المدن في الإسلام حتی العصر العثماني
المدن في الإسلام حتی العصر العثماني | |
---|---|
پدیدآوران | [[]] (نویسنده) |
کد کنگره | |
المدن في الإسلام حتی العصر العثماني، تألیف شاکر مصطفی، از جمله مطالعات تاریخی - اجتماعی پیرامون جایگاه شهرها در تمدن اسلامی تا عصر عثمانی است. این اثر در دو جلد به زبان عربی منتشر شده است.
ساختار
کتاب، مشتمل بر مقدمه نویسنده و چهارده فصل است که شش فصل آن در جلد اول و باقی فصول در جلد دوم ارائه شده است. مباحث هریک از فصول در ضمن عناوینی مطرح شده است.
گزارش محتوا
نویسنده در ابتدای مقدمه به دشواری نگارش در رابطه با موضوع کتاب اشاره کرده، مینویسد: با نوشتن اولین حرف کتاب بر کاغذ میدانستم که نوشتن در موضوع «شهر اسلامی» کار راحتی نیست؛ لکن تصمیم گرفتم که برای اولین بار اوضاع عمرانی و آبادانی «شهر» و وجوه مختلف حیات شهری در اسلام را ترسیم کنم[۱].
اهتمام بیشتر محققین بهطور خاص، بر شهرهای اروپایی و اوضاع آنها و شروط ظهور آنها قبل از انقلاب صنعتی و بعد از آن متمرکز بوده است؛ یا بر شهرهای قدیمی یا چینی تا از خلال آن اساس و پایهای را کشف کنند که دانش جامعهشناسی مدنی را که درصدد آن هستند، بر آن بنا کنند[۲].
برخی محققان غربی حق شهر اسلامی را ادا کردهاند؛ به اینکه اساس مطالعاتشان را ایدئولوژی اسلامی قرار داده و آنچه را در آن مترتبط با فضائل اسلامی است در نظر گرفتهاند، مثل جورج مارسیه در مباحث «اسلام و شهرسازی» و در بحث دیگرش «مفهوم شهرها در اسلام» و بحث برادرش ویلیام مارسیه: «اسلام و زندگی شهرنشینی». شبیه این مباحث را دانشمند دیگر موریس لومبارد در کتاب «عصر طلایی اسلام» مطرح کرده و شهرنشینی اسلامی را بهلحاظ ابعاد، تأثیرگذارتر از شهرنشینی رومی و همانند شهرسازی یونانی و غربی دانسته است و اینکه جهان اسلام مابین قرن هشتم تا یازدهم میلادی عرصه توسعه شهرسازی عظیمی شد و تعدادی از شهرها بهمروز زمان به بزرگترین شهرهای اسلامی تبدیل گردید[۳].
شهر اسلامی ذاتاً دارای ویژگیهایی است وابسته به ریشههای ایدئولوژی آن؛ همچنانکه شهر هندی و چینی ویژگیهای مرتبط با ذات فرهنگ و تمدنش و... داراست[۴]. شهر اسلامی همواره نهادی زنده و دارای تطوراتی هماهنگ با نیازهای جامعه اسلامی، به اندازه ارتباط آن با اصول و مبادی اسلام بوده است. نباید به شهر اسلامی در همه عصرها با یک دید نگریست و نباید عصری را با عصر دیگر در هم آمیخت، بلکه حتی در رابطه با یک شهر نیز در عصرهای متعاقب نیز تغییر و تحول وجود دارد[۵].
نویسنده در جزء اول کتاب، تصویری بیحرکت مانند تصویر عکاسی برای شهرهای اسلامی، آنگونه که مسلمانان پیشین از شهرهای اسلامی تصور و مشاهده و وصف کردهاند، به دست داده است. وی اصرار بر گفتهها و نوشتههای مسلمانان داشته و بهگونهای خاص، شهرهایی را که جمیع مسلمین ایجاد کرده و تصورات فکری آنها برای شهرسازی را ارائه کرده است[۶].
سپس در ابتدای فصل اول، ریشههای اندیشه عمرانی در اسلام را با استناد به آیات قرآن کریم به زمان ابراهیم(ع) بازگردانده است: و إذ قال إبراهيم رب اجعل هذا بلدا آمنا (بقره: 126)، و إذ يرفع إبراهيم القواعد من البيت و إسماعيل (بقره: 127). در واقع اسلام در عمق روح و در جوهره دین، مدنی و مرتبط با تمدن است[۷].
عرب برای مقوله شهرسازی، یک واژه را بهکار نگرفته، بلکه کلمات فراوانی همچون: مصر، قصبه، حاضره، مدینه، بلد، حوز، کوره، قریه، عمل و مدره را استعمال کرده است. کثرت استعمال دلیل بر گستردگی مفهوم آن نزد مردم و آشنایی با آن و نیاز فراوان به ابراز آن با انواع مختلف تعبیر است[۸]. در آیات قرآن کریم نیز کلمه مدینه و جمع آن مدائن هفده بار بهکار رفته است؛ آیات قرآن کریم پنج بار از اهل مدینه خبر داده است: و جاء أهل المدينة يستبشرون (حجر: 17) و سیزده بار از جمعیت و کثرت اهل مدینه خبر داده است: فأرسل فرعون في المدائن حاشدين (شعراء: 53)[۹].
