نشاط اصفهانی، عبدالوهاب

عبدالوهاب نشاط اصفهانی، (1175-1244ق) از شاعران شیعه و سرپرست دیوان رسائل درگاه فتحعلی‌شاه که لقب معتمدالدوله گرفت. او علاوه بر فارسی شعرهایی به عربی و ترکی نیز دارد. گنجینه دیوان اشعار و برخی نامه‌های وی باقی مانده است. او در برخی جنگ‌ها و مناسبت‌ها و مراودات سیاسی نیز شرکت کرده؛ از جمله آنها سفر به فرانسه و دیدار با ناپلئون است.

نشاط اصفهانی، عبدالوهاب
نام نشاط اصفهانی، عبدالوهاب
نام‌های دیگر نشاط
نام پدر
متولد 1175ق
محل تولد اصفهان
رحلت 1244ق
اساتید
برخی آثار گنجینه دیوان نشاط اصفهانی
کد مؤلف AUTHORCODE02559AUTHORCODE

نام، نسب، لقب

نامش عبدالوهاب، تخلصش «نشاط» و از خاندان «سادات» بود. او به سال 1175ق در اصفهان، به دنیا آمد و در 43 سالگى در سال 1218 به تهران رفت. در تهران به دربار خوانده شده و از سوى شاهنشاه وقت فتحعلى‌شاه به معتمدالدوله ملقب گردید. وی در دربار شاه سمت دبیرى (منشى‌گرى) یافت و پس از چندى به سرپرستى «دیوان رسائل» گماشته شد.[۱]

نشاط و درباره فتحعلی‌شاه

یکی از نویسندگان معاصر به نام ابراهیم صفایى در این ارتباط می‌نویسد: نشاط با داشتن حقوق بسیار کافى و درآمد شخصى که از املاک اصفهان برایش مى‌رسید پس از چند سال اقامت در تهران به‌واسطه بذل و بخشش فراوان سى هزار تومان مقروض شد، این قرض که توأم با فشار طلبکاران بود زیاد فکر او را ناراحت کرد و خیالش را پریشان نمود و سخت دچار عسرت و تنگدستى شد، شاه از حال ظاهرى نشاط گرفتارى‌هاى او را دریافت وقتى به قرض اواقف شد دستور داد سى هزار تومان مسکوک طلا از خزانه مخصوص به خانه نشاط فرستادند و به نشاط ضمن مکتوبى نوشت: حیف باشد دل دانا که مشوش باشد، در این موقع بود که نشاط به همت بلند و ادب‌پرورى شاه آفرین خوانده گفت:

زر مگر از روى دشمن رنگ بگرفته است وام ***کاین زمان در پیشگاه شاه خوار است اینچنین

نشاط پس از آمدن به دربار مورد نوازش و مهر شاه قرار گرفت و به سرپرستى «دیوان رسائل» گماشته شد و گذشته از آنکه براى هزینه زندگى خود و اداره نمودن دیوان، سالیانه بیست هزار تومان دریافت مى‌داشت، گهگاه به دریافت جایزه‌هاى سرشارى نیز سرافراز مى‌گشت، در آغاز کار که وى هنوز به دربار راه نیافته بود و مردم اصفهان به گناه شورش مورد خشم شاه واقع شده بودند او قصیده‌اى در طلب بخشش همشهریان خود سرود و پنج هزار تومان از شاه پاداش دریافت داشت. فتحعلى‌شاه که خود شاعر و شعرشناس بود، بودن شاعرى چون نشاط را در دربار غنیمت مى‌شمرد و گهگاه او را به پاسخ گفتن پاره‌اى از قصیده‌ها و تغزل‌هاى شاعران نامور قدیم وامى‌داشت و چنین کارى را با شاعران دیگر نیز مى‌کرد.

