عقل در اخلاق از نظرگاه غزالی و هیوم
عقل در اخلاق از نظرگاه غزالی و هیوم | |
---|---|
پدیدآوران | شیدانشید، حسینعلی (نویسنده) |
ناشر | پژوهشکده حوزه و دانشگاه |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | 1383ش. |
چاپ | چاپ اول |
شابک | 964-7788-22-3 |
موضوع | اخلاق - فلسفه
هيوم، ديويد، 1711 - 1776م. - نظريه درباره اخلاق غزالي، محمد بن محمد، 450 - 505ق. - نظريه درباره اخلاق عقل |
زبان | فارسي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /ش9ع7 / 37 BJ |
عقل در اخلاق از نظرگاه غزالی و هیوم، اثر حسینعلی شیدانشید (متولد 1343ش)، کتابی به زبان فارسی است در بررسی جایگاه عقل در مبحث اخلاق، از دیدگاه غزالی و هیوم.
اهمیت کتاب
از نظر محتوایی، کتاب حاوی نکات ارزشمندی است، مانند: تبیین اخلاق بر اساس مبانی هر دیدگاه، تلاش برای پاسخ دادن به این پرسش که آیا مبانی اندیشه غزالی و هیوم، در اخلاق تأثیر داشته و اینکه آیا تعهد به مبانی در نظریه اخلاق حفظ شده است یا نه؟ توجه نویسنده به موارد فوق را میتوان در عناوینی از کتاب، مانند: «عدم التزام غزالی به موضع خود» و «تعارض تجربهگرایی هیوم با طبیعتگرایی او» یافت[۱].
ساختار
کتاب که باز پرداخت رساله دکتری نویسنده است با دو مقدمه از ناشر و نویسنده آغاز و مطالب در سه بخش اصلی و هر بخش در چندین فصل، ارائه شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه ناشر، ضمن بیان اهمیت پژوهش در علوم انسانی، به این نکته اشاره شده است که کتاب حاضر، بهعنوان منبع درسی در زمینه فلسفه اخلاق برای دانشجویان رشتههای فلسفه، فلسفه اسلامی و فلسفه تطبیقی در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری و دیگر علاقمندان به این زمینه تحقیقی، فراهم آمده است[۲].
در مقدمه نویسنده، به تبیین موضوع اصلی کتاب، پرداخته شده است[۳].
نویسنده در این کتاب، این مسأله که «عقل تا چه حد در اخلاق مؤثر تواند بود» را بر نظام فلسفی و اخلاقی غزالی و هیوم، که یکی از متفکران اسلامی و دیگری غربی است، عرضه کرده و کوشیده است تا پاسخ هرکدام را به این مسأله مهم، بهدست آورد[۴].
به باور نویسنده، غزالی و هیوم هردو به اینکه سهم عقل را در دست یافتن به احکام اخلاقی و بهطورکلی در شناخت همه امور، به لااقل آن فروکاستهاند، شهرهاند: مبارزه بیامان غزالی با فلسفه مشاء و نفی استقلال عقل در احاطه یافتن به بسیاری از مسائل از یکسو، و انکار حسن و قبح ذاتی و عقلی- به اقتضای اشعری بودن او- از سوی دیگر، از غزالی چهرهای نسبتاً عقلستیز بهدست داده است. چنانکه مخالفت شدید هیوم با عقلگرایان، و نیز اینکه اخلاق را یکسره به عواطف و احساسات ارجاع میدهد و عقل را صرفاً برده احساسات میخواند، سبب شده است که هیوم در شمار منکران توانمندی عقل، بهویژه در اخلاق، درآید و بلکه او را «مشهورترین فیلسوف مخالف عقلگرایی در زمینه اخلاق» بخوانند[۵].
در بخش نخست کتاب، با عنوان «غزالی و عقل و اخلاق»، در طی پنج فصل به شرح ذیل، به نگرش کلی غزالی به روشهای کسب معرفت، شیوه تلفیقی وی، هم در باب معرفت بهطورکلی و هم در زمینه فهم اخلاق، نظام اخلاقی وی و دیدگاه رسمی و غیررسمی او درباره سهم عقل در اخلاق و ادلهای که در این باب آورده، پرداخته شده است[۶]. در این بخش، مسائلی از قبیل شکاکیت، علم و معرفت، مبانی اخلاقی (مباحث نفس و...) مطرح شده است. نویسنده در پایان این بخش، به سهم عقل در اخلاق از نظر غزالی پرداخته است[۷].
