مجاز القرآن (ابن عبدالسلام)

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    مجاز القرآن‏
    مجاز القرآن (ابن عبدالسلام)
    پدیدآورانابن‌عبدالسلام، عبدالعزيز بن عبدالسلام (نويسنده)

    ذهبي، مصطفي محمد حسين (محقق)

    يماني، احمد زکي (مقدمه‎نويس )
    ناشرمؤسسة الفرقان للتراث الإسلامي
    مکان نشرانگليس - لندن
    سال نشرمجلد1: 1999م , 1419ق,
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره

    مجاز القرآن، اثر عزالدین عبدالعزیز بن عبدالسلام، کتابی است پیرامون مجاز در قرآن کریم که با تحقیق مصطفی محمد حسین ذهبی و مقدمه احمد زکی یمانی به چاپ رسیده است.

    ساختار

    کتاب با معرفی مؤلف، معرفی محقق، مقدمه احمد زکی یمانی، مقدمه محقق آغاز و مطالب در فصول متنوع و متعددی، عرضه شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه احمد زکی، به موضوع کتاب اشاره شده[۱] و در مقدمه محقق، به شرح حال مفصل نویسنده و معرفی موضوع کتاب، پرداخته شده است[۲].

    مؤلف پس از ستایش‎ خدا‎وند، بحثی درباره جوامع الکلم کرده و سپس به‎مناسبت کلمه‎ «اختصار»، بحث‎ «حذف» را‎ طرح کرده و افزوده است که حذف کلمه باید با دلیل باشد و اگر‎ کلمه‎ای‎ را‎ بدون دلیل حذف کنیم، نقض غرض خواهد بود و حذف کلمه را در صورتی روا‎ دانسته‎ که‎ به فهم نزدیک باشد و معتقد است حذف کلمه، چنانچه دور از فهم باشد، درست نیست. وی فایده‎ حذف را «کم کردن کلام و نزدیک کردن معانی آن به افهام» دانسته است[۳].

    مؤلف برای‎ حذف‎، انواعی‎ برشمرده و یکی از اقسام آن را، حذف مضاف دانسته با قرینه، همچون آیه 157 سوره اعراف ... و يحلّ‎ لهم‎ الطيّبات و يحرّم عليهم الخبائث... (و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را حرام می‎گرداند)، که تقدیر آن: «و يحلّ لهم‎ أكل‎ الطيّبات» و یا «تناول الطيّبات» و «يحرّم عليهم أكل الخبائث» و یا «تناول الخبائث» است، همچون مرده و خون و نیز‎ همچون‎ آیه 30 سوره حج ... و أحلّت لكم الأنعام... (و برای شما دام‎ها حلال شده است) که تقدیر آن «و أحلّت‎ لكم‎ أكل‎ الأنعام» است[۴].

    وی حذف مفعول را نیز به‎تفصیل بحث کرده و مثلا‎ گفته‎ است در آیه 57 سوره قصص: ... أو لم نمكّن‎ لهم‎ حرما آمنا‎ يجبی‎ إليه‎ ثمرات كلّ شيء رزقا‎ من لدنا و لكنّ أكثرهم لا يعلمون (آیا آنان را در حرمی امن جای ندادیم که محصولات هر چیزی که رزقی از جانب ماست به‎سوی آن سرازیر می‎شود؟ ولی بیشترشان نمی‎دانند)، مفعول فعل «لا يعلمون» حذف‎ شده‎ و تقریر آن چنین است: «لا يعلمون‎ أنّ‎ الأرزاق‎ المجيبة‎ إليهم‎ من عندنا لغفلتهم‎ عنّا» و نیز نویسنده در همین بحث اشاره به حذف بسیاری از مفعول‎های افعال‎ آخر‎ آیات‎ کرده که اگر ندانیم مفاعیل این‎گونه‎ افعال‎ حذف‎ شده‎، معنای‎ آیه‎ را به‎خوبی درک نکرده‎ایم، مثلا در آیه 17 سوره هود: ... إنّه الحق من ربّك و لكنّ أكثر الناس لا يؤمنون (که آن حق است از جانب پروردگارت، ولی بیشتر مردم باور نمی‎کنند) که مفعول فعل «لا يؤمنون» حذف شده‎ و تقدیر آن چنین است: «لا يؤمنون بإتيانها»[۵].

    نویسنده حذف موصوف را نیز از انواع‎ حذف‎ دانسته است، همچون آیه 50 سوره فصلت: ... و لئن رجعت إلی ربّي إنّ لي عنده للحسنی... (اگر هم به‎سوی پروردگارم بازگردانیده شوم، قطعا نزد او برایم خوبی خواهد بود) که ‎‎تقدیر‎ آن: «... إنّ لي عنده للمنزلة الحسنی...» بوده است[۶].

