سفر به ولایت عزرائیل

    از ویکی‌نور
    سفر به ولایت عزراییل
    سفر به ولایت عزرائیل
    پدیدآورانآل‌احمد، جلال (نویسنده)
    ناشرفردوس
    مکان نشرتهران - ایران
    چاپ5
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    PIR/آ۱۴س۷۲

    سفر به ولايت عزرائيل تألیف جلال آل‌احمد به زبان فارسى، گزارش سفر به اسرائيل مؤلف مى‌باشد.

    اين اثر؛ شامل تحليل‌ها و نقطه‌نظرهاى سياسى مرحوم آل‌احمد درباره اسرائيل، جهان اسلام و وضعيت اعراب است.

    ساختار

    كتاب شامل؛ فهرست مطالب، مقدمه، ولايت عزرائيل و ضمائم مى‌باشد. اين اثر دست‌نوشت‌هاى آل‌احمد در زمان ديدار از اسرائيل مى‌باشد كه به صورت خاطره‌نويسى و با نثرى ادبى تدوين شده است.

    گزارش محتوا

    مقدمه ناشر بر كتاب به مطالبى؛ همانند: كارنامه ما، سفرهاى جلال، سفرنامه‌هاى جلال و مطالبى در مورد كتاب و مؤلف آن مى‌پردازد.

    كتاب با پيش درآمدى از آل‌احمد شروع مى‌شود. مؤلف در اين پيش درآمد ولايت را معنى مى‌كند كه «اول اينكه حكومت يهود در آن سرزمين فلسطين، نوعى «ولايت» است و نه «دولت». حكومت اولياء جديد بنى اسرائيل است بر ارض موعود، نه حكومت ساكنان فلسطين بر فلسطين...».

    بحث دوم اين كتاب با نام «آغاز يك جذبه»، به ديدار از بناى يادبود كشته شدگان جنگ جهانى دوم آغاز كرده و سپس به خرده‌گيرى از عراب مى‌پردازد؛ همانند: «بر سر يكى از تپه‌هاى حومه اورشيلم بناى يادبودى ساخته‌اند، براى تمام آنها كه در بازداشتگاه‌هاى زمان جنگ دوم سوخته‌اند يا مرده‌اند يا كشته شده‌اند، به اسم «يدوشم» (دست و نام). چهار ديوارى عظيم از سنگ خارا. قلوه سنگ‌هاى سه چهار خروارى دره اردن. هر يك تيله انگشتى ديوان. و سقفى يك پارچه و قطور بر سر اين چهار ديوار. و درى بزرگ و زمخت و سياه از ورق آهن نخاله. و همه جا شباهت‌هاى فراوان با مقبره آخرين كشته‌هاى فاشيسم در رم...».

    بحث سوم با نام «ولايت بيشرق و غرب» به محدوده دولت اسرائيل مى‌پردازد. «پيش از ورود به اورشليم گمان نمى‌كردم كه چيزى از آن در دست يهود باشد. اما اين طور نبود. هسته اصلى شهر، البته در دست اردنى‌هاست. در درون حصار بلند كهنه‌اش و با «ديوار ندبه» و «مسجد الاقصى». و قسمت شرقى آن، «تپه زيتون» كه مهبط چه بسا وحى‌ها بود بر حضرت مسيح...».

    بحث چهارم كتاب نيز با نام «سنگ اول بنا زير پى مى‌ماند»، به ديدار از يك بناى تاريخى پرداخته است. «... پس از شام بردندمان به تماشاى مجلس هفتگى اهالى كيبوتص. تالارى بود بزرگ و در حدود چهارصد نفر زن و مرد و پير و جوان نشسته. مردها، سيگار كشان و زن‌ها كاموابافان. و چشم‌ها به نمايشى كه روى صحنه مى‌گذشت. بى صحنه‌آرايى و از اين حرف‌ها. و نمايش دادگاهى. فقط گوشه بالاى تالار، صندلى‌ها را نيم‌دايره، رو به تماشاچيان چيده بودند...».

    بحث آخر كتاب با نام «آغاز يك نفرت» به اشغال فلسطين به دست يهوديان مى‌پردازد. اينكه «... وجدان ناراحت اروپا و آمريكا دارد با اعراب مى‌كند. به مناسبت اين كه نازيسم - اين گل سر سبد تمدن بورژوايى غرب شش ميليون يهودى فلك زده را در آن كوره‌هاى آدم پزى ريخت - امروز دو سه ميليون عرب‌هاى فلسطين و غزه و غرب اردن بايد در حمايت سرمايه داران وال استريت و بانك روچيلد كشته و آواره بشوند. و چون حضرات روشنفكران اروپايى در جنايت‌هاى هيتلر شریک بوده‌اند و در همان ساعت دم بر نياورده بوده‌اند، حالا به همان يهودى‌ها در خاورميانه سر پل داده‌اند تا ملل مصر و سوريه و الجزاير و عراق شلاق بخورند و ديگر خيال مبارزه ضد استعمار غرب را در سر نپرورند و ديگر كانال سوئز را رو به ملل متمدن نبندند!...».

