مثالب العرب
مثالب العرب | |
---|---|
پدیدآوران | ابن کلبی، هشام بن محمد (نویسنده) طایی، نجاح (محقق) |
ناشر | دار الهدی |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | 1998م , 1419ق |
موضوع | 1.جاهليت
2.عربستان - اوضاع اجتماعی - پيش از اسلام 3.قبايل و نظام قبيلهای - عربستان - پيش از اسلام |
زبان | عربی |
کد کنگره | DS 231 /الف2م2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مثالب العرب، اثر نسبشناس قرن دوم هجری، هشام بن محمد بن سائب کلبی (متوفای 204ق)، جهت شناساندن عیوب اعراب قریش است. این کتاب توسط نجاح طائی تحقیق شده است
ساختار
کتاب با مقدمه محقق آغاز شده است. مقدمه حاوی زندگینامه مؤلف و جایگاه و آثار او و پیشینه مثالبنویسی است. سپس متن کتاب که حاوی 27 باب است ذکر شده است.
گزارش محتوا
با توجه به اینکه نام کتاب «مثالب» و به معنای «عیوب» است باید محتوای کتاب ارتباطی با عیوب داشته باشد، ولی مؤلف در دو باب اول آن به ذکر تجارات و صناعات پرداخته است و در ادامه مطالبی مرتبط با عنوان کتاب آمده است. برخی از ابواب نیز همانند باب ابناء الحبشیات و سه باب بعد از آن نیز محتوای آن مرتبط با عنوان کتاب نمیباشند.
مؤلف در باب تجارات، پیشه هر شخص از قریش و غیر قریش از اعراب را برشمرده است، خلیفه اول و سوم، طلحة بن عبیدالله و عبدالرحمن بن عوف از کسانی بودند که پیشه بزازی داشتند، ابوطالب بن عبدالمطلب از کسانی بود که اول روز به بزازی و در پایان روز به پیشه عطاری مشغول میشد[۱]در این بخش از کتاب کسانی که در پیشههای دیگری از قبیل خرید و فروش گندم، جو، روغن نیز مشغول بودند نام برده شده است.
باب دوم کتاب به صناعات رایج و کسانی که به این صناعات مشغول بودند اختصاص یافته است؛ صناعاتی از قبیل طبابت، خرمافروشی، خمرفروشی، قصابی، خیاطی، نعلسازی و... نویسنده، تعلیم را در بخش صناعات جای داده و نام اشخاصی چند را در این پیشه جای داده که از آن جملهاند: ابوسفیان صخر بن حرب، ابوقیس بن عبدمناف بن زهره که علمشان را از بشر بن عبدالملک گرفته بودند.[۲]
باب سوم کتاب به بعد به معایب و شغلهایی که در جامعه امروزی بهنوعی ناپسند به حساب میآید (هرچند که در جاهلیت رواج داشته) اختصاص یافته است.
سومین باب کتاب، در بیان اسامی سرّاق و دزدان مشهور عرب میباشد. از جمله کسانی که دستشان بهخاطر دزدی قطع شده، عوف بن عتبة بن عمرو بن مخزوم است که در زمان جاهلیت بارها دزدی کرد و قریش دست او را قطع کردند و به دلیل تکرار دزدی بعد از قطع شدن دستش، رجم شد[۳]
باب بعدی کتاب، اللاطة است. مؤلف در این باب اسامی افرادی که مشهور به لواط بودند را برشمرده است؛ کسانی چون: کرز بن ربیعة بن حبیب یا حاطب بن عمرو و..[۴]
باب البغائین و المخنثین پنجمین باب مثالب است که در آنجا نیز اسمهایی مانند عبدالله ابوطلحة بن عبدالله بن عثمان بن عمرو بن کعب، عفان بن ابوالعاص بن امیه و دیگران آورده شده است[۵]
باب الأدعیاء (آنانکه در اصل و نسب مشکوکند) ششمین باب است که در آنجا افرادی مانند ابوعبدالله الجدلی نام برده شده است[۶]
باب بعدی باب الزناة است. مؤلف در این باب نام افرادی از قریش که مشهور به زنا بودند را برشمرده است. امیّة بن عبدشمس، ابوسفیان بن حرب، عبدالرحمن بن الحکم بن ابوالعاص و... در این باب جای گرفتهاند[۷]
در هشتمین باب کتاب به نامهای مجلودین (شلاقخوردهها) پرداخته شده است؛ افرادی مانند العاص بن سعد بن العاص و العاص بن هشام بن المغیره و... جزو افرادی هستند که محکوم به شلاق شدند[۸]
باب نکاح المقت باب بعدی است. در این باب نام کسانی آمده است که به رسم جاهلیت ازدواج میکردند. منظور از آن، افرادی هستند که طبق رسوم جاهلی با کسانی که پدرشان با آنان ازدواج کرده بودند ازدواج میکردند. چهار قسم از نکاح از قول سعید بن مسیب در ذیل همین باب آمده است.
