بدلیسی، ادریس بن علی
نام | برقعی |
---|---|
نامهای دیگر | بدلیسی، ادریس بن حسام الدین
برقعی، ادریس بن حسامالدین علی |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 926 ق |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE00537AUTHORCODE |
حكيمالدين ادريس بن مولانا حسامالدين على بدليسى، مورخ، عالم حنفى و دولتمرد ایرانىتبار در دربار سلاطين عثمانى و كُردنژاد بود و در بدليس كردستان زاده شد. پدرش، حسامالدين على، از عارفان زمان خود به شمار مىرفت.
معلم و مربى او، قاضى عيسى، از فاضلان و زاهدان آذربايجان و از مدرسان علوم دينى بود. در دربار آق قوينلوها سمتِ «نشانجى» (مهردار سلطنتى، طغرانويس) يافت و در 890ق، از جانب يعقوببيگ به بايزيد دوم (حك: 886-918ق)، تهنيتنامهاى نوشت كه اعجاب و تحسين او را برانگيخت.
چون قدرتِ شاه اسماعيل اول (حك: 905-930ق) را در فزونى ديد، در 907ق، به سرزمين عثمانى رفت. بايزيد او را بهگرمیپذيرفت و مأمورش كرد كه تاريخ خاندان عثمانى را به فارسی بنويسد، اما از كتابش، به بهانه آنكه در حق ایرانيان، گذشت بيش از اندازه روا داشته بود، ايراد گرفتند و مبلغ معهود را به او نپرداختند. آنگاه اجازه سفر حج خواست، اما با تقاضايش موافقت نشد تا پس از درگذشت صدراعظم، خادمعلى پاشا (كه ظاهراً بزرگترين دشمن او بود)، در ربيعالثانى 917ق، از مكه نامهاى به دربار عثمانى نوشت و تهديد كرد كه اگر از او رفع ظلم نكنند، در ديباچه و خاتمه كتابِ تاريخش (كه هنوز نوشته نشده بود) قدرناشناسى آنان را آشكار خواهد كرد.
سلطان سليم اول (حك: 918-927ق)، اندكى پس از جلوس بر تخت سلطنت از او دعوت كرد كه به استانبول بازگردد. بدليسى، كتاب تاريخش را كه به پايان برده بود، به او تقديم كرد. در نبرد چالدران (920ق)، در التزام سلطان سليم بود و با استمالت از امراى سنّىِ كُرد و مجاب كردن آنان به هواخواهى و تبعيت از عثمانيان، به اين خاندان خدمت بسيار كرد. به بدليسى اختيار تام داده شده بود تا به سرزمينهاى كردنشين، نظم و سامان بخشد. در سفر مصر نيز همراه سلطان بود و گويا در آنجا با بدرفتارى عمّال عثمانى به ستيزه برخاست.
آثار
1. رساله بهاريه يا ربيع الابرار؛
2. رساله خزانيّه؛
3. ترجمه و تفسير چهل حديث؛
4. ترجمه و نظم چهل حديث؛
5. مناظرات الصوم و العيد؛
6. هشت بهشت؛
7. مرآت الجمال؛
8. حق المبين في شرح حق اليقين؛
9. سليمنامه؛
10. قانون شاهنشاهى؛
11. شرح فصوص الحكم؛
و....
بدليسى، شاعر و خطّاط نيز بود.
وى سرانجام در ذىحجه 926ق، اندكى پس از مرگ سلطان سليم، در استانبول درگذشت و در محله ايوب، در كنار مسجدى كه همسرش زينب خاتون بنا كرده بود، به خاک سپرده شد.
منابع مقاله
1. مناژ (د. اسلام)، دانشنامه جهان اسلام، ج 2، ص530-532؛
2. سيد حسینزاده، هدى، دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 11، ص573-574؛
3. حسنى، عطاءالله، يادداشتى پيرامون يك مورخ ایرانى و آثار او: ادريس بدليسى، كتاب ماه تاريخ و جغرافيا، آذر 1379،ش 37 و 38، ص39-37.
4. مسعودى آرانى، عبدالله، معرفى كتاب «قانون شاهنشاهى»، آينه پژوهش، مهر و آبان 1381،ش 76، ص81-76.