تاریخ گیلان
تاریخ گیلان | |
---|---|
پدیدآوران | فومنی، عبدالفتاح (نویسنده) ستوده، منوچهر (محقق) |
ناشر | بنياد فرهنگ ایران |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1349 ش |
چاپ | 1 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
تاریخ گیلان، اثر ملا عبدالفتاح فومنى درباره تاريخ محلى ایران (تاریخ گیلان) میباشد که با تصحیح و تحشیه منوچهر ستوده در یک جلد به زبان فارسی ارائه شده است.
ارزش كتاب
نویسنده تاريخ گيلان با اين كه با حكم شاه عباس صفوى، مأمور تنقيح محاسبات چهارده ساله گيلان بيهپس شده و در اين زمينه دقت و امعان نظر داشته است، اهل قلم و نویسنده خوبى نيست. عبارات كتاب سلاست و روانى ندارد و گاهى معنى صحيح و اصلى جملهها، زير عبارات پيچيده و نارسا پوشيده و پنهان مىماند. عبدالفتاح مردى گوشهنشين بود و پارهاى از سوانح و اتفاقات عجيب گيلان، او را وادار به نوشتن اين كتاب كرد. از مردى گوشهنشين كه بعدا گرفتاریهای ادارى و ديوانى نيز پيدا كرده است، بيش از اين توقع داشتن، از انصاف دور است.
ساختار
کتاب با مقدمه مصحح و مؤلف آغاز و مطالب در دو فصل تنظیم و ارائه شده است.
گزارش محتوا
مؤلف، در مقدمه كتاب خود چنين نوشته است: «در اين پنجاه سال كه مملكت معموره دار المرز به تصرف سلاطين اسحاقيه درآمده، فترات و انقلابات و هجوم و ازدحام عوام مثل فتور غريب شاه مشاهده نشده بود. اين فقير بىبضاعت را كه به گوشه دهقانى به عزلت و انقطاع به سر مىبرد، به خاطر فاتر خطور نمود كه قضيه مذكوره را به نوعى كه سانح شده بود، تأليف نمايد.» بعد متوجه مىشود كه ساير وقايع گيلان نيز ضبط و ثبتى ندارد. شمهاى از حالات ملوك و سلاطين مازندران و گسكر و آستارا و لنگركنان را در عصر تسلط صفويه نيز بر كتاب مىافزايد و كتاب حاضر را گردآورى مىكند. اگر كسى بتواند، نثر ناهموار و سست كتاب را تحمل كند، مطالب تاريخى كتاب خواندنى است و نكات تازهاى در آن پيدا مىشود.
در یک نگاه گذرا مطالب کتاب در دو فصل عبارتند از:
فصل اول - در حالات ادبار و انكسار دولت مظفر سلطان مرحوم والى گيلان بيهپس رشت و انقراض دولت سلاطين اسحاقيه كه از آن زمان الى الآن مدت ممتد يك صد و چهل و دو سال مصروف شده است.
فصل دوم- در احوال جلاى مغفورى خان احمدخان حاكم و والى ولايت بيه پيش لاهيجان و ابتلاى پسران شاه جمشيدخان و به قتل رسيدن امير سياوش خان حاكم گسكر و عصيان امير حمزه خان طالش - حاكم آستارا - و به قتل آمدن او در ولايت شيروان و استيصال ملوك مازندران و تصرف نمودن سلاطين صفويه در ممالك گيلان و مازندران و غير آن.
تاريخ گيلان، فرهنگى از اصطلاحات حسابدارى است، صدها اصطلاح حسابدارى دوران صفويان، در اين كتاب آمده است كه امروز از نظر آشنايى با تشكيلات حسابدارى آن زمان و نحوه وصول و خرج كردن ماليات و عوايد دولتى به كار اهل تتبع خواهد آمد. چون خود عبدالفتاح نویسنده و بازرس حساب بوده، هر يك از اين اصطلاحات را بسيار به جا و دقيق به كار برده است. پارهاى از آنها را در كتاب به ترتيب حروف الفبا ياد شده است.