نویسنده معتقد است پژوهیدن درباره جایگاه عقل در اخلاق، از نظرگاه غزالی، شاید بدون پرداختن به نگرش کلی او به عقل و دیگر روشهای رسیدن به حقیقت و بهویژه اشاره به آن بحران شکاکانه که او در راه استخلاص حق و طلب علم یقینی از سر گذرانده است، کامل نباشد. به علاوه، گزارش این بحران و تحول فکری و عقلی مدخل مناسبی برای دستیابی به دیگر آرای او در زمینههای مختلف و از جمله اخلاق و بلکه طرح کلی نظام فکر اوست. ازاینرو، در فصل نخست این بخش، تحقیق خود را با شرح این بحران فکری- مخصوصاً بر اساس آنچه غزالی در کتاب مشهورش «المنقذ من الضلال» آورده، آغاز کرده است[۸].
در فصل دوم، به بررسی شیوههای کسب معرفت، پرداخته شده است. به باور نویسنده، از آنچه غزالی درباره رسیدن به علم یقینی به حقایق گفته است، به ضمیمه دیگر سخنان او در موارد مختلف، میتوان نکاتی را راجع به شیوه کسب معرفت از دیدگاه او، استخراج کرد. به نظر وی، مهمترین نکته در این زمینه، آن است که غزالی تکروشی نیست، بلکه به روشهای چندگانه اعتقاد دارد: غزالی هم تجربه و مشاهده (حس) را پذیرفته است و هم به اعتبار استدلال نظری و قوت عقل قائل است؛ هم به وحی اعتقاد دارد و هم به کشف و شهود صوفیان[۹].
در فصل سوم، عقل و وحی و شهود در اخلاق، موردبحث قرار گرفته است. نویسنده مواضعی که غزالی در باب معرفت اتخاذ کرده را آشکارا در اخلاق او، مؤثر دانسته و معتقد است برای نشان دادن این نکته، باید ابتدا رأی او را درباره معانی عقل و تقسیمات آن، بازگو نمود و سپس، به دیدگاه وی در مورد طبقهبندی علوم و جایگاه اخلاق در آن، پرداخت، زیرا این دیدگاه خود یکی از مصادیق تأثیر آن مواضع معرفتی در نظام اخلاقی است[۱۰].
در فصل چهارم، بهمنظور بحث از نظام اخلاقی غزالی، به بیان این نکته پرداخته شده است که علم اخلاق در نظر وی، اهمیت و ضرورتی بیمانند دارد. به باور غزالی، این علم که وی آن را «علم احوال دل»، «علم معامله»، «علم باطن»، «علم طریق آخرت» و مانند آن مینامد، با سعادت نهایی آدمی سروکار داشته و ازاینرو، اعلا درجات علوم و واجب عینی است و بقیه علوم، همه واجب کفایی است[۱۱].
از آنچه در فصلهای گذشته کتاب آورده شده، موضع واقعی غزالی درباره سهم عقل در تشخیص احکام اخلافی، بهدست میآید. لیکن غزالی موضعی رسمی نیز در این زمینه دارد که با موضع واقعی او، متفاوت مینماید. این موضع رسمی را وی در دو جا بیان داشته است: یکی در بحث «مشهورات» که بحثی منطقی و مربوط به مقدمات قیاس است و دیگری در بحث «حسن و قبح» که از مباحث علم کلام و اصول فقه است. ازاینرو در فصل پنجم، بهصورت مفصل، به بررسی موضع رسمی غزالی درباره سهم عقل در اخلاق، پرداخته شده است[۱۲].
بخش دوم، با عنوان «هیوم و عقل و اخلاق» که فصل ششم تا دوازدهم را به خود اختصاص داده است، به آرای هیوم درباره علم طبیعت انسانی وی، موضع وی در باب تجربهگرایی و عقلگرایی، نظام اخلاقی او و ادلهای که در نفی تأثیر عقل در اخلاق و اثبات سهم اساسی احساسات آورده، پرداخته شده است[۱۳]. نویسنده در هفت فصل این بخش، دیدگاه هیوم در باب طبیعت انسانی و شکاکیت و تجربهگرایی را بهخوبی موردتوجه قرار داده و در انتها، سهم عقل در اخلاق را طرح نموده است[۱۴].
