عالم آرای شاه اسماعیل
نام کتاب | عالم آرای شاه اسماعیل |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | منتظرصاحب، اصغر (محقق)
مؤلف ناشناخته (قرن 11ق) (نويسنده) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | DSR 1198 /ع2 |
موضوع | اسماعیل صفوی اول، شاه ایران، 892 - 930ق.
ایران - تاریخ - صفویان، 907 - 1148ق. نثر فارسی - قرن 11ق. |
ناشر | شرکت انتشارات علمی و فرهنگی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1384 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE3231AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
«عالم آراى شاه اسماعيل»، با مقدمه، تصحيح و تعليق اصغر منتظر صاحب، اثرى فارسى درباره روى كار آمدن شاه اسماعيل يكم و شرح جنگها و دلاورى اوست.
نويسنده كتاب مشخص نيست؛ اما گويا يكى از عوام كمسواد شيعه كه به صفويان ارادت مىورزيده، آن را با شاخ و برگ فراوان و به انگيزه نقالى در قهوهخانه نوشته است.
نام كتاب دقيقاً مشخص نيست و شايد نام آن عالم آراى صفوى باشد؛ ولى مشخص است كه در سال 1086ق در دهمين سال پادشاهى شاه سليمان، تأليف شده است.
اشاره به نسب شاه اسماعيل، از شيخ صفى و سلسله خوانين تركستان و سلاطين تيمورى و عثمانى، باعث اهميت كتاب شده است.
ساختار
كتاب با مقدمه مصحح آغاز و مباحث بدون فصلبندى، ارائه شده است.
نويسنده، به سال وقوع وقايع اشارهاى نكرده و تنها در چند مورد، روز به روز، حوادث و يا نام فصل و ماه آنها ذكر گرديده است كه مصحح كوشيده با استفاده از منابع و مآخذى كه در دست داشته، با افزودن حاشيههائى بر متن، اين نقيصه را برطرف سازد.
مطالب كه به صورت عوامانه و نقالانه نگاشته شده و اشتباههاى نگارشى و دستورى در آن فراوان است، از دقت تاريخى چندانى برخوردار نيست و نسخهاى از يك حماسه تاريخى از دوران زندگانى شاه اسماعيل اول، موسس دولت صفوى و نشانهاى از محبوبيت وى در ميان عامه مردم ايران است.
گرچه نويسنده، چندان مايه و پايه علمى و ادبى ندارد؛ ولى به منابع و مآخذ معتبرى دسترسى داشته و اصول وقايع تاريخى كتاب را بر آنها استوار كرده است؛ در بعضى موارد نيز شاخ و برگهائى بر اصل مطالب افزوده و گاهى نيز وارد جزئيات شده و به تفصيل سخن رانده است.
از جمله مآخذ كتاب، مىتوان از جلد دوازدهم احسن التواريخ، تأليف حسن روملو (938- 985) نام برد كه تاريخ شاه اسماعيل، شاه طهماسب و شاه اسماعيل دوم از سال900 تا 985ق را در بردارد.
مؤلف، از تاريخ معروف و معتبر حبيب السير استفاده نكرده و نظرى بر آن نداشته است. اين موضوع از پس و پيش و يا كم و بيش بودن وقايع و مطالب كلى اين دو كتاب و همچنين اختلافاتى كه در ضبط اعلام اشخاص و مواضع جغرافيايى ديده مىشود، استفاده مىگردد.
از وقايعى كه به تفصيل بيان شده، مىتوان به رفتن علىكيا، به گرفتن كتل فيروز كوه و وقايعى كه در آن جا اتفاق افتاد، آمدن سلطان سليم، خواندگار روم به جنگ سلطان قانصو پادشاه مصر و كشته شدن قانصو و سوانح اين جريان اشاره كرد.
گزارش محتوا
سرآغاز مطالب با ذكر احوال سلطان سيد فيروز شاه، جد صفويان كه در زمان امام كاظم(ع) در دار الارشاد اردبيل زندگى مىكرد، آغاز شده است. به گفته نويسنده، در آن زمان، سلطان ادهم شاه، فرزند زاده ابراهيم ادهم، پادشاه ايران بود كه چون آوازه كمال سيد به گوش او مىرسد، به اردبيل رفته و بعد از آن كه او را سلطان فيروز شاه، زرين كلاه خطاب مىكند، ولايت آن جا را به او مىسپارد.
بعد از سلطان فيروز، پسرش عوض الخواص، به جاى پدر نشسته و بعد از او فرزندش محمد الحافظ عهدهدار ارشاد مردم مىگردد.
در ادامه حكايت صلاحالدين رشيد، سيد جبرئيل، سلطان خواجه على و جنگ سلطان على ميرزا بيان شده است.
نويسنده، بعد از تشريح چگونگى خروج شاه اسماعيل و حكايت پسران رستم شاه و چگونگى رفتن شاه اسماعيل به اردبيل، نحوه خواستگارى و ازدواج شاه با تاجلو بيگم دختر عابدين بيگ شاملو را بيان كرده و به چگونگى تولد شاه طهماسب در قريه رنان اصفهان، اشاره كرده است.
در ادامه، جنگ شاه اسماعيل با سلطان مراد بيان شده كه در اين جنگ سلطان مراد شكست خورده و دستگير مىشود؛ اما موفق به فرار شده و به شيراز مىگريزد. محمد كرهى، والى يزد، دو مرتبه او را دستگير كرده و نزد شاه مىبرد؛ ولى باز هم گريخته و اين بار، الياس بيگ مأمور گرفتن او مىشود كه وقايع پيش آمده در اين مورد، بيان شده است.
پس از آن، الياس بيگ براى سركوبى حسين كياى چلاوى، به دامغان رفته، ولى در جنگ كشته مىشود كه اين امر باعث مىگردد، شاه اسماعيل خود به جنگ با چلاوى برود. نويسنده شرح جنگهاى متعدد شاه اسماعيل؛ از جمله جنگ با چلاوى و محمد كرهى والى يزد را به تفصيل بيان كرده است.
در پايان، به برخى وقايع دوران شاه طهماسب؛ از جمله تسخير خراسان و تركستان اشاره شده است.
كليه وقايع تاريخى كتاب مستند و مطابق با واقع نيست، بلكه تعصب مذهبى مؤلف و عوامل ديگرى در تأليف مؤثر بوده است؛ مثلا امير عليشير نوائى، وزير دانشمند و نيكوكار ابوالغازى سلطان حسين بايقرا، در هر جاى كتاب كه اسمى از او به ميان آمده است، بر خلاف مصالح ملك و ملت كار كرده است و انشاى نامه سلطان بايقرا كه در آن به شاه اسماعيل «ميرزا» خطاب شده و موجب رنجش خاطر شاه و حمله وى به خراسان گرديده، به امير عليشير نسبت داده شده است؛ در حالى كه اين نامه، چند سال پس از فوت امير عليشير؛ يعنى در سال 910ق به هنگامى كه شاه اسماعيل در يزد بوده تحرير يافته است.
خودكشى گوهرشاد بيگم و جنبه افسانهاى آن، مىتواند مثالى ديگر بر عدم توجه مؤلف به واقعيت وقوع وقايع تاريخى در كتاب باشد. مؤلف گوهرشاد بيگم را دختر سلطان حسين بايقرا دانسته و علت خودكشى وى را غلبه شاهى بيگخان بر هرات ذكر كرده است؛ در حالى كه قتل گوهرشاد بيگم، به دستور سلطان ابوسعيد ميرزا و در سال 761ق اتفاق افتاده و غلبه شاهى بيگخان بر هرات ،جزء وقايع سالهاى 910 و 911ق است.
به جز موارد معدودى كه مؤلف عباراتى را عينا يا با مختصر تصرفى از مآخذ مورد استفاده خويش نقل كرده، شيوه اصلى انشاى كتاب، بسيار ساده و بىپيرايه است و اين سادگى گاهى به حدى است كه از سطح گفتگو و محاوره مردم عوام آن عصر تجاوز نمىكند؛ مانند وصف ملاقات قايتمز بيگ با امراى قزلباش و امثال آن.
در بعض جاها طرز تقرير مطالب و لحن جملات و عبارات، به صورت نقالى و قصه پردازى بيان شده است.
از سستى، نابهنجارى، تعقيد و ضعف تأليف بعضى جملات كه بگذريم، عدم رعايت برخى نكات دستورى قابل ذكر بوده كه از آن جمله است، عدم مطابقت فعل و فاعل و مفعول از نظر افراد و جمع و همچنين عدم تطابق زمان افعال در يك جمله و عبارت واحد.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب، در ابتدا و فهرست آيات قرآنى و جملات عربى، امثال و حكم، نام كتابها (مربوط به متن و پاورقى)؛ اسامى اشخاص، نامهاى طوايف، قبايل، تيرهها، خاندانها، مذاهب، فرقهها و طبقات مختلف اجتماعى، اماكن، اصطلاحات، تركيبات و كنايات، منابع، مآخذ و مشخصات كتابهايى كه در پاورقىها و تعليقات به آنها استناد شده، در پايان كتاب آمده است.
پاورقىها توسط مصحح، به ذكر مأخذ مورد استفاده مؤلف، سال وقوع وقايع، تصحيح و ريشهيابى لغات پرداخته است.
منابع
1- مقدمه و متن كتاب.
2- سايت خبرى ويكيپديا.
3- سايت خبرى مهر.
پیوندها