مصطلحات ادارى و ديوانى نيز در اين كتاب فراوان است، مصطلحات ديوانى تاريخ گيلان به اندازه لغات حسابدارى نيست. براى گردآورى اين نوع مصطلحات از اين كتاب مىتوان، استفاده كرد. بعضى از آنها به ترتيب حروف الفبا گنجانده شده است.
در تاريخ گيلان، اصطلاحات محلى زيادى نيز به كار رفته است، مقصود از اصطلاحات محلى لغاتى است كه براى مفاهيم معينى در محل محدودى به كار مىرود. پارهاى از اين اصطلاحات، به زبان محلى گيلان و پارهاى از آنها اصطلاحات زمان محدود و معينى است.
فومنى در اين كتاب نسبت به خان احمدخان به احترام ياد كرده و از ذكر واژهها معمول منابع اين دوره نسبت به وى و حتى ديگر رهبران قيامها خوددارى ورزيده است. اگر چه مؤلف خود از افراد دستگاه ادارى دولت صفوى بوده و گرايشات خود را در سرار كتاب عيان ساخته است؛ ولى با انتساب زمينههاى قيامها به سوء سياست و عملكرد حاكمان مناطق تا حدود زيادى كوشيده است، ضمن انعكاس اوضاع سياسى، اجتماعى و اقتصادى گيلان، پرده از واقعيات مسلم آن روز بردارد و همان طور كه دكتر زرينكوب يادآور شده است، عبدالفتاح در ذكر سالها و استفاده از واژهها گاه گاهى اشتباه نموده و دقت لازم را در اين باره مبذول نكرده است.
ملاعبدالفتاح فومنى؛ همانند ديگر منابع دوره صفوى از سركشى امير دباج حاكم ناحيه بيهپس گيلان در مقابل شاه اسماعيل و پذيرش خراجگزارى و كسب افتخار دامادى شاه اسماعيل كه به پا در ميانى خان احمدخان، حاكم ناحيه بيهپيش گيلان صورت گرفته بود را، به طور مشروح ذكر كرده است.
كتاب تاريخ گيلان، منبعى ارزنده درباره علل اختلاف بين شاه طهماسب و خان احمد خان گيلانى حاكم ناحيه بيه پيش است.
فومنى، ريشه اصلى اختلاف آن دو را در قتل سلطان محمود خان حاكم بيه پس از سوى خان احمدخان مىداند و عبدالفتاح درباره چگونگى قتل سلطان محمودخان مىنويسد.
ذكر اين رويداد، فقط در تاريخ گيلان فومنى آمده است. اگر چه عبدالتفاح موارد ديگرى را هم علل اختلاف بين خان احمد و شاه طهماسب دانسته است، لذا به صراحت اعلاممىكند كه: شاه طهماسب اول رنجى و نخستين رنجشى كه با خان احمدخان حاكم لاهيجان بهم رسانيد، سر اين قضيه بود...
فومنى؛ به طور مختصر و فشرده بر خلاف مورخان ديگر دوره صفوى؛ مانند قاضى احمد قمى و شرفخان بدليسى كه به طور مشروح به ذكر جزئيات محاربه خان احمد سخن گفته است كه هيچ گونه تعارضى بين نوشتههاى وى و ديگر منابع اين دوره مشاهده نمىشود.
تنها تفاوتى كه در بين نوشتههاى عبدالفتاح و ديگر منابع مىتوان مشاهده كرد، آن است كه عبدالفتاح فومنى درباره مواجهه شاه طهماسب با خان احمدخان كه به اسارت در آمده بود، مطالب ارزندههاى را ذكر مىكند كه ديگر منابع به آن عنايتى نداشتهاند.
فومنى درباره قيام شيرزاد ماكلوانى كه درسال 989ق در ناحيه بيه پس صورت گرفت، مطالب ارزندهاى را ذكرمىكند؛ ولى اطلاعات جامعتر و ارزندهترى را درباره اين قيام مىتوان در كتاب عالم آراى عباسى اسكند بيگ تركمان خواند.
