شرح نظم السلم المنورق في المنطق

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    شرح نظم السلم المنورق في المنطق‏
    شرح نظم السلم المنورق في المنطق
    پدیدآورانقويسني، حسن درويش (نويسنده)

    مرهومي، ابو طلحة مراد (محقق)

    دروي، خطاب عمر (محشي)
    ناشرالمکتبة العصرية المکتبة العصرية
    مکان نشرلبنان - بيروت لبنان - صيدا
    سال نشرمجلد1: 1427ق ,
    شابک9953-34-650-X
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره

    شرح نظم السلم المنورق في المنطق، شرحی است منثور از حسن درویش قویسنی بر کتاب منظوم «نظم السلم المنورق في المنطق» از عبدالرحمن اخضری (متوفی 983ق) به همراه تقریرات خطاب عمر دروی شافعی که در قالب کتابی یک‎جلدی و به زبان عربی بیان شده است. نویسنده به درخواست برخی از شاگردانش در این اثر به شرح مشکلات کتاب «السلم...» پرداخته است و ابوطلحه مراد مرهومی تحقیق این اثر را برعهده گرفته است.

    ساختار

    کتاب دارای مقدمه و محتوای مطالب در فصول متعدد و خاتمه در مباحث قیاس است.

    گزارش محتوا

    محقق در ابتدای کتاب در بخش مقدمه، مختصری درباره مباحث منطقی توضیح داده است؛ این مباحث درباره اسم و موضوع منطق و غرض و فایده از آن و اصول و مصنفات آن است که البته در حد تعریف و کلا به میزان یک صفحه ذکر شده است. برخی از کتاب‎های نوشته شده در منطق عبارتند از: ایساغوجی، بحرالفوائد، تیسیر الفکر، جامع الدقاق، شمسیه، غرة النجاة، القواعد الجلیة، لوامع الافکار، مطالع و... .[۱]

    از کتاب‎هایی که در قالب نظم در علم منطق نوشته شده است، «السلم المنورق» است. صاحب کشف ‎الظنون گفته که عبدالرحمن ابوزید شیخ محمد صغیر اخضری (918-983ق) در بیست‎ویک‎سالگی، ایساغوجی را به نظم درآورده و شرح کرده و حاصلش ا ین کتاب شده است. به جهت رواج و اهمیتی که این کتاب میان طلاب و دانشجویان داشته، شیخ حسن درویش قویسنی با روشی سهل و ممتنع آن را شرح داده است.[۲] سپس این اثر با تقریرات خطاب عمر دروی شافعی و تحقیق ابوطلحه مراد مرهومی توسط المکتبة العصریة در بیروت به چاپ رسیده است.

    بخشی از کتاب که بیان خاتمه مباحث برهان است را به‎عنوان نمونه برای دیدن شیوه نظم و شرح مزجی عبارات آن در اینجا ذکر می‎کنیم:

    و خطأ البرهان حیث وجدا***فی مادة او صورة فالمبتدا

    فی اللفظ کاشتراک او کجعل ذا***تباین مثل الردیف مأخذا

    و في المعانی لالتباس الکاذبة***بذات صدق فافهم المخاطبه

    و شارح آن را با این عبارات شرح می‎کند: «(و خطأ البرهان حیث وجدا) ای: في ای مکان وجد، فهو اما (في مادة) بتخفیف الدال للضرورة و هی کل من مقدمتیه (او) في (صورة) ای: هیئة المقدمتین (فالمبتدأ) ای: الاول منهما و هو خطأ المادة إما (فی اللفظ کاشتراک) مثل قولک: هذا قرء و ترید الحیض و کل قرء یجوز الوطء فیه و ترید الطهر، فلم یتکرر الحد الوسط فکذبت النتیجه (او کجعل ذا) بالالف، قال المؤلف: علی لغة القصر في الاسماء الستة (تباین) مع لفظ آخر (مثل الردیف) له (مأخذا) ای: من جهة المأخذ کقولک: هذا صارم، مشیرا الی سیف غیر قاطع و کل صارم سیف، فحقیقة السیف بقید القطع، فکانت النتیجة کاذبة لان الصارم في الصغری ارید به غیرالقاطع فلم یصح حمل السیف علیه في الکبری، بل هو محمول علی الصارم الذی هو القاطع من جنس السیف، فلم یتکرر الحد الوسط، (و) الخطأ للبرهان (فی المعانی ل‍) اجل (التباس) القضیة (الکاذبة ب‍) قضیة (ذات صدق) و قوله: (فافهم المخاطبة) تکملة للبیت.»؛ یعنی در هرجایی که خطایی در برهان رخ داده باشد، یا این خطا به جهت خطا در ماده برهان است (که در شعر کلمه ماده را بدون تشدید می‎خوانیم به خاطر ایجاب ضرورت شعری برای حفظ وزن آن) و منظور از ماده آن هرکدام از دو مقدمه آن می‎باشد. یا به دلیل خطا در صورتش: یعنی هیئت هرکدام از مقدمتین. خطا در ماده مانند اشتراک لفظی در یک کلمه؛ مثل‎اینکه حد وسط ما مشترک لفظی باشد یعنی یک‎لفظ داشته باشیم با معانی متعدد و در هرکدام از مقدمتین در یکی از معانی خودش به کار رفته باشد. مثلاً در جایی که می‎گوییم «هذا قرء و کل قرء یجوز الوطء فیه فهذا یجوز الوطء فیه» و در این مثال منظورمان از حد وسط (کلمه قرء) در صغری حیض باشد و در کبری، طهر و پاکی. در واقع این برهان صادق نیست یعنی مغالطه است زیرا حد وسط در آن تکرار نشده است (چون حد وسط در صغری به یک معنی و در کبری به معنایی دیگر است) در نتیجه، نتیجه این برهان کاذب خواهد بود. یا مثلاً در موردی که شما کلمه‎ای را بگویید و اشاره به مورد دیگری داشته باشید: مثلاً بگویید هذا صارم (درحالی‎که به شمشیری غیر قاطع اشاره می‎کنید) و در کبرای قضیه بگویید کل صارم سیف. در اینجا حقیقت سیف و صارم با یکدیگر متفاوتند زیرا سیف دلالت می‎کند بر هیئت مخصوص شیء اعم از این است که قاطع باشد یا نه، ولی صارم همان سیف است با قید قطع. در اینجا قیاس شما کاذب خواهد بود زیرا صارم در صغری که به آن اشاره کرده‎اید مورد غیر قاطع بوده است ازاین‎رو حمل سیف در کبری بر آن صحیح نیست و در واقع می‎توانیم بگوییم در اینجا حد وسط در قیاس شما تکرار نشده است؛ و خطای در برهان در معانی به دلیل خلط کردن قضیه کاذبه با قضیه صادقه است. عبارت فافهم المخاطبه که در پایان این بیت به آن اشاره شده است به جهت تکمیل بیت به آن افزوده شده و معنای فنی و علمی خاصی ندارد.[۳]

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در انتهای اثر ذکر شده است. حسن بن درویش قویسنی در ابتدای شروع شرح کتاب گفته: مدتی کتاب «السلم...» را برای جماعت مبتدیان در علم منطق تدریس می‎کردم. آنان از من درخواست کردند تا مشکلات این موارد را در نوشتاری شرح و توضیح دهم. من نیز آنچه در توانم بود به‎صورت مختصر برای آنان شرح کردم و به بیش از دو یا سه منبع برای فهم آن مراجعه نکردم؛ اولی شرح شیخ علامه ملوی بود. پس از مدتی، یکی از دوستان از من درخواست کرد که آن را اعراب‎گذاری کند و بااینکه او غیرلایق در این شأن بود از عهده این کار به‎خوبی برآمد و بحمد الله این شرح و اعراب، کتاب خوبی شد در شرح آن اثر منظوم.[۴]

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه کتاب، ص3
    2. ر.ک: همان، ص4
    3. ر.ک: متن کتاب، ص62-63
    4. ر.ک: متن کتاب، ص5

    منبع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها