بحث کاربر:Km13401340@gmail.com
عروسان معانی
عروسان معانی | |
---|---|
پدیدآوران | کاظم محمّدی (نویسنده) |
ناشر | انتشارات نجم کبری |
مکان نشر | ایران ـ کرج |
سال نشر | 1396 ش |
چاپ | پنجم |
شابک | 9-79-2905-964-978 |
موضوع | مولوی. قرآن. انسان شناسی. بررسی و شناخت. |
زبان | فارسي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | 4ع3م/65 PIR |
عروسان معانی نوشتهی استاد کاظم محمّدی کتابی است نقدی ـ تحلیلی که بررسی ارتباط انسان و قرآن می پردازد. قرآن حقیقتی است متمرکز و پنهان در لایه های فطرت و فهمِ ناشناخته ی آدمی و انسان حقیقتی است پیچیده در بطن لایه لایه ی قرآن. این که قرآن از انسان می گوید و برای انسان نازل می شود، انسان نیز در صورت یافت ماهیّت و حقیقتِ خود خواهان فهم قرآن است، که کلید این فهم در بطن قرآن نهفته است که بدون غور و تدبّر در دل آیات این کلید برای شناخت و رهایی حاصل نمی شود.
نام کتاب که عروسان معانی است از یکی از ابیات شریف دیوان کبیر بدین شرح اخذ شده است:
یکی جان عجب باید که داند جان فدا کردن | دو چشم معنوی باید عروسان معانی را[۱] |
چنان که از مقدّمه ی مختصر کتاب بر می آید این کتاب حاصل درسهایی است که طیِّ پنج جلسه در ماه مبارک رمضان به دست آمده و در خصوص این بحث که تبدیل به کتاب حاضر شده است این توضیح وجود دارد: و امّا این بحث که عروسان معانی نام دارد کاوشی است در ظاهر و باطن انسان و قرآن و تحلیل و تطبیق آن دو و نیز ارتباطاتی که بین این دو وجود دارد. قرآن را ظاهری و باطنی است، انسان را نیز یک ظاهر و یک باطنی است، و در هر دو این عمق و ژرفا را میتوان دید، و هر دو لایهلایه و دارای بطونی هستند که برای شناخت آن باید مراتبی را پشت سر گذاشت و بی این تمهید که در این اثر آن را یادکردیم عملاً شناخت درست قرآن و انسان وجود نخواهد داشت. گفتنی است که ما در تحلیل اشعار مولانا این مقوله را بیان کردیم و درواقع درس مثنوی است و نگاه مولانا است به ژرفای وجود قرآن و انسان؛ و طبیعتاً مولانا با آن بینش ژرف و گسترده شاید بهترین کسی است که می توانستیم این مفهوم خاص را از منظر او به بحث درآوریم و تحلیل کنیم[۲].
ساختار
کتاب عروسان معانی اثری است در یک جلد در 240 صفحه و در طرحی مناسب. چنانکه اشاره شد این کتاب ماحصل درسهایی در حوزه ی قرآن پژوهی و مولوی شناسی است که در ماه مبارک رمضان تدریس و بعداً تدوین شده است. موضوع بحث نیز چنانکه اشاره شد مربوط می شود به ارتباط دو سویه ی انسان و قرآن. این که هر دو دارای ظاهر و باطن هستند، این که هر دو درونی پیچیده و لایه لایه دارند، این که هر دو محتاج کشف و شناخت هستند و این که این هر دو را کسانی می یابند که بر هر دو مسلّط بوده باشند.
به هر جهت کتاب عروسان معانی با مضمونی که گفته شد داری یک مقدّمه ی کوتاه است که از نوع کار و محتوای این کتاب خبر می دهد، با تمام اختصار کاملاً گویا و رسا به مقصد و مقصود است. غیر از مقدّمه در فهرست مطالب که در آغاز کتاب دیده می شود پنج فصل وجود دارد که به ترتیب عبارتند از: 1- عروسان معانی، که با نام کتاب یکسان است 2- جذبه ی کهربا 3- نورِ جان 4- قامت عشق 5- نقشبندی عجب. در انتهای اثر هم کتابنامه و نمایه وجود دارد.
