فجر الأسرار من سيرة أهلالبيت الأطهار
فجر الأسرار من سيرة أهل البيت الأطهار | |
---|---|
پدیدآوران | خليفة، محمد محمد (نویسنده) |
ناشر | دار قوت الأبرار |
مکان نشر | مصر - اسکندريه |
سال نشر | 1431ق. = 2010م. |
چاپ | چاپ يکم |
موضوع | ائمه اثناعشر - سرگذشت نامه چهارده معصوم - سرگذشت نامه |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 10 |
کد کنگره | /3ف8خ / 38 BP |
فجر الأسرار من سيرة أهلالبيت الأطهار، تألیف محمد محمد خلیفه (معاصر)، اثری ده جلدی است که محبت طریقت عزمیه نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت را با بررسی اخبار و روایات مطرح کرده است.
ساختار
این اثر مشتمل بر مقدمه نویسنده و فصول متعددی است که در ده جلد ارائه شده است.
گزارش محتوا
در بخشی از مقدمه چنین میخوانیم: صاحب دین، الله است که رسل و انبیا را برای تبلیغ دینش نزد مردم فرستاد و پس از آنها نیز ائمه(ع) و علما به تبلیغ دین پرداختند. همه ایشان اگرچه در هیئت بشری مثل ما هستند، اما خصائص و ویژگیهای ایشان متفاوت است. خداوند ذریه رسولالله محمد(ص) و اهلبیتش(ع) را شرافت داده است؛ آنگونه که در سوره احزاب میفرماید: إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهلالبيت و يطهركم تطهيرا[۱].
در اولین فصل کتاب با عنوان سر ساری نبوت چنین میخوانیم: «علاقه و ارتباط ما با رسولالله(ص)، علاقه بین روح و جسد است؛ ما مانند اجسام هستیم و رسولالله(ص) روح جاری در ماست؛ همان گونه که جوارح به سریان روح زیور یافته است، مسلمان نیز جمال و محاسنش را از سر ساری رسولالله(ص) میگیرید[۲].
در فصل دوم با عنوان «إياك و نفايات العلم»، از طریق ولایت و کفر و نفاق سخن رفته است و به این پرسش که چرا محمد مصطفی(ص) باآنکه «رحمة للعالمين» بوده، مبعوث به سیف شده و دستور جنگ و قتال داشته؟ پاسخ داده شده است[۳].
نویسنده در بخشی از عبارات فصل سوم کتاب به موضوع صوفیه در زمان خویش اشاره کرده است: معظم مشایخ و علما و مرشدان طرق صوفیه امروز، از اشراف، یعنی از ذریه رسولالله(ص) هستند و مانند پدران خویش بر کرسی ارشاد و هدایت به طریق الهی نشستهاند؛ همان گونه که پدرانشان از اهل علم و فضل از ذریه رسولالله بودهاند. ما هم نسبت به ایشان حسن ظن داریم و آنچه را میگویند میپذیریم.
آری فرزندان اشراف، جانشینان سلف صالح از ذریه رسولالله(ص) هستند؛ سلف صالحی که «أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا» و مودت ایشان را در قرآن و صلوات بر آنها را در هر نماز واجب کرده است و نماز مکلف جز با صلوات بر آنها پذیرفته نیست... پس اگر معاصران از سادات صوفیه به سلف صالح اقتدا کنند و به تزکیه نفس عمل نمایند و هادی و راهنما و امام متقین در این عصر باشند، بحثی نیست، اما ایشان به شیوه اسلاف خویش عمل نکرده و به نسب شریف خویش مغرور شده و حال آنکه نسب باید سبب تواضع و بهجای آوردن شکر الهی شود؛ چراکه جد ایشان رسولالله(ص) سرور متواضعان بود...
وی سپس به سرزنش این مدعیان راهبری و راهنمایی خلق میپردازد[۴].
در عباراتی از فصل چهارم به امر به معروف خلفا و حاکمان توسط مردم سخن رانده است: از جمله ا ینکه مسلمانی در برابر عمر بن خطاب که خلیفه مسلمین بوده، میایستد و میگوید: اگر از سنت منحرف شوی، گردنت را میزنم. یا اینکه زن عالمهای بر معاویه در زمان خلافتش وارد میشود و با او بهتندی سخن میگوید تا جاییکه معاویه به گریه میافتد. یا اینکه هارون الرشید نیز در اثر کلام فضیل بن عیاض میگرید[۵].
داستان سقیفه بنیساعده از جمله مطالبی است که در جلد سوم کتاب به آن پرداخته شده است. داستان با این عبارت آغاز شده است «سقیفه بنیساعده نامی که فراموش نمیشود». در این مکان گروهی از مهاجرین و انصار به محض اعلام خبر وفات رسولالله اجتماع کردند. در این مکان حوادث زیادی اتفاق افتاد که به خلافت ابوبکر بر مسلمین انجامید... و به همین جهت امام علی(ع) همینکه خبر سقیفه به گوشش رسید، فرمود: «به درخت احتجاج کردند و میوه آن را ضایع نمودند»[۶].
برخی از جلدهای کتاب از جمله جلد هشتم بهطور کامل به فضائل امام حسین و زیارت و طی طریق بهسوی کربلا اختصاص یافته است. در ذکر فضیلت زیارت امام حسین(ع) از معاویة بن وهب بجلی کوفی نقل شده که بر امام صادق(ع) وارد شدم و آن حضرت در مصلایش به نماز مشغول بود. پس نشستم تا نمازش را به پایان رساند. پس از نماز در مناجات با پروردگارش فرمود: خدایا! ای کسی که ما را به کرامت مخصوص و به شفاعت وعده فرمودی... من و برادرانم زائران قبر پدرم حسین بن علی(ع) را ببخشای؛ کسانی که اموال و جانها و بدنهای خویش را به جهت اشتیاق به محبت ما انفاق میکنند...[۷].
ذکر حکمتها و نصایح بزرگان دین از ویژگیهای کتاب است. در فصل دوم از جلد دهم کتاب با عنوان «لباب الحكمة» حکمتهای ارزشمندی ذکر شده است. از جمله در حکمتی به وصیت امام صادق نسبت به امام کاظم(ع) اشاره شده است. در بخشی از این وصیت گهربار میخوانیم: «ای فرزند کسی که قناعت کند، غنی میشود. کسی که به مال دیگری چشم داشته باشد، فقیر میمیرد. کسی که به آنچه خداوند قسمت او کرده راضی نباشد، خداوند را در قضایش متهم کرده است...[۸].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر جلد در انتهای آن ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.