نشاط پاره‌اى از غزل‌هاى خود را با بیت‌هایى از فتحعلى‌شاه زیور بخشیده و گاه به پیروى از پاره‌اى از غزل‌هاى شاه، غزل‌هایى سروده است؛ این سه بیت از فتحعلى‌شاه است:

عالمى در شادى و ما را غم است***این غم ما از براى عالم است

چشم غیرت‌بین ما را نور نیست***هر کجا سورى است آنجا ماتم است

روزگارم زخم‌ها بسیار زد*** زخم تو آن زخم‌ها را مرهم است

و نشاط به دنبال آن چنین سروده است:

جان سلیمان است و دل چون خاتم است***نقش روى دوست اسم اعظم است

همچنین مطلع غزل‌هاى شماره 14 و 181 و 196 در مجمع الفصحا به نام فتحعلى‌شاه است و نشاط به پیروى از شعرهاى شاه این سه شاهکار را پدید آورده است.[۲]

همراهی نشاط با شاه، سفرها و جنگ‌های او

نشاط در بیشتر قصیده‌ها و همچنین در پایان پاره‌اى غزل‌ها و در مثنوى‌ها و رباعى‌هاى خود، شاه را ستوده و چه‌بسا که در این کار زیاده‌روى نیز نموده و راه «اغراق و مبالغه» نیز سپرده است، وى پس از رسیدن به مقام سرپرستى دیوان رسائل و ملقب شدن به معتمدالدوله، همه‌جا با شاه همراه بود و نامه‌ها و فرمان‌هاى وى را به خط و انشاى خود مى‌نگاشت و تا پایان عمر هفتادساله خود نیز عهده‌دار همین سمت بود و گذشته از آن یک‌بار از طرف شاه براى سرکوبى بنیادخان‌افغان حاکم باخزر که از فرمان شاه سرپیچى نموده بود با نیروى کافى به مرز خراسان رفت و خود سرپرستى لشکر را بر عهده گرفت و اگرچه اسیر بنیاد گردید ولى سرانجام با نیروى کاردانى و شایستگى، شورش را از میان برد و به تهران بازگشت، همچنین یک‌بار به نمایندگى از طرف شاه به پاریس رفت و به حضور ناپلئون رسید و یک‌بار هم براى فرونشاندن شورش افغانیان مأمور آن سامان شد و پیروزمندانه به تهران بازگشت.[۳]

وفات

او در سال 1244ق بر اثر بیمارى سل درگذشت. ابراهیم صفایى درباره بیمارى و مرگ نشاط چنین نوشته است: «از سال 1241 آثار بیمارى سل در نشاط پیدا شد و آنچه معالجه کرد مفید نیفتاد، شاه پزشکان خاص خود را به مداواى نشاط مأمور کرد ولى مرض سل زایل شدنى نبود، چند سال با ضعف و ناتوانى گذرانید و بالاخره در روز دوشنبه پنجم ذی‌حجه سال 1244ق به سن شصت‌ونه‌سالگی به مرض سل درگذشت...» سال مرگ نشاط را منصف قاجار یکى از شاعران هم‌زمان وى به شمارش «ابجد» گفته است: «از قلب جهان نشاط رفته».[۴]

روحیات نشاط در کلام دیگران

همه نویسندگان و معاصران از نشاط به نیکى یاد کرده و خلق‌وخوی پسندیده او را ستوده‌اند، دیباچه نگار گنجینه چاپى به سال 1266 یعنى 22 سال پس از مرگ نشاط دراین‌باره چنین نوشته است: «به کثرت بذل و قلت هزل معروف بیگانه و خویش است و به صدق قول وفاى وعد معتمد سلطان و درویش، به عبث و باطل روزگار نبرد و به لاع و جد سوگند نخورد، دمى عمر گران‌مایه را به لهو لعب نگذارد و به اقتضاى تواضع با فقرا عبوس نبوده و با وزرا و امرا چاپلوس ننموده، مجملاً کس از او مستهجن نشنیده و غیر مستحسن ندیده خَلقاً و خُلقاً نسباً و حسباً اسناد قران، از محامد ذات و مدایح صفات و محاسن اخلاق و ستایش خصال حمیده‌اش هرچه گویند و نویسند از هزار یکى و از بسیار اندکى تقریر و تحریر نتوانند، بیان و بنان به عجز معترف آنند...». رضا قلى خان نیز دراین‌باره نوشته است: «حضرتش ابا عن جد در اصفهان ملاذ و ملجأ بى‌پناهان، محفلش مجمع شعرا و ظرفا و مجلسش مرجع فقرا و عرفا بوده...».[۵]