عروسان معانی از همان آغاز با آیات قرآن آغاز می شود و نخست ربط قرآن و صوم را در ماه رمضان جستجو می کند و بعد از آن به دنبال انسان می رود. ولی در این بین شرح و تفسیرهایی را هم از دل آثار مولانا مانند [[مثنوی معنویه] و دیوان کبیر استخراج می کند و در تلفیق آیات و ابیات نگرشی نو در خصوص قرآن و انسان را به دست می دهد که از نوع اجتهادات عرفانی و علمی نویسنده است.
گزارش محتوا
عروسان معانی کتابی عرفانی، دینی و فلسفی است که از جنبه های گوناگون با دید و منظر قرآن و عرفان و فلسفه به انسان می پردازد و در این پردازش تطبیقی باطنی و ژرف را در رابطه با انسان و قرآن دنبال می کند. این دید تقریباً منحصر به فرد است و در دیگر آثار یا وجود ندارد و یا کمتر به ایت ژرفا و قوّت و وسعت دیده می شود.
در بحث نخست که همنام کتاب است به قدمت قرآن و باستانی بودن آن اشاره می کند و برای باستانی بودن یک چیز شرح و تفسیرهایی ارائه می دهد و نهایتاً این نکته مورد توجّه واقع می شود که آثار باستانی نیازمند خوانشی علمی و دقیق است، باید کلیدهایی برای رمزگشایی آن وجود داشته باشد و لذا باستان شناسان به دنبال یافتن آن کلیدهایی هستند تا بتوانند اسرار اشیاء و یا رازهای درونی آنها را کشف کنند. قرآن و انسان نیز چنین است، خاصّه قرآن به عنوان متنی که یکهزار و چهارصد سال از عمر آن می گذرد تا رمزگشایی نشود چنانکه باید قابل فهم واقع نمی شود. این نگاه نگاهی منحصر به فرد است و تا انتهای بحث این اسلوب وجود دارد تا از باطن قرآن و انسان چیزهایی و یا حل اسراری به دست آید.
در همان بخش نخست اشاره به این مطلب می شود که برای ارتباط یافتن با قرآن باید طاهر بود و در منظر استادکاظم محمّدی چنانکه طهارت ظاهری به مانند غسل و وضو برای مس کردن قرآن و ارتباط یافتن با ظاهر قرآن لازم است چنانکه کسی بخواهد رازهای آن را در یابد و به باطن آن برسد باید دارای طهارت باطنی باشد. یعنی برای ظهر قرآن طهارت ظاهری، و برای باطن قرآن طهارت باطنی لازم است. و لذا آیه ی شریفه ای که متذکّر این مقوله می شود باید در هر دو حال مورد توجّه قرار بگیرد: «لا یمسّه الاّ المطهّرون»[۳]. مولانا نیز شأن قرآن را قدسی دانسته و بر این است که با دیگر کتب نه مقایسه می شود و نه کسی حق این قیاس را دارد، که هر نوشته ای غیر از قرآن ئهر چند بامحتوا و اصیل و دقیق باشد، غیر قدسی و غیر سماوی است[۴]. در این باره است که با استناد به مثنوی معنوی [۵]. کتابهایی مانند شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی یا کتاب خواندنی و اثربخش کلیله و دمنه را هرگز برابر با قرآن نمی داند و هر که این هر سه را با هم برابر کند و یا قصد قیاس داشته باشد نشان از آن دارد که چیزی از حقیقت را نمی داند[۶].