    اين اثر شامل تحليل‌ها و نقطه نظرهاى سياسى مرحوم آل‌احمد درباره اسرائيل، جهان اسلام و وضعيت اعراب است. آل‌احمد ابتدا عنوان كتابش را توضيح مى‌دهد و ولايت را به دو معنى در نظر مى‌گيرد؛ يكى اينكه «حكومت اوليا جديد بنى‌اسرائيل بر ارض موعود» اتفاق افتاده نه «حكومت ساكنان فلسطين بر فلسطين» و ديگر اينكه سرزمين فعلى اسرائيل شبيه يك مملكت نيست. به اين طريق به نقد طنزآميز و دردمندانه وحدت و شكست اعراب و خفت و حماقت آنها و دردمنشى اسرائيل و زورگويى‌هاى آن و سوء استفاده از وضعيتى كه از مظلوم نمايى در جنگ جهانى دوم نصيبش شده است. اين كتاب استراتژى غرب را در مقابل شرق نشان مى‌دهد كه چگونه با تأسيس اسرائيل خود را به معادن نفت و ثروت‌هاى جوامع اسلامى برسانند.

    آل‌احمد در روزگارى كه ظواهر اسرائيل هنوز آنقدر مهم نبود براى متفكران ايرانى، وى به دنبال ريشه‌هاى اين مفهوم مى‌رود و كار را به جايى مى‌رساند كه براى شناخت بهتر اين مفهوم در پايان سفرش از اروپا رهسپار فلسطين مى‌شود. سخت است باور اين كه آل‌احمد با همان اطلاعات محدودش(نسبت به آينده) پيش‌بينى‌اى در مورد اسرائيل و خاورميانه مى‌كند كه امروز ما درستى آن را شاهديم و در مورد افكار جهانى فرانسوى‌ها اين‌گونه مى‌نوسيد:

    "... و اين منى كه از اين اعراب بى‌اصالت چنين چوب‌ها خورده است، اكنون از حضور اسرائيل در شرق شاد است. از حضور اسرائيل كه مى‌تواند لوله نفت شيوخ را ببرد و نطفه طلب حق و انصاف را در دل هر عرب بدوى بنشاند و سر خرها بسازد براى حكومت‌هاى بى‌قانون عهد دقيانوسى ايشان. اين پوسته‌ها كه پايه درخت كهن اما تنومند اسلام در اين صحراهاى فقر مانده‌اند - به علامت سوسمارى كه روزگارى زندوزايى داشته، بايد به تندباد وحشت حضور اسرائيل از جا كنده شوند تا من شرقى بتواند از جبروت حكومت‌هاى دست نشاندهى نفت خلاصى يابد و حضور اسلام را لمس كند كه اكنون زير زنجير تانك‌هاى امريكايى در سراسر شرق مى‌كوبندش و حضورش را به حضورى مخفى بدل كرده‌اند و بى‌دسترس به وسايل انتشاراتى و منابع كسب خبر در خواب اصحاب كهف فروش كرده‌اند...".

    آل‌احمد با نوشتن اين جملات در اين كتاب ثابت كرده است، روشنفكر چيزى را مى‌بيند كه ديگران نمى‌بيند. در تمام كتاب نبايد از زبان طنزآميز و كنايه‌آميز آل‌احمد غافل شد كه كجا وى زبانش را رندآميز مى‌كند و كجا جدى.

    به هر حال جلال آل‌احمد كوشيده است، به دور از تعصب به مسئله اسرائيل نگاه كند و حتى جايى كه مى‌خواهد آغاز يك نفرت را شرح دهد از قلم دوستش مى‌نويسد تا اين بى‌طرفى را باز حفظ كند.

    در اين كتاب در كنار تمام موضوعات يك سؤال بسيار مهم و تامل برانگيز مطرح مى‌شود:

    "...و اگر در آن جنگ‌هاى صليبى اروپاييان باختند در عوض علم و صنعت عالم اسلام را به غنيمت بردند و اين بار به كمك همان علم و صنعت و به كمك باور بزرگ ديگر كه استعمار بين‌المللى است و يك نوچه كوچك كه عبارت باشد از صهيونيسم، از نو به همان جنگ آمده‌اند. و آيا ممكن هست كه ملت‌هاى مسلمان عالم در اين جنگ جديد آنچه را كه در آن يكى به غرب داده بودند باز بستانند؟...."

    بخش ضمايم كتاب؛ شامل مباحثى همانند: تفسيرى بر روابط ايران و اسرائيل، بين الملل سوسياليست‌ها و اسرائيل، گزارشى از اردن، بيانيه اردن، پيام نسخت وزير اسرائيل به ملك حسين (صبح پنجم ژوئن)... مى‌پردازد.

    وضعيت كتاب

    كتاب به وسيله شمس آل‌احمد تحقيق و به چاپ رسيده است، كتاب داراى حواشى است كه بوسله محقق به آن افزوده شده است.

    منابع مقاله

    متن و مقدمه كتاب [[]]