دین و آیین

نشاط مسلمانى واقعى و پاکباز و دوستار خاندان پیغمبر به‌ویژه حضرت على(ع) بوده و پایبندی او به این مهر و دوستى چندان بوده که در همه جاى دیوانش چه در غزل‌ها و قصیده‌ها و چه در مثنوى‌ها و قطعه‌ها این مهر وفا را آشکارا نموده است:

هرچ آن سزاى آل على نیست در جهان***گر گنج عالم است مبادا میسرم

فردا که پرده دور شود از جمال قرب*** یارب مدار دور ز آل پیمبرم(غزل 172)

یا

ملت از احمد و آیین ز على***همت از شاه و ظفر از یزدان(غزل 220)

و

زیباترین اشیا، فرخ‌ترین اعیان***از هرچه هست پیدا وز هرچه هست پنهان

...از انبیا محمد، از شهرها مدینه***از خسروان شهنشه، از ملک‌هاست ایران.[۶]

دانش و بینش، شاگردان، شعر و آثار

نشاط نه‌تنها شاعرى توانا و نویسنده‌اى زبردست بوده بلکه در زمان خود از بزرگان علم و هنر نیز بشمار مى‌آمده و در دانش‌هاى دینى و ریاضى و حکمت الهى و فلسفه و منطق چیره‌دست و دانشور بوده و همه عمر در راه فراگرفتن این دانش‌ها روزگار گذرانیده است؛ گذشته از آنکه نویسندگانى همچون هدایت و قائم‌مقام و دیگران پایگاه علمى او را ستوده و از فضل و دانشورى او سخن رانده‌اند از مطالعه نوشته‌ها و شعرهاى خود او نیز به‌آسانی مى‌توان به دانشورى او اعتراف کرد.[۷]

نشاط یکى از هواخواهان واقعى و شاگردان کوشاى دبستان بازگشت ادبى بوده و خود او در اصفهان که در آن روزگار مرکز این جنبش و رستاخیز ادبى بوده انجمنى داشته که هفته‌اى یک‌بار همه شاعران و نویسندگان و دانشمندان و عارفان در آنجا گردهم مى‌نشسته و داد سخن مى‌داده‌اند.

جنبش ادبى زمان قاجار چندان با اهمیت و با ارج است که خواه‌ناخواه همه شاعران و نویسندگان آن زمان و زمان‌هاى بعد را تحت‌تأثیر قرار داده و آنان را به راه راست رهبرى نموده است.[۸]

مجمر اصفهانی از جمله شاعرانی است که در جوانى به خدمت نشاط رسیده و به‌وسیله او به دربار فتحعلى‌شاه راه یافته و هم در پرتو پرورش و توجه او سرانجام «مجتهد الشعراء» دربار گردیده است. اتفاقاتی میان او مجمر افتاده که خواننده را به مطالعه در جای خود ارجاع می‌دهیم.[۹]

اثر به جای مانده از نشاط، همان گنجینه اشعار و برخی نامه‌های اوست. نشاط در سرودن غزل و قصیده و ترکیب‌بند و مثنوى و قطعه و رباعى و ترانه هنرورى نموده و مجموعه شعرهاى گنجینه او عبارت است از دویست و نود غزل و پانزده شانزده قصیده و دو ترکیب‌بند و هفتادوسه رباعى و نزدیک هزار بیت مثنوى و چند ترانه و دوبیتى و تک‌بیت‌هایى چند.[۱۰]

پانویس

  1. ر.ک: نخعی، حسین، ص9-10
  2. ر.ک: همان، ص12-14
  3. ر.ک: همان، ص14
  4. ر.ک: همان
  5. همان، ص15
  6. ر.ک: همان، ص18
  7. ر.ک: همان، ص20
  8. ر.ک: همان، ص28
  9. ر.ک: همان، ص25
  10. ر.ک: همان، ص29

منبع مقاله

نخعی، حسین، گنجینه دیوان نشاط اصفهانی، اثر عبدالوهاب نشاط اصفهانی، گل‌آرا، تهران، 1379ش.

وابسته‌ها

گنجینه دیوان نشاط اصفهانی