در رابطه با تاریخ مدن، ابتدا آثاری درباره شهرهای بصره و کوفه و سپس کتب تاریخی دیگری نوشته شد. خطیب بغدادی (متوفی 463ق) کتاب تاریخ بغداد را در 15 مجلد نوشت که در کتابت دیگر تواریخ مدن در اسلام الگو شد[۱۰]. تنها در رابطه با شهرهای مشرق، یعنی مابین عراق و دورترین نقطه صغد، بین قرون سوم تا هفتم بیش از 130 کتاب نوشته شد. البته این جدای از تواریخ محلی برای مناطق عراق و خراسان و تواریخ فارسی است که بسیارند[۱۱].
نویسنده با این مقدمه به بررسی آثار تاریخی مکتوب در رابطه با شهرهای مختلف پرداخته و از پانزده اثر درباره بغداد، پنج اثر درباره بصره، پنج اثر درباره کوفه و از آثاری که درباره واسط، اربیل، تکریت و موصل نوشته شده با ذکر نویسندگان آنها یاد کرده است. سپس به تاریخ ایران پرداخته و به اسامی نویسندگان آثاری که در موضوع قم، گرگان، استرآباد، قزوین، همدان و شیراز کتاب نوشتهاند، بهتفکیک اشاره کرده است[۱۲]. در ادامه از نیشابور، مرو، بلخ، هرات، خوارزم و بخارا بهعنوان شش شهر مهم و بزرگ ایران و آثار پیرامون آنها جداگانه سخن رانده است[۱۳]. همچنین اصفهان را پس از بغداد با دوازده اثر بیش از دیگر شهرها مورد اعتنای مورخین دانسته است[۱۴].
وی همچنین منابع مکتوب را در موضوعاتی چون جغرافیا، معاجم جغرافی، موسوعات، جغرافیای اداری، سیاست، خطط (طرح و نقشهکشی) و سفرنامه دستهبندی کرده است؛ بهعنوان مثال در زمینه آثار جغرافیا، «البلدان الكبير» هشام بن محمد مخزومی (متوفی 206ق)، «المسالك و الممالك» ابن خرداذبه (در حدود 300ق) و «البلدان» یعقوبی (متوفی 284ق) را نام برده است[۱۵].
در فصول هفتم تا دوازدهم کتاب، از اوضاع اجتماعی و دینی بحث شده است. سپس در دو فصل اداره سیاسی شهرهای اسلامی و در آخر خدمات عمومی بررسی شده است. نقش مسجد جامع در حیات دینی شهر بسیار پررنگ بوده؛ غیر از مجالس دینی که همواره در آنجا برگزار میشده و از ابتدا متنوع بوده است، مجالس علم و تعلیم، وعظ، قضاوت، قرائت قرآن کریم و مجالس صوفیه هم در آن تشکیل میشده است[۱۶].
در فصول یازده و دوازده به مباحث اقتصادی پرداخته شده و نیاز شهرها به رونق اقتصادی ذکر شده است. پیشرفت شهری مابین قرون اول تا ششم صورت گرفت و منطقه اسلامی بین این قرون عرصه حرکت عمرانی باورنکردنی بود. برخی شهرها مانند بغداد بهسرعت به بزرگترین شهرهای دنیا تبدیل شدند. ساکنان آنها در مدتی محدود، به حوالی میلیون نفر رسیدند[۱۷].
در آخرین فصل کتاب، اماکن و خدمات عمومی در سه بخش خدمات سلامت، اماکن دینی و مؤسسات فرهنگی معرفی شده است. در بخش اول، مشکل آب در شهر، بیمارستانها، حمامها و مانند آن ذکر شده است. در رابطه با اماکن دینی از تکرار مطلب در رابطه با مسجد، زوایا و رباطها خودداری شده و تنها به موضوع اوقاف و برخی امور خیریه دیگر پرداخته شده است. اوقاف یک نظام اسلامی است که اساس آن بر مبنای صدقه جاریه است[۱۸].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر جلد در انتهای آن ذکر شده است. در پاورقیهای کتاب به منابع مطالب با ذکر جلد و صفحه اشاره شده است. کتاب، مشتمل بر نقشههایی است. در انتهای کتاب چنین نوشته شده که بیشتر نقشههای این کتاب از «الإسلام في أوجه» موریس لومبارد و بقیه نقشهها از مصادر دیگر گرفته شده است[۱۹].
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص7
- ↑ ر.ک: همان، ص9
- ↑ ر.ک: همان، ص13-12
- ↑ ر.ک: همان، ص13-14
- ↑ ر.ک: همان، ص16
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ج1، ص21
- ↑ ر.ک: همان، ص23
- ↑ ر.ک: همان، ص25
- ↑ ر.ک: همان، ص27
- ↑ ر.ک: همان، ص38
- ↑ ر.ک: همان، ص39
- ↑ ر.ک: همان، ص42-39
- ↑ ر.ک: همان، ص44-42
- ↑ ر.ک: همان، ص44
- ↑ ر.ک: همان، ص48-47
- ↑ ر.ک: همان، ج2، ص210
- ↑ ر.ک: همان، ص340
- ↑ ر.ک: همان، ص670
- ↑ ر.ک: همان، ص757
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.