مآثر الإنافة في معالم الخلافة
مآثر الإنافة في معالم الخلافة | |
---|---|
پدیدآوران | قلقشندی، احمد بن علی(نویسنده) فراج، عبدالستار احمد (محقق) |
ناشر | عالم الکتب |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
چاپ | 1 |
موضوع | اسلام - تاريخ - 11 - 656ق.
بيعت خلافت - تاريخ - متون قديم تا قرن 14 خلافت - متون قدیمی تا قرن 14 نامه نگاری سیاسی کشورهای اسلامی - تاريخ |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DS 38/2 /ق8م2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مأثر الإنافة في معالم الخلافة (یادگارهای نیکوی عصر خلافت)، اثر شهابالدین ابوالعباس احمد بن علی بن احمد بن عبدالله قلقشندی، با تحقیق عبدالستار احمد فرّاج، کتابی است درباره تاریخ خلفا و مکاتبات ایشان که به زبان عربی نوشته شده است.
این کتاب، در بین دیگر آثار نویسنده، کمتر شناخته شده و مورد توجه قرار گرفته است. چنانکه «کلود کاهن» در کتاب «درآمدی بر تاریخ شرق اسلامی» که به انبوهی از منابع متعدد از جمله آثار قلقشندی مراجعه یا اشاره دارد، هیچ نامی از این کتاب و فواید آن در تاریخنگاری ذکر نکرده است[۱].
ساختار
کتاب با دو مقدمه از محقق و نویسنده آغاز و مطالب در هفت باب و هر باب در چندین فصل، تنظیم شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه محقق، به شیوه کتابت کتاب و خلاصهای از محتوای ابواب، اشاره شده است[۲].
مقدمه نویسنده به تعریف معنی خلافت و تبیین کسی که واژه خلیفه بر وی صدق میکند و کسی که خلافت از او صورت میگیرد و کنیه و القابی که بر خلیفه واقع میشود، اختصاص یافته است[۳].
باب اول، در وجوب بیعت با کسی است که امر خلافت، قائم به وی شده و در آن، ضمن بیان شروط خلیفه، به وظایف متقابل خلیفه و مردم، اشاره شده است[۴].
در باب دوم، ضمن نام بردن از خلفای صدر اسلام تا زمان نویسنده، حوادث، اتفاقات، وزرا، امرا و مدعیان خلافت عصر هریک، بیان شده است[۵].
باب سوم به بیعتها و معاهداتی که برای خلفا در گذشته و حال مکتوب میگردد اختصاص یافته و در باب چهارم، آنچه از طرف خلفا در باب ولایات ملوک و امرا و وزرا و قضات و... مکتوب میشد بررسی است[۶].
مکاتبات میان خلفا و اهل ذمه و بیان شرایط آنها در باب پنجم ذکر شده و نامههای صادره از خلفا و ولیعهدان و نامههای صادره از ملوک و وزرا به آنان، در باب ششم آمده است[۷].
در آخرین باب، به رخدادهای آغاز خلافت هریک از خلفا و امور غریب و ویژگیهای مربوط به هرکدام از آنها اشاره شده و در خاتمه نیز مناقب المعتضدبالله، خلیفه همعصر نویسنده، بیان گردیده است[۸].
نویسنده در ذکر تاریخ خلفا، مبنای تاریخنگاری خویش را بر تنظیم فهرستی بلند از ترتیب زمانی خلفا قرار داده است. او پس از برشمردن خلفا، آنها را به چهار دسته تقسیم کرده است؛ یعنی خلفای راشدین، اموی، عباسی بغداد و عباسیان مصر که مورد اخیر را بهعنوان رده چهارم قرار داده است. تا اینجا تاریخنگاری قلقشندی واجد نکتهای خاص در روششناسی نیست و صرفا مبحث تاریخ عباسیان مصر که معاصر با آنان بوده است، از نظر دست اول بودن قسمت عمده اخبار، اهمیت دارد. جنبههای ابتکاری این اثر، با این اقدام شروع میشود که نویسنده در ذکر خلفا، از شماره استفاده میکند و سپس، نام، لقب و کنیه هریک از آنان را برمیشمارد. در ادامه برای هر خلیفه، دو مبحث را پی میگیرد: یکی تحت عنوان «الحوادث و الماجريات في خلافته» و دیگری، تحت عنوان «ولايات الأمصار في خلافته»[۹].
در مبحث اول، وقایع مربوط به دربار خلفا و در مبحث دوم، رویدادهای شهرهای مهم گزارش میشود. این روش را نویسنده برای فاصله محرم 656ق، که خلیفه المستعصم به دستور هلاکوخان کشته شد، تا رجب 658ق، که المستنصر احمد بن الظاهر در مصر به خلافت برداشته شد نیز به کار برده و چون در این مدت، خلیفه و خلافتی در کار نبوده، آن را بهعنوان یک استثنا، تحت عنوان «ولايات الأمصار في هذه المدة» مینویسد؛ یعنی بهجای «خلافت»، واژه «مدت» را به کار میبرد[۱۰].
پرواضح است که نویسنده با این روش، عباسیان را مبنای زمانشماری تاریخی خود قرار داده و سپس بر مبنای آنها، نوعی تاریخ عمومی میسازد. قابل توجه است که در زمان او، دیگر برای تمامی جهان اسلام، خلافت مبنای زمانشماری تاریخی نبوده است[۱۱].
