بررسی مشکلات اخلاقی و روانی
بررسی مشکلات اخلاقی و روانی | |
---|---|
پدیدآوران | موسوی لاری، مجتبی (نویسنده) |
ناشر | جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1378 ش |
چاپ | 4 |
شابک | 964-470-054-6 |
موضوع | اخلاق اسلامی روان شناسی اسلامی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 247/8 /م8ب4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
بررسى مشكلات اخلاقى و روانى اثر سيد مجتبى موسوى لارى، بررسى و بحث پيرامون برخى از مشكلات اخلاقى و روانى، با استفاده از آيات و روايات مىباشد كه به زبان فارسی و در سال 1345ش نوشته شده است.
هدف نویسنده، انعكاس بخشى از تعاليم ارزشمند و گرانبهاى اخلاق اسلامى به شكل و اسلوبى مناسب بوده است.
ساختار
كتاب با مقدمه نویسنده در اشاره به برخى از علل ناكامىها و نابسامانىهاى بشر آغاز و مطالب در هفده بخش و هر بخش در ضمن چند عنوان تنظيم شده است.
نویسنده سعى كرده است تا موضوعات اخلاقى را در قالب الفاظى روزپسند و خالى از اصطلاحات نامفهوم، با اسلوبى جذاب و شيرين تنظيم نمايد.
در اين نوشتار، پارهاى از مسائل روانى و تربيتى نيز مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته و نظرات علمى دانشمندان غرب در كنار روايات و سخنان پيشوايان دين عرضه گرديده است.
نویسنده در اين كتاب به موضوعات اخلاقى همچون بدخلقى، خوش بينى، بدبينى، دروغ، نفاق، غيبت، عيبجويى، حسد، تكبر، ستمگرى، كينه و عداوت، خشم، پيمانشكنى، خيانت، بخل، حرص، مجادله پرداخته است.
گزارش محتوا
مطالب كتاب، توضيح و تبيين موضوعات اخلاقى زير مىباشد:
1- بدخلقى:
دوست داشتن يكى از نيازهاى طبيعى وجود بشر بوده و نویسنده معتقد است كه بر اساس همين واقعيت قطعى، يك نيروى نهانى او را به علاقه و دلبستگى نسبت به ديگران وامىدارد. به باور وى، عليه اين تمايل كه يك حس طبيعى است، نمىتوان مبازره كرد و لذا بايد اين نيازمندى ارضا شود و هر كس با گروهى از همنوعان، روابط دوستانه برقرار ساخته و از انس و الفت آنها استفاده كند.
با اين حال، پارهاى از معايب اخلاقى و عادات نامطلوب، سبب تزلزل اساس دوستى گرديده و به گسيختگى رشته مودت منجر مىشود. كسى كه اخلاقش نامأنوس و طبعش به خشونت تمايل مخصوص دارد، ميان خود و ديگران ديوارى به وجود مىآورد كه ممكن نيست بتواند با پرتو درخشان مودت روبرو شود؛ سوء خلق از ارزش انسان مىكاهد و به پايه سعادت آدمى لطمه مىزند.
2- خوشبينى:
نویسنده معتقد است كه بشر در صحنه پرغوغاى حيات، بيش از هر چيز به آسايش خاطر نيازمند است و در ميدان نبرد زندگى، كسى كه بدون اين سلاح مشغول پيكار باشد، مبارزهاش منتهى به شكست خواهد شد. به اعتقاد وى، براى رهایى يافتن از سلطه هيجانات و اينكه كشتى حايت ما گرفتار طوفانهاى افراط و تفريط نشود، بايد كنترلى در افكار خويش به وجود آوریم تا تفكرات صحيح، رهبرى ما را به عهده گيرند.
وى بر اين باور است كه يكى از عواملى كه به آسايش فكرى كمك مىكند، حس خوشبينى و اعتماد به مردم بوده و براى كسى كه در ميدان زندگى قرار دارد، خوشبينى يك نوع تضمين و اطمينان است.
3- بدبينى:
بدبينى يكى از بيمارىهاى خطرناك روحى و سرچشمه بسيارى از ناكامىها و نااميدىها است كه در روان آدمى عذاب ايجاد كرده و اثرش بر روى شخصيت، محو نشدنى است. به باور نویسنده، اثر سوء بدبينى، تنها مربوط به روح نيست، بلكه به روى جسم نيز آثار سوئى گذارده و درمان بيمارىها را مشكل مىسازد. قرآن مجيد نيز بهطور صريح و روشن، سوء ظن را گناه شمرده و مسلمانان از بد گمانى نسبت به يكديگر، بر حذر داشته است.
4- دروغ:
به همان نسبت كه راستگويى پسنديده و سودمند مىباشد، دروغگويى ناپسند و زيانآور است. به نظر نویسنده، زبان رازگوى قلب و ترجمان احساسات باطنى است و اگر دروغ، از حسد و عداوت سرچشمه گرفته باشد، نتايج تراوشات خطرناك نيروى غضب بوده و چنانچه از ناحيه طمع و يا اعتياد پديدار شد، از آثار شوم شعلههاى سوزان شهوت است.