    به اعتقاد وی، گاه‎ ممکن‎ است افعالی در یک عبارت‎ حذف شود همچون آیه 23 و 24 سوره رعد: ... و الملائكة يدخلون عليهم من كلّ باب سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبی الدار (و فرشتگان از هر دری بر آنان درمی‎آیند درود بر شما به آنچه صبر کردید راستی چه نکوست فرجام آن سرای) که تقدیر آن: «يقولون سلام عليكم...» بوده است[۷].

    البته‎ در تمام این حذف‎ها، قرینه معنوی و یا لفظی وجود دارد و به‎عبارت‎دیگر سیاق‎ عبارت‎ بر این‎ حذف دلیل است. نویسنده، معقتد است گاه‎ ممکن‎ است مبتدا حذف شود همچون آیه 24 سوره مؤمن: ... فقالوا ساحر كذّاب (گفتند جادوگری شیاد است) که تقدیر‎ آن‎: «فقالوا هذا ساحر كذّاب» می‎باشد[۸].

    به گفته نویسنده، گاه‎ ممکن‎ است خبر حذف شود، همچون آیه 5 سوره مائده: ... و طعام الذين أوتوا الكتاب‎ حلّ‎ لكم و طعامكم حلّ لهم و المحصنات‎ من‎ المؤمنات... (و طعام کسانی که اهل کتابند برای شما حلال و طعام شما برای آنان حلال است و زنان پاک‎دامن از مسلمانان...) که تقدیر آن «... و المحصنات من المؤمنات حلّ لكم...» می‎باشد. گاه نیز ممکن‎ است‎ برخی از حروف جاره‎ حذف شود و این حذف بیشتر در دو حرف «أن» و «أنّ» می‎باشد همچون آیه 44 سوره توبه: لا يستأذنك‎ الذين‎ يؤمنون باللّه و اليوم الآخر أن يجاهدوا‎ بأموالهم‎ و أنفسهم‎... (کسانی که به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، در جهاد با مال و جانشان از تو اجازه نمی‎خواهند) که‎ در‎ اصل «...في أن يجاهدوا...» بوده است. گاه ممکن است در یک عبارت، فعلی که عامل است، حذف شده باشد همچون آیه 10 و 11 سوره طلاق: ... قد أنزل اللّه إليكم ذكرا رسولا يتلوا عليكم آيات‎ اللّه... (خدا سوی شما تذکاری فرو فرستاده است، پیامبری که آیات خدا را بر شما تلاوت می‎کند) که در اصل «قد أنزل اللّه إليكم ذكرا و أرسل رسولا...» بوده است[۹].

    گاه ممکن است، ضمیر‎ عائد‎ به موصول حذف شود، همچون آیه 41 سوره فرقان ... أ هذا الذي بعث اللّه رسولا (آیا این همان کسی است که خدا او را به رسالت فرستاده است) که تقدیر آن چنین است:«...أ هذا الذي بعثه اللّه رسولا»[۱۰] و نیز گاه‎ ممکن‎ است در یک عبارت جمله‎ای‎ حذف‎ شود، همچون آیه 160 سوره اعراف: ... أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا... (با عصایت بر آن تخته سنگ بزن، پس از آن دوازده چشمه جوشید) که تقدیر آیه، چنین است: «...أن اضرب بعصاك‎ الحجر‎ فضربه فانبجست...» [۱۱].

    مؤلف پس از بحث مستوفی در حذف و اقسام گوناگون آن که گاه از روی قرینه لفظی و زمانی از‎ روی قرینه معنوی و در بعضی اوقات هم دلیل عقلی و شرعی برای‎ تعیین‎ محذوف‎ وجود دارد، به بحث مجاز پرداخته و از اینکه مجاز فرع بر حقیقت است و باید میان معنای حقیقی و مجازی ‎‎قرینه‎ای‎ هم باشد که قرینه نیز گاه قوی است و زمانی ضعیف و بعضی اوقات هم‎ بین‎‎بین‎، سخن رانده و برای هریک مثال آورده است. به اعتقاد وی، مجاز‎ فرع بر حقیقت است؛ زیرا حقیقت، استعمال لفظ است در آنچه که لفظ برای‎ آن چیز وضع شده‎ است‎ و مجاز استعمال لفظ است در آنچه لفظ برای آن وضع نشده؛ یعنی استعمال لفظ در معنای ثانوی، البته با نسبت و علاقه‎ای که میان دو مدلول حقیقی و مجازی وجود دارد و همیشه این‎ نسبت و علاقه میان دو مدلول باید وجود داشته باشد[۱۲].

    نویسنده از نوعی مجاز بحث کرده که جالب توجه است. وی برخی از موضوعات محقق الوقوع را که در آینده رخ‎ خواهد‎ داد از باب تشبیه در تحقق و وقوع، به فعل ماضی تعبیر کرده است، همچون آیه 48 سوره اعراف: و نادی أصحاب الأعراف رجالا يعرفونهم بسيماهم... (و اهل اعراف مردانی را که آنان را از سیمایشان می‎شناسند ندا می‎دهند) که شیخ طبرسی هم‎ در‎ تفسیر آیه مزبور، گفته است: ««و نادی» أي و سينادي «أصحاب الأعراف رجالا» من أصحاب النار «يعرفونهم بسيماهم» أي بصفاتهم». نویسنده آیه 44 این سوره: و نادی أصحاب الجنّة أصحاب‎ النار‎... (و بهشتیان دوزخیان را آواز می‎دهند) و نیز‎ آیه 50 سوره اعراف: و نادی‎ أصحاب النار أصحاب الجنّة أن أفيضوا علينا من الماء... (و دوزخیان بهشتیان را آواز می‎دهند که از آن آب بر ما فرو ریزید) را برای موضوعات محقق الوقوع که در آینده‎ انجام‎ خواهد‎ شد و از آن به فعل ماضی تعبیر شده،‎ مثال‎ آورده و شیخ طبرسی هم در تفسیر خود، ذیل هردو کلمه «نادی» را به «سينادي» تفسیر کرده است[۱۳].

    نویسنده فصل چهل‎وهشتم کتاب‎ را‎ به‎ حذف‎ مضاف‎ها‎ اختصاص‎ داده و در این‎باره به‎ترتیب سور قرآنی، مضاف‎های محذوف را مورد بحث قرار داده است و مضاف محذوف را مشخص کرده است؛ به‎عنوان مثال در «أعوذ باللّه من الشيطان الرجيم»، مضاف محذوف کلمه «وسواس» است که اصل آن چنین است‎: «أعوذ‎ باللّه من وسواس الشيطان الرجيم»؛ به دلیل آیه 4 سوره ناس: من شرّ الوسواس الخنّاس (از شر وسوسه‎گر نهانی) [۱۴].

    وی آخرین‎ فصل کتاب را به وجوه اعجاز‎ قرآن‎ اختصاص‎ داده و معجزه بودن قرآن را از چند‎ جهت‎ دانسته است:

    1. اعجاز قرآن در بیان و فصاحت‎ آن است‎ و بیان و فصاحت را هم در‎ ترتیب‎ و نظمی دانسته‎ که‎ عرب‎ها‎ نتوانسته‎اند نظیره‎گویی به آن بکنند و باآنکه‎ همان الفاظ قرآنی در سخن عرب‎ها به‎کار رفته، ولی عرب‎ها از آوردن‎ همانندی‎ برای آن، عاجز و ناتوان بودند.
    2. اعجاز‎ قرآن در این است‎ که‎ خواننده قرآن ملول نمی‎شود و با‎ کثرت‎ تلاوت احساس حلاوت می‎کند.
    3. اعجاز قرآن در‎ این‎ است‎ که از سرگذشت‎ پیشینیان‎، اخباری در اختیار خواننده‎ و شنونده‎ می‎گذارد و به خواننده می‎فهماند که قرآن وحی است و از سوی خدا نازل و بر زبان پیامبر‎ امی‎ جاری شده است[۱۵].

    وضعیت کتاب

    فهارس کتاب که عبارتند از فهرست احادیث نبوی، اشعار، انصاف ابیات، منابع مورد استفاده محقق و موضوعات، در انتهای کتاب جای گرفته است.

    در پاورقی‎ها علاوه بر ذکر منابع[۱۶] و اشاره به اختلاف نسخ[۱۷]، به شرح حال مختصر اعلام مذکور در متن، پرداخته شده است[۱۸].

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه احمد زکی، ص3م
    2. ر.ک: مقدمه محقق، ص5م
    3. ر.ک: محمد، علوی مقدم، ص432
    4. ر.ک: همان، ص433
    5. ر.ک: همان، ص441
    6. ر.ک: همان، ص442
    7. ر.ک: همان، ص42-‎43
    8. ر.ک: همان، ص444
    9. ر.ک: همان، ص445
    10. ر.ک: همان
    11. ر.ک: همان، ص446
    12. ر.ک: همان
    13. ر.ک: همان، ص447
    14. ر.ک: همان، ص449
    15. ر.ک: همان، ص452
    16. مثلا ر.ک: پاورقی، ص25
    17. مثلا ر.ک: همان، ص27
    18. مثلا ر.ک: همان، ص45

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. علوی مقدم، محمد، «بحثی درباره کتاب الإشارة إلی الإيجاز في بعض أنواع المجاز»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: جستارهای ادبی، پاییز و زمستان 1362، ‎شماره‎های 63 و 64 ISC ‏(26 صفحه، ‎از 431 تا 456)، به آدرس:

    www.noormags.ir/view/fa/articlepage/817746/

    وابسته‌ها