فومنى در ادامه كتاب خود از مقابله خان احمدخان با شاه عباس اول مطالب مجمل و مختصرى را ذكرمىكند كه در مقام مقايسه با ديگر منابع نگارش يافته، در دوره شاه عباس نتوانسته و يا نخواسته به كنه اختلافات آن دو دست يابد؛ ولى آن چه در اين باره گفتنى است، آن است كه عبدالفتاح با ذكر سرگذشت برخى از سرداران خائن خان احمد كه راه تفوق سپاه صفوى را در تسخير گيلان هموار ساختند، خواسته است تا فرجام خيانت كارگزاران خان احمد را جهت عبرت آيندگان بيان كند.
قيام طالشه كولى كه در سال 1003ق و در دوره سلطنت شاه عباس روى داد، صفحاتى از كتاب تاريخ گيلان را در برمىگيرد. عبدالفتاح در ذكر علت قيام طالشه كولى با اسكندر بيگ تركمان هم عقيده، ولى با افوشتهاى نطنزى اختلاف نظر دارد.
عبدالفتاح از تبديل گيلان به املاك خاصه، در سال 1006ق و نحوه اداره گيلان پس از عزل خان احمدخان نيز اطلاعات ارزندهاى ارائه مىكند و تنها منبعى است كه از قيام كاركيا فتحى نام فومنى در سال 1010ق نام مىبرد و علت قيام را نه در خيره سرى اوباش و اجلاف، بلكه در نحوه حكومت حاكم دانسته است و از اين نظر مىتوان گفت كه عبدالفتاح تا آن جا كه مىتوانسته از بيان واقعيتها خوددارى نكرده است. او به روش حكومت اصلانبيك كه از سوى ميرزاى عالميان در ناحيه فومنات حكومت مىكرد، اشاره كرده است.
عبدالفتاح از بهانه شاه عباس جهت بركنارى ميرزاى عالمان از وزارت گيلان، مطالب در خور توجهى را ذكر كرده است و با ذكر دو جمله ميرزاى عالميان كه پس از بركنارى از مقام خويش گفته است مىتوان بر رنجها و ستم فراوانى كه به مردم آن عصر رفته است، آگاه شد.
همچنين وى از شكار شاه عباس در جنگل رانكوه كه در سال 1011ق صورت گرفت، مطالبى آورده است كه بيان آن خود گوشهاى از انواع و اقسام ستمهاى دربار و درباريان را بر مردم رنجديده كه در زير بار فشارهاى مالياتى قد خميده داشتند را، بازگو مىنمايد.
او از قيام سيد محمد شيخاوند كه در سال 1029ق روى داد ياد نكرده است و تنها منبعى كه درباره اين قيام سخن گفته عالم آراى عباسى است.
آخرين قيام مردم گيلان در دوره صفوى، قيام گسترده غريب شاه در اولين سال سلطنت شاه صفى؛ يعنى سال 1038ق است. نوشتههاى عبدالفتاح درباره اين قيام از حيث احاطه بر تمامى جوانب قيام، بر ديگر منابع دوره صفويه ارجحيت دارد.
در مجموع مىتوان گفت كه تاريخ گيلان ملا عبدالفتاح فومنى علاوه بر ذكر سرگذشت حاكمان گيلان در دوره صفوى تصويرى شفاف و عينى از عملكرد سياسى، اجتماعى و اقتصادى حاكميت دوره صفوى ترسيم مىكند.
وضعيت كتاب
در انتهاى كتاب، موارد اختلاف متن كتاب حاضر با نسخه تاريخ گيلان عبدالفتاح فومنى متعلق به كتابخانه ملى ملك به شماره 4167، تصحيحات - تعليقات - استدراكات، همچنين فهرست نامهاى كسان و جايها و خاندانها، منابع تاريخ و جغرافياى ایران ذكر شده است.
كتاب حاضر، به كوشش منوچهرستوده در سلسله بنياد فرهنگ ایران قرار گرفت.
منابع مقاله
- متن و مقدمه كتاب.
- جایگاه کتاب «تاریخ گیلان» اثر عبدالفتاح فومنی در مطالعات دوره صفوی، كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، آذر 1379 - شماره 37 و 38، نوشته فريدون شايسته.