در فصل ششم، به ببان این نکته پرداخته شده است که تعیین جایگاه عقل در اخلاق اگر از منظر هیوم، مهمترین مسأله در علم اخلاق نباشد، باری یکی از مهمترین مسائل آن هست؛ زیرا نخستین مبحثی که هیوم در کتاب «تحقیقی در باب اصول اخلاقیات» پیش کشیده، بحثی است راجع به اینکه منشأ یا مبنای اخلاقیات، عقل است یا احساسات. چنانکه کتاب سوم «رسالهای درباره طبیعت انسانی» را هم که «درباره اخلاقیات» نام دارد، با این فصل آغاز کرده است[۱۵].
در فصل هفتم، موضع هیوم پیرامون تجربهگرایی، طبیعتگرایی و عقلگرایی، مورد بررسی قرار گرفته[۱۶] و در فصل هشتم، نگاهی به نظام اخلاقی هیوم و ویژگیهای کلی آن، افکنده شده است[۱۷].
در فصل نهم و دهم، منشأ احکام اخلاقی و سهم عقل در دیدگاه هیوم، از دو جنبه نفی و اثبات، موردبحث و بررسی قرار گرفته است. نویسنده معتقد است مبحث اساسی اخلاق به نظر هیوم، بحث مربوط به مبنای کلی اخلاقیات است، یعنی یافتن جواب برای این مسأله دیرینه که آیا اخلاقیات از عقل ناشی میشوند یا از احساسات[۱۸].
در فصل یازدهم، به اثبات این امر پرداخته شده است که تأکید هیوم در باب فضایل و رذایل، بر آن چیزی است که ما بدان «حسن فاعلی» میگوییم، نه بر «حسن فعلی». لذا به نظر او، حکم اخلاقی اولاً و بالذات حکمی است راجع به ویژگیهای شخصیت و ملکات آدمی، نه افعال و رفتار او[۱۹].
در فصل دوازدهم، معنای عقل و سهم و تأثیر آن در تشخیص احکام اخلاقی، در دیدگاه رسمی و غیررسمی هیوم، موردبحث و بررسی قرار گرفته است[۲۰].
در بخش سوم، تحت عنوان «غزالی و هیوم» که شامل یک فصل است، به مقایسه آرای این دو در زمینه مربوط به موضوع این نوشته، پرداخته شده است[۲۱]. نویسنده در این بخش، مسائلی مانند: ویرانگی و پی فکنی، شیوه معرفتی و دیدگاه اخلاقی که در دو بخش قبلی از دیدگاه غزالی و هیوم مطرح شده بود را با یکدیگر مقایسه و بررسی نموده است[۲۲].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست منابع و مآخذ، به همراه فهرست نام کسان و کتابهای مذکور در متن، در انتهای کتاب آمده است.
در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع[۲۳] و درج عبارت لاتین برخی از کلمات و واژگان مذکور در متن[۲۴]، به توضیح برخی از مطالب متن، پرداخته شده است[۲۵].
پانویس
- ↑ ر.ک: موحدنیا، معصومه، ص75- 76
- ↑ مقدمه اول، ص9- 10
- ↑ مقدمه مؤلف، ص11- 18
- ↑ ر.ک: همان، ص11
- ↑ ر.ک: همان، ص12
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص17
- ↑ ر.ک: موحدنیا، معصومه، ص75
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص20
- ↑ ر.ک: همان، ص44
- ↑ ر.ک: همان، ص63
- ↑ ر.ک: همان، 85
- ↑ ر.ک: همان، ص107
- ↑ متن کتاب، ص17- 18
- ↑ ر.ک: موحدنیا، معصومه، ص75
- ↑ ر.ک: همان، ص132
- ↑ همان، ص157
- ↑ همان، ص178
- ↑ همان، ص208- 258
- ↑ همان، ص259
- ↑ همان، ص277
- ↑ متن کتاب، ص18
- ↑ ر.ک: موحدنیا، معصومه، ص75
- ↑ ر.ک: پاورقی، ص52
- ↑ همان، ص26
- ↑ ر.ک: همان، ص25
منابع مقاله