در دهمین باب، نام زنانی که صاحب پرچم و نشانه بودهاند به میان آمده است و نام چندین زن بدکاره از طوائف و قبائل مختلف ذکر شده است. این ذکر نام همراه با توضیحات دیگری راجع به خانواده و احیاناً حکایت کوتاهی از آنها میباشد.
اسم زناکاران زمان جاهلیت در باب بعدی نیز برده شده است که در آن نام آبا و اجداد بعضی از خلفا (مانند مروان حکم) نیز به چشم میخورد.
در این کتاب، بابینیز به فرزندان نامشروعی که به مسند حکومت رسیدند اختصاص یافته است.
یکی از این ابواب در بیان فرزندان زنان حبشی است؛ یعنی عربهایی که از حبشه زن گرفته و از آنها دارای فرزند شده بودند. این اولاد چه کسانی هستند؟ یا فرزندان زنان نصرانی رومی؛ همینطور فرزندان زنان سندی که از قریش اسم افرادی مانند محمد بن علی بن ابیطالب(ع) و علی بن الحسین بن علی(ع) و زید بن علی بن الحسین(ع) و سعید بن هشام بن عبدالملک در این دسته ذکر شدهاند. فرزندان زنان نبطی و یهودی نیز یکی پس از دیگری ذکر شدهاند[۹]
باب بعدی باب الحمقی است. این باب، اسم افرادی را که به حماقت مشهور بودهاند در خود جای داده است.
باب المتع یکی دیگر از ابواب کتاب است. در این باب اسامی اشخاصی که به ازدواج موقت معروف شده بودند آمده است. در این باب اشاره به مخالفتهای خلیفه دوم با این نوع ازدواج شده است.
ماجرای فرستادن مروان حکم مردی از اهل شام را بهسوی امام مجتبی(ع) نیز در باب مستقلی ذکر شده است و داستان آن چنین است: وقتی مرد شامی پیش امام مجتبی رسید گفت: پدر تو کسی بود که جماعت مسلمین را متفرق کرد، امیرالمؤمنین عثمان را کشت، خوارج را کشت و... امام در جواب او صبوری کرد و او را به قیامت واگذار کرد. در راه به امام حسین(ع) رسید و نامه مروان را بر امام حسین(ع) خواند. امام حسین(ع) چنین جواب دادند: برو به او بگوای پسر زرقاء!ای پسر طردشده رسول خدا(ص)!ای پسر زنی که در بازار ذیالحجاز مردان را بهسوی خود فرامیخواند!ای پسر امحنبل که در بازار عکاظ دارای پرچم بود! وقتی فرستاده مروان این مطلب را به وی منتقل کرد، مروان گفت: برو بهسوی آنها و بگو: شهادت میدهم که تو حسن بن علی پسر رسول خدا و شبیه او هستی و به حسین بن علی بگو تو پسر علی(ع) هستی. امام حسین(ع) نیز فرمود: مروان بداند که هر دو (این صفات) مال من است نه مال مروان[۱۰]
هرچند محتوای این کتاب پسندیده نیست، بلکه خود نوعی اشاعه عیوب بشمار میرود، ولی در لابهلای متون آن مطالبی یافت میشود که از جله ویژگیهای منحصربهفرد این کتاب محسوب میشود؛ بحثهای نسبشناسی (محل و زمان تولد و مواردی از این قسم) که در جای جای کتاب به چشم میخورد، دارای اهمیت ویژه برای نسبشناسان است.
با توجه به اینکه بسیاری از مطالب کتاب حاوی عیوب بنیأمیه است و نامی از بنی هاشم در این کتاب برده نشده است، دستخوش تحریفی بس زشت شده است؛ از این جمله است: «(عن) هشام عن أبيه قال: كانت برة بنت مرّ بن أد أخت تميم بن مرّ تحت خزيمة بن مدرک ة، فولدت له أسد بن خزيمة، ثم هلك عنها، فخلف عليها ابنه كنانة بن خزيمة نكاح المقت، فولدت له ولده كلهم إلّا عبدمناف بن كنانة؛ فانه لغیر برة لكنانة النضر و مالك و ملكان و سعد و عامر»[۱۱]که با روایات بسیاری از جمله «إن النبي لم یولد إلا من نكاح كنكاح الإسلام» معارض است و یا اینکه به عباس بن عبدالمطلب (در باب نكاح الجاهلية) تهمت زنا میزند[۱۲]
وضعیت کتاب
این نسخه از کتاب که توسط نجاح طائی تحقیق شده است، همان نسخه شیخ محمد سماوی موجود در کتابخانه نجف اشرف است [۱۳]
پاورقیهای کتاب به توضیح الفاظ مشکل در متن و مستند کردن برخی از محتویات کتاب اختصاص یافته است.
فهرست اعلام و محتویات در آخر کتاب آمده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.