنف سپس حقیقت ادراک و مراتب آن را بیان کرده و سؤالات شانزدهگانه را مطرح و پاسخ میدهد.
فضائل و رذائل، عقل مفارق فعال، نبوت و رسالت، ترتیب افعال الله و اقسام آن و نظام اسباب و مسببات از موضوعاتی است که غزالی در ارتباط با نفس به آنها میپردازد.
کتاب با دو قصیده بلند هائیه و تائیه به پایان رسیده است. غزالی قصیده تائیهاش را با این موضوع شگفت آغاز کرده که خداوند دورترین از دید ماست و هرگز نمیتوان او را مشاهده نمود اما با هر نگاه به نور تجلی او در مظاهر خلقتش او را در نزدیکی خود میبینیم:
بنور تجلی وجه قدسک دهشتی | و فیک علی ان لا خفاً بک حیرتی | |
فیا اقرب الاشیاء من کل نظرة | لابعد شیءٍ انت عن کل رؤیة [۱۳] |
و با تسبیح خداوند به پایان میبرد که با قدرت خویش خورشید نفس آدمی را که از عدم آفریده و حیات بخشیده و همو دوباره میمیراند:
و مطلع شمس النفس من مشرق الخل | سیطلعها من مغرب العدمیة | |
سبحان من یحیی بقدرته الذی | یمیت کما احیاه اول مرة [۱۴] |
وضعیت کتاب
در اولین صفحه از کتاب چنین میخوانیم: این طبع از کتاب از روی نسخه خطی منقول از احمد بن شعبان بن یحیی اندلسی معروف به امیر ابن عبدالعزیز به تاریخ پانزدهم رجب 1066ق تحقیق شده و با نسخه دیگری نیز به تاریخ 923ق که در تونس نگهداری میشود مقابله شده است. دو قصیده آخر کتاب نیز از نسخه خطی دیگری به تاریخ پانزدهم ربیعالآخر 882ق نقل شده است[۱۵].
پاورقی کتاب نیز بیشتر به آدرس آیات متن اختصاص دارد.
فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: خطبه کتاب، ص7-6
- ↑ ر.ک: همان، ص8
- ↑ ر.ک: ترتیب کتاب، ص9
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص15
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص19
- ↑ ر.ک: جواهرفروشزاده، عبدالرحیم، ص 19؛ متن کتاب، ص22-19
- ↑ ر.ک: همان، ص23
- ↑ ر.ک: همان، ص32-27
- ↑ ر.ک: همان، ص56-55
- ↑ ر.ک: همان، ص57
- ↑ ر.ک: ترتیب کتاب، ص11-9
- ↑ ر.ک: احمدوند، شجاع، ص34-33
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص189
- ↑ ر.ک: همان، ص204
- ↑ ر.ک: همان، صفحه 4
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- احمدوند، شجاع، «اندیشه آرمانگرای غزالی»، پژوهش حقوق عمومی، بهار و تابستان1381، شماره 6، ص 9 تا 42.
- جواهرفروشزاده، عبدالرحیم؛ «آراء تربیتی غزالی»، کیهان اندیشه، بهمن و اسفند 1372، شماره 52، ص 17 تا 25 .