5- نفاق:
نفاق و دورويى، از رذائل بزرگ اخلاقى است كه از هر جهت مذموم و ناپسند بوده و طبيعت انسان كه لايق آزادگى و سعادتمندى است و توانايى صعود به حد اعلاى تعالى و ترقى را دارد، وقتى به دروغگويى و عهدشكنى آلوده شد، نفاق و دورويى براى نشو و نما، ميدانى وسيع به دست آورده و به صورت يك بيمارى مزمن در وجود شخص جايگير مىشود.
نفاق آفت خطرناكى است كه شرافت و ارزش انسان را بر باد مىدهد و بىبندوبارى و سقوط اخلاقى را با خود به ارمغان آورده و به جاى نيروى اعتماد به نفس كه لازمه موفقيت در زندگى است، بدبينى و اضطراب را در اعماق دل، جايگزين مىسازد.6- غيبت:
نویسنده معتقد است كه نخستين زيان غيبت، پايمال گشتن ارزش وجودى و شخصيت معنوى خود انسان است و افرادى كه روح خويش را از مسير طبيعى خارج ساخته و فكر موزون و نظم اخلاقى را از دست دادهاند، با افشاى اسرار و معايب، قلوب مردم را جريحهدار مىسازند.
به باور وى، غيبت گرچه گناهى است عملى، اما ارتباط مستقيمى با روان انسانى داشته و نشانه يك بحران روحى خطرناكى است كه بايد سرچشمه آن را در زواياى جان و دل جستجو كرد.
7- عيبجويى:
در نهاد گروهى از افراد، تمايل شومى وجود دارد كه پيوسته آنها را به تجسس لغزشها و تحقيقات پيرامون اسرار مردم وامىدارد و به انتقاد و بدگويى از آنها كه با سرزنش و استهزاء آميخته است، تحريص و ترقيب مىكند، با اينكه خود داراى عيوب فراوانى هستند و نقائص در وجودشان بر فضائل چيرگى دارد و با اين حال، آنها را ناديده گرفته و از تهذيب خويش چشم پوشيده و تنها به تعقيب نواقص مردم مىپردازند.
نویسنده عواملى كه باعث برانگيخته شدن عيبجويى در انسان مىشود را يك نوع احساس حقارت و پستى طينت دانسته كه در اثر غرور و خودخواهى، تحريك و تقويت شده و موجب اشتباهات فراوانى مىگردد.
8- حسد:
نویسنده معتقد است از اساسىترين عوامل پيشرفت و پيروزىهاى درخشان در ميدان زندگى، محبوبيت اجتماعى است؛ آنكس كه با ابزار لياقت و نشان دادن صفات برجسته، توانست بر كشور دلها حكومت كند، در پيمودن نردبان ترقى از تعاون و همكارىهاى بىدريغ افراد جامعه بهرهمند گرديده و كليد موفقيت را به دست آورده است. اما حسد، با چهره نازيباى خود، فناى ملكات و صفات نيك را اعلام و همچون پردهاى ميان شخص و ديگران حائل مىشود و هرگز نمىگذارد انسان در قلوب معاشران خويش، موقعيت حساسى احراز نموده و ستاره محبت در آسمان زندگىاش بدرخشد و در نتيجه، از مزاياى همكارى و نعمت عواطف، محروم خواهد ماند.
9- تكبر:
نویسنده نخستين خطر براى فضائل اخلاقى را گرايش فوقالعاده شخص به ذات خويشتن دانسته است. به باور وى، همين حس خودخواهى است كه مانع مىشود انسان به لغزشهاى خويش اعتراف كرده و حقايقى را كه به غرورش لطمه مىزند، بپذيرد.
وى معتقد است كه بزرگترين آفت سعادت انسان و شقىترين دشمنان بشر، خودپسندى و تكبر بوده و به آن اندازه كه تكبر در نظرها ناستوده است، ساير رذايل اخلاقى، تا اين درجه ناپسند نيست؛ خودپسندى از صفاتى است كه رشته انس و الفت را مىبرد و يگانگى و صميميت را به دشمنى مبدل ساخته و درى از نفرت عمومى را به روى انسان مىگشايد.
10- ستمگرى:
نویسنده بر اين باور است كه نتايج زيانبخش ستمگرى در زوال و اضمحلال جامعه و از هم گسيختن امنيت اخلاقى و اجتماعى، به قدرى قطعى و غيرقابل انكار است كه حتى اگر كسى پايبند به آيين هم نباشد، از اعتراف به اين حقيقت، ناگزير خواهد بود.
رهبران دين نيز كه به پايدارى اجتماع بسيار علاقمند بوده و توسعه عدل و داد را هدف اصلى خود قرار دادهاند، خط سير جامعه را با جنبشهاى ضد ظلم تغيير داده، سنگرهاى بيداد را تسخير و قدرتهاى وحشيانه را به زانو درآورده، ستم را گناه نابخشودنى دانسته و به قدرى مردم را از نزدیک شدن به مرز آن نهى كردهاند كه حتى شرك را نوعى از ظلم شمردهاند.
كينه و عداوت، خشم، پيمانشكنى، خيانت، بخل، حرص و مجادله، از ديگر عناوينى است كه مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب در ابتداى كتاب آمده و پاورقىها بيشتر به ذكر منابع اختصاص يافته است.
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.