از نظر زمانی، کتاب تا سال 819ق، ادامه یافته است که سال تألیف کتاب، محسوب میشود و ایام خلافت یازدهمین خلیفه عباسی مصر، «المتعضدبالله» است. مانند دیگر خلفا، اسم، کنیه، لقب، قد و قامت و حتی رنگ پوست او را نیز نویسنده برمیشمارد. بدین ترتیب ذکر سلسله خلفا پایان مییابد و مؤلف وارد فصل سوم از باب دوم کتاب میشود. در این فصل، مؤلف به مشاهیر افرادی که ادعای خلافت کردهاند، پرداخته است. مانند «بنیامیه» در اندلس، «عبیدیون» (سلسلهای که عبیدالله المهدی تأسیس کرد)؛ یعنی «فاطمیان» در مصر و «حفصیون» از بقایای «موحدون» در افریقیه. سپس نویسنده به رد ادعای آنان پرداخته است[۱۲].
اینکه نویسنده سعی در اثبات بیپایه و اساس بودن ادعای خلافت از جانب مخالفان بنیعباس دارد را علاوه بر جهات کلی و عمومی که بر آن مترتب است، میتوان از حساسیت چنین ادعاهایی در شمال آفریقا نیز بشمار آورد. در تاریخ جهان اسلام، هیچگاه داعیه خلافت در برابر عباسیان در نواحی شرقی کارساز نبوده است. بهعکس در نواحی غربی قلمرو اسلامی، یعنی از مصر تا مغرب الاقصی، به دلیل شرایط خاص جغرافیایی، یعنی دور از دسترس بودن، گستردگی بیابانها و اهمیت اقتصادی اندک و نیز شرایط انسانی ناشی از سرکشی بربرها و گرایش آنان به اندیشههای غیر رسمی حاکم در جهان اسلام، خلافتهای متعددی برپا شد[۱۳].
صرف نظر از دستگاه سلطنتی و داعیه خلافت امویان اندلس که زمانی تا شمال آفریقا نیز گسترش یافت، ادریسیان شیعیمذهب (375-172ق)، بنیاغلب (269-184ق)، مرابطون (541-448ق)، موحدون (667-524ق)، بنیحفص (941-652ق) و فاطمیان (567-297ق) در تمام یا قسمتی از تاریخ خود، مدعی عباسیان بودهاند و در مجموع با تشکیل خلافتهایی در غرب قلمرو اسلامی، آن نواحی را از «سرزمینهای خلافت شرقی» که از مرزهای شام تا هند و آسیا به مرکزیت بغداد گسترده بود، جدا میساخت. اکنون عباسیان در نقش مخالفان سابق خود در شمال آفریقا مستقر شده بودند و در شرایط ضعیف و شکنندهای که داشتند، لازم بود به دفاعی نومیدانه، ادامه دهند[۱۴].
باب سوم کتاب، به اثر دیگر نویسنده، یعنی «صبح الأعشی في صناعة الإنشاء» شباهت دارد. در مکتوباتی که در این باب آمده، مسائل اصلی، مربوط به بیعت و هنگام جلوس خلفاست. آدابی که در مکاتبات خلفا وجود داشته، با دقت خاصی توسط قلقشندی در اینجا تذکر داده شده است[۱۵].
در فصل دوم از باب دوم، قلقشندی به طبقهبندی جدیدی از تاریخ خلافت بر اساس مقر خلفا دست زده است. مباحث این قسمت، شامل ایامی است که خلافت در مدینه قرار داشت، بعد به شام (دمشق) رفت و این در دوره بنیامیه بود. پس از آن، به عراق (کوفه و بغداد) در فاصله سالهای 132 تا 656ق، یعنی دوره عباسیان عراق و سپس نوبت به مصر میرسد که از 658 تا 922ق، به طول انجامید. در دنباله همین مباحث، قلقشندی استنتاج جدیدی از استقرا در تاریخ خلافت ارائه میدهد؛ یعنی به «شعار خلافت» و چگونگی آن در ادوار گوناگون میپردازد[۱۶].
آخرین نکتهای که وجه ابتکاری اثر قلقشندی بشمار میآید، گشودن بابی تحت عنوان «كيفية تولية الملوك الخلفاء» است. در این مبحث، قلقشندی چگونگی سیطره و آمریت ملوک (سلاطین) بر خلفا را برمیشمارد و آن را دارای دو حالت میداند: حالت اول مربوط به دروه آلبویه و سلجوقیان بود. چنانکه میدانیم تقریبا از اواسط قرن چهارم تا اواسط قرن ششم، عباسیان تحت سلطه سلسلههای ایرانی آلبویه و سلجوقیان بودهاند. حالت دوم را نویسنده مربوط به دوره ممالیک میداند؛ یعنی دورهای که خلافت به مصر منتقل شد و این دورانی است که وی تأکید میکند، رسوم دگرگون شده و این جان کلام اوست و در دنباله از رسوم خلافت در مصر سخن میگوید[۱۷].
مقایسه این قسمت از کتاب با کتابی چون «رسوم دارالخلافة» اثر هلالی صابی، با مفرداتی از کتاب «زبدة النصر» یا «راحة الصدور»، بهخوبی ارزش تحولی را که قلقشندی در کتاب خود منعکس کرده، نشان خواهد داد؛ تحولی که مرگ تدریجی خلافت در عصر مملوکان تحت تأثیر ملوک را بازگو میکند[۱۸].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب، آیات، روایات، قوافی، کتبی که مؤلف آنها را ذکر کرده، اعلام، اماکن و طوایف، ایام و وقایع و فهرست طرایف و نوادر، در انتهای کتاب آمده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- خیراندیش، عبدالرسول «مآثر الإنافة في معالم الخلافة (اثری فراموششده در تاریخ خلافت اسلامی)»، پایگاه مجلات تخصصی نور، اطلاعرسانی و کتابداری، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، مهر 1379، شماره 36 (4 صفحه از 4 تا 7).