نقاوة الآثار في ذكر الأخيار در تاریخ صفویه
نام کتاب | نقاوة الآثار فی ذكر الأخیار در تاریخ صفویه |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | اشراقی، احسان (اهتمام)
افوشتهای، محمود بن هدایتالله (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | DSR 1176 /الف7ن7 |
موضوع | ایران - تاریخ - صفویان، 907 - 1148ق.
عباس صفوی اول، شاه ایران، 978 - 1038ق. |
ناشر | شرکت انتشارات علمی و فرهنگی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1373 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE3246AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
«نقاوه الآثار فى ذكر الاخيار»، تأليف محمود بن هدايت اللّه افوشتهاى نطنزى اثرى است، به فارسى در تاريخ صفويه از واپسين ايام زندگانى شاه تهماسب اول تا يازدهمين سال پادشاهى شاه عباس اول (1007 هجرى قمرى).
ساختار كتاب
كتاب بدون وضع باب و فصل و به ترتيب تاريخ وقوع حوادث نوشته شده و مشتمل بر فهرست مطالب، پيشگفتار چاپ دوم واول به قلم مصحح؛ آقاى احسان اشراقى، ديباچه مولف و فصول متعدد است.
گزارش محتوا
اين اثر ارزنده، در واقع شامل دو كتاب است كه نخستين آن در بيان رويدادهاى عمده دوران شاه تهماسب، شاه اسمعيل دوم و شاه محمد خدا بنده تا شروع سلطنت شاه عباس و كتاب دوم كه مفصلتر از قسمت نخستين است، مربوط به يازده سال اول شهريارى شاه عباس كبير و گوياى وقايعى است كه طى آنها قدرت سلطنت در گير و دار از ميان رفتن عصيانها و سركشىهاى سرداران قزلباش تحكيم يافته و متجاوزين بيگانه از ساحت كشور طرد مىشوند. آخرين واقعهاى كه در كتاب از آن نام برده شده، شكست دين محمد خان ازبك در خراسان و تسخير هرات بدست پادشاه نامآور صفوى است. از آن جا كه حوادث مندرج در نقاوه الآثار بر حسب تاريخ وقوع آنها تنظيم گرديده و داستان به سال 1007ق. پايان مىپذيرد، محتمل است كه نويسنده كتاب يا به ثبت وقايع بعدى اقدام نكرده و يا از آن به بعد كه به شصت و نه سالگى رسيده بود، روزگار، بيشتر مجال به او نداده است تا كار خويش را دنبال كند.
اين كتاب بىترديد يكى از منابع مهم ايران عصر صفوى است و موضوع آن به دورانى مربوط مىشود كه از لحاظ جريانات نظامى و سياسى براى دولت صفوى زمان حساسى بود. پس از مرگ شاه اسمعيل، بنيانگذار اين دولت، در دوران سلطنت فرزندش تهماسب، كه طولانىترين مدت فرمانروايى در سلسله صفوى بوده است، پس از چند جنگ با اوزبكان و عثمانيان آرامشى ديرپاى در مملكت پديد آمد كه طى آن دولت صفوى موجوديت خود را در ميان دو قدرت بزرگ شرق و غرب استوار ساخت. لكن با مرگ اين پادشاه در 984ق دوران اين آرامش به سر آمد و آتش هرج و مرج كه از رقابت سران قزلباش سرچشمه مىگرفت، زبانه كشيد و سركردگان عشاير به دستاويز طرفدارى از حيدر ميرزا يا اسمعيل ميرزا، پسران شاه، عليه يكديگر صف آرايى كردند و زنان حرم نيز در اين مبارزه قدرت جانب اين يا آن گروه را گرفتند. تا سرانجام حيدر ميرزا كه فرزند محبوب شاه تهماسب بود كشته شد و اسمعيل ميرزا كه به علت كجرفتارىها و دستور پدر در قلعه قهقهه زندانى بود، از اين زندان مخوف رهايى يافته با كمك خواهرش پريخان خانم و برخى از سران قزلباش به سلطنت نشست، و در مدت يك سال و چهار ماه و شانزده روز پادشاهى دست به كشتار شاهزادگان و مخالفين خود زد و با طرفدارى از مذهب تسنن بر علما و پيروان تشيع سخت گرفت و سرانجام جان خود را بر سر اين اعمال گذاشت و به دست همان كسانى كه او را بر مسند قدرت نشانده بودند، از صحنه خارج شد.