در قسمتی دیگر از همین بخش به ابیاتی از مثنوی معنوی استناد می کند که قرآن به عنوان وحی الهی و اثری قدسی و آسمانی چنان است که برای انسان تا روز قیامت همه نوع غذای معنوی و روحانی تدارک دیده است و هیچ بخشی از معنای انسان را نادیده نگذاشته است. لایه لایه دار بودن و بطن های درونی قرآن را همواره رازآمیز و انسان را که به دنبال حقیقت و حکمت است را وادار می کند تا به رسیدن به بطنهای درونی خود با بطون قرآن ارتباط برقرار کند. چنان که می گوید:
ناطق کامل چو خوان پاشی بود | خوانش، پُر هرگونه ی آشی بود | |
که نماند هیچ مهمان بی نور | هر کسی یابد غذای خود جدا | |
همچو قرآن که به معنی هفت توست | خاص را و عام را مطعم در اوست[۷] |
در بخش دوّم که جذبه ی کهربا نام دارد با بیتی از دیوان کبیر بدین شرح آغاز می شود:
کهربای تو را شوم کاهی، جذبه ی کهربا بیاموزم | از دو عالم دو دیده بر دوزم، این من از مصطفی بیاموزم[۸] |
در این بخش به نگرش مولانا در مثنوی معنوی به انسان و لایه لایه بودن باطن انسان از طریق بیان حکایات و قصص می پردازد و با تبیین بطون انسان تحلیلهای خاص در باره ی انسان مطرح می شود که بسیار قابل توجّه است. وجود لایه ها و بطون نشان از حجابهای تو در تو دارد و همین کار را برای انسانهای معمولی دشوار می کند و لذا آنان که اشرافی بر باطن قرآن دارند افرادی خاص هستند، چنانکه نویسنده در بخشی از این فصل می گوید: کشف حقیقت برای فردی که امام است اینگونه است که چون خودش نمی ¬بیند بلکه به او نشان می دهند. بین لفظ و معنا برای امام فاصله¬ای نیست اما برای مردم خودِ لفظ یک حجاب است. بله دقیقاً خود لفظ یک حجاب است و ما گرفتار حجاب کلمات هم هستیم، حجاب معنا خیلی عمیق ¬تر است. اولیای الهی و امام معصوم گرفتار لفظ و اسم نیست که برای او اسم تداعیکننده ی معنا با تمام گستره و عمق آن است[۹].
بخش سوّم کتاب نورِ جان نام دارد که از بیتی از دیوان کبیر مولانا وام گرفته شده است[۱۰]. در این بخش اشاراتی به فهم قرآن دارد که این فهم متعدّد بوده و هر کسی از آن به قدر نیاز و وسع خود نصیبی دارد. در ابیاتی مولانا در مثنوی معنوی با تکیه بر سخنان حکیم سنایی اشاره می کند:
خوش بیان کرد آن حکیم غزنوی | بهر محجوبان مثال معنوی | |
که ز قرآن گر نبیند غیر قال | این عجب نبود ز اصحاب ضلال | |
کز شعاع آفتاب پر ز نور | غیر گرمی می نیابد چشم کور[۱۱] |
چنانکه نابینا از آفتاب عالمتاب تنها و تنها گرمی آن را احساس می کند و از نور آن و روشنایی وافرش هیچ سهمی در دین و شناختن ندارد، برخی نیز از قرآن سهمی ظاهری در حد صورت الفاظ دارند و بس، هر چند که برخی نیز از این نیز دور و محرومند. داستانی در دفتر سوّم مثنوی معنوی در همین بخش ذکر می شود که نشان از دید باطنی دارد، یعنی آن دید باطنی با نور معنوی قرآن مقارن می شود و خوانشی معنادار را پدیدار می سازد که کاملاً خاص و استثنایی است[۱۲].
در بخش چهارم که قامت عشق نام دارد نگرشی خاص را در خصوص قرآن و الفاظ قدسی آن بیان می دارد. قرآن را در بین دیگر آثار مکتوب و شخص پیامبر را در میان انسانهای متعدّد. قرآن کتابی است که دارای حروفی و کلمات و جملات است، پیامبر نیز انسانی است که دارای جسم و روح است. بسیاری در این ظهواهر و مشابهتها دچار وهم و خطا می شوند و در قیاسی خطا هر دو را از بابت تجانس صوری یکسان می پندارند و حال آنکه فرسنگها بین آنها فاصله وجود دارد. چنانکه مولانا می گوید این حروف که مثلاً گفته می شود الف لام میم، یا حا میم، یا طا ها و دیگر الفاظ مبارکه هر چند از الفبای مشهور و مرسوم تبعیّت می کند و در پاهر همانها را تداعی می نماید ولی در این دیدگاه قیاسی مع الفارق را مبتلا شده ایم، زیرا این کلمات و حروف از سوی خداوند و از عالمی قدسی آمده است و لذا یکسان انگاری آن با کلماتی که از همین جنس در دیگر کتابها دیده می شود عملی خطا و ناصواب است[۱۳].
آخرین بخش نیز که نقشبندی عجب نام دارد به محتوای قرآن و آیات نورانی آن می پردازد و کم و کیف آن را از لحاظ محتوی نشانه می رود. به ماه و زمان نزول قرآن توجّه می دهد و از محتوای آن و وزنی که دارد سخن می گوید. مقارن نزول قرآن از وجود موجوداتی سماوی و شریف یاد می کند که ملائکه و روح عازم زمین می شوند تا قرآن را بر قلب انسان کامل فرود آورند. از این بابت شبهای قدر مطرح می شود و ارزش و اعتباری که در نطد عارفان دارد. در این مقطه است که با توجّه به لایه های درونی قرآن که محتاج تأویل است تآویلگر قرآن را صاحب عصمت یاد می کند و امام علی (ع) را در این راستا به تمامی قابل پیروی می داند.
کتاب با ذکر سه بیت از مثنوی معنوی و با شرح مختصر آن به پایان می رسد و این سه یت مهم در این کتاب چنین است:
از خدا می خواه تا زین نکته ها | در نلغزی و رسی در منتها | |
زآن که از قرآن بسی گمره شدند | زآن رسن قومی درون چه شدند | |
مر رسن را نیست جزمی ای عنود | چون تو را سودای سر بالا نبود[۱۴] |
ویژگیها
کتاب عروسان معنی به مانند دیگر آثاریکه از کاظم محمّدی در مجموعه مثنوی پژوهی و مولوی شناسی به انتشار رسیده در راستای معرّفی درست اندیشه های مولانا. در این کتاب هم نکات مهمیوجود دارد که به آن اشاره میشود:
- صمیمی بودن متن که در واقع گفتاری است.
- مطالب با استنادات زیاد به آیات و ابیات روان شده است.
- دیدگاهی نو در تحلیل قرآن و انسان در آن وجود دارد.
- تباورهای مولانا را در خصوص انسان و قرآن متذکّر شده است.
- شروح به قدر کافی ماند و مستدل است.
- کتاب در واقع تزی است که قبلاً کسی به این دقّت روی آن کار نکرده است.
- ارجاعات به قرآن و آثار مولانا، چه در متن و چه در پاورقی از ویژگیهایکتاب است.
وضعیت کتاب
عروسان معانی، تألیف کاظم محمّدی
کتاب در یک جلد با مقدّمهای مختصر به زبان فارسی است و دارای 240 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب درج شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ وجود دارد.
پانویس
- ↑ دیوان کبیر، غزل 56
- ↑ مقدّمه، ص 8
- ↑ سوره واقعه، آیه 79
- ↑ متن، ص 23
- ↑ د4، ابیات 3464-3461
- ↑ متن، ص 23
- ↑ مثنوی معنوی، د3، ابیات 1897-1895
- ↑ دیوان کبیر، غزل 1758
- ↑ متن، صص 82-81
- ↑ دیوان کبیر، غزل 527
- ↑ مثنوی معنوی، د3، ابیات 4231-4229
- ↑ متن، صص 131-130
- ↑ مثنوی معنوی، د5، ابیات 1332-1316
- ↑ مثنوی معنوی، د3، ابیات 4211-4209
منابع مقاله
مقدّمه و متن کتاب