پس از مرگ اسمعيل دوم، سران قزلباش تنها فرزند ذكور شاه تهماسب، محمد ميرزا، را كه با دو پسرش عباس و حمزه از چنگ دژخيمان جان بدر برده بود بر مسند قدرت نشاندند؛ ولى چون به علت ضعف بينايى قادر به اداره امور نبود، زمام كار يكسره در دست زنش خير النساء بيگم و فرزند ارشدش حمزه ميرزا و گروهى از امراى قزلباش قرار گرفت و آن دسته از امرا كه مورد بىمهرى واقع شده بودند، شروع به كار شكنى كرده، در گوشه و كنار مملكت، سر به طغيان برداشتند. درگير و دار اين نفاق و چند دستگى، دولت عثمانى و اوزبك از فرصت استفاده كرده، به مرزهاى ايران تاختند و بخشهاى مهّمى را آماج نهب و غارت ساختند، و گر چه دليرىها و جانفشانىهاى حمزه ميرزا وليعهد، بارها سپاهيان عثمانى را با شكست مواجه ساخت، جنگهاى خانگى كه سركردگان قزلباش براى كسب قدرت براه انداخته بودند، وليعهد را ناچار ساخت به جاى مبارزه با دشمن، به فرو نشاندن آشوبهاى داخلى بپردازد و در اثناى اين تلاشها بود كه چند تن از سرداران كه از دست پروردگان و بر كشيدگان خود او بودند با ترتيب دادن توطئهاى وى را به هلاكت رساندند، و از آن پس آرامش نيز از مملكت رخت بر بست و هر صاحب قدرت در گوشهاى دم از استقلال و خودسرى زد. در اين شرايط نابسامان، عباس ميرزا، پسر كهتر پادشاه كه با قدرت امراى شاملو و استاجلو در خراسان، به سلطنت رسيده بود، به كمك مرشد قليخان استاجلو ناگهان به قزوين تاخت و پايتخت را تسخير كرد و در حالى كه پدرش، سلطان محمد، اسما پادشاه بود او رسما زمام حكومت را در دست گرفت و با نام شاه عباس بر اريكه قدرت نشست.
گر چه مىتوان نظاير چنين حوادثى را كه بدانها اشاره شد و يا رويداد مهم ديگرى كه در نقاوه الآثار آمده، در كتب تاريخى آن زمان مشاهده كرد، مزيّت اين كتاب در اين است كه پارهاى از مطالب آن در منابع مشابه يا اصلا وجود ندارد و يا اگر وجود داشته باشد با اين دقت و تفصيل نيامده است؛ چنين است داستان باز شكارى محبوب شاه عباس، موسوم به «باز لوند» كه به خاطر او بر فراز كوه مشرف بر شهر نطنز برجى ساخت كه هم اكنون به «گنبذ باز» معروف است، و داستان درويش خسرو نقطوى، رهبر فرقه نقطوى قزوين و قتل عام اين فرقه و قيامهايى كه زير نام شاه اسمعيل دوم، در گوشه و كنار مملكت شكل گرفت، و شرح انقلابات گيلان و سرگذشت خان احمد گيلانى و آفرينشهاى شگفت انگيز هنرمندان و صنعتگران اصفهان در جشن چراغان و مراسم تدفين شاه تهماسب و مطالب خواندنى ديگر كه به صورتى استثنايى در اين كتاب به رشته تحرير در آمده است.
منابع و مآخذ مؤلف در تدوين نقاوه الآثار متنوع است، بسيارى از وقايع در زمان حيات مؤلف رخ داده و خود او در جريان اتفاقات بوده است و برخى را از منابع دولتى و يا از شهود نزديك به دستگاه دولتى و يا اخبار وقايع نگاران ديگر استفاده كرده است.
وضعيت كتاب
كتاب حاضر پاورقىهاى مصحح و فهرستهاى ذيل را دربردارد:
فهرست نام اشخاص، جاىها، ملل و نحل، مشاغل و مناصب، لغات و تركيبات و اصطلاحات، كتب و تصحيحات.
منابع:
1- بيضائى، پرتو، كتاب نقاوه الآثار فى ذكر الاخبار، يادگار، آذر و دى 1327، ش 44و45، ص78 62.
2- مقدمه مصحح.
پیوندها