اخلاق و خودسازی در مکتب قرآن و اهل‌بیت علیهم‌‌السلام

    از ویکی‌نور
    ‏اخلاق و خودسازی در مکتب قرآن و اهل‎بیت(ع)
    اخلاق و خودسازی در مکتب قرآن و اهل‌بیت علیهم‌‌السلام
    پدیدآورانمظاهری، حسین (نويسنده)
    عنوان‌های دیگراخلاق و خودسازي در مکتب قرآن و اهلبيت عليهم السلام
    ناشرپيام آزادي
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1386ش,
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    اخلاق و خودسازی در مکتب قرآن و اهل‎بیت(ع)، نوشته حسین مظاهری، کتابی است فارسی در یک جلد با موضوع اخلاق کاربردی. نویسنده در این اثر با تمسک به آموزه‎های شیعی، سعی در بیان اخلاق کاربردی دارد. مطالب این اثر بیشتر در قالب موعظه است.

    ساختار

    کتاب یک جلد دارد. مقدمه ندارد و ابتدا وارد مباحث اصلی می‎شود. این مباحث در 26 شماره ذکر می‎گردد.

    گزارش محتوا

    بخشی از مطالب این کتاب درباره تمسک به قرآن و ائمه(ع)، امام‎شناسی، حضرت زهرا(س)، نقش نماز در پیشگیری از گناهان، معنای توکل، ریشه گرفتاری انسان‎ها و... است. در کل محتوای مطالب کتاب را می‎توان در قالب مواعظ اخلاقی دسته‎بندی کرد.

    در بخشی از کتاب، درباره ذکر اصل و مادر فضایل چنین می‎خوانیم: راجع به صبر، قرآن شریف خیلى صحبت دارد. اول صحبتى که قرآن دارد این است که مى‎گوید: این دنیا جاى مصیبت و کمبود و نگرانى است و باید از مصیبت‎ها به‎خوبى گذشت و خود را نباخت. ممکن نیست کسى در این دنیا بیاید و مشکل و مصیبت نداشته باشد؛ مثل آنکه کسى در دریا برود و آب و موج و جزر و مد نبیند. لذا قرآن مى‎فرماید: این مشکل‎ها و مصیبت‎ها و گره‎ها حتماً در دنیا و زندگى هست و مواظب باش به‎واسطه این مصایب و بلاها، خود را نبازى، بلکه خود را بسازى. اما اگر خود را نباختى و از امتحان موفق بیرون آمدى و به‎واسطه آن بلا و مصیبت، خودت را ساختى، دنیا و آخرت را دارى. به‎واسطه همان مصیبت، نه فقط‍‎ به ساحل مى‎رسى، بلکه مى‎توانى مقصود و مطلوب را پیدا کنى و آخرت تو هم آخرت آبادى است[۱].

    در آیه‎اى که قرآن راجع به صبر دارد مى‎فرماید:

    وَ لَنَبْلُوَنَّكمْ‎ بِشَي‎ءٍ مِنَ‎ الْخَوْفِ‎ وَ الْجُوعِ‎ وَ نَقْصٍ‎ مِنَ‎ الأَمْوالِ‎ وَ الأَنْفُسِ‎ وَ الثَّمَراتِ‎ وَ بَشِّرِ الصّابرينَ؛ ما امتحانتان مى‎کنیم. این امتحان، امتحان معلم از شاگرد نیست، بلکه شبیه امتحان مهندس از سنگ معدن است. مهندس، سنگ معدنى را که مى‎خواهد امتحان کند در کوره چندین هزار درجه‎اى مى‎برد تا اینکه سنگ و فضولات آن را از بین ببرد و طلاى آن را به دست بیاورد. قرآن مى‎فرماید: این براى همه هست[۲].

    قرآن مى‎فرماید: در دنیا آمدى و باید بدانى که نقص و بلا و مشکل و مصیبت هست. هرکس چه خوب و چه بد در این دنیا بیاید و مصیبت مرگ نبیند، به این معناست که همه آشنایان او زنده بمانند. خوب اگر کسى پدر یا مادر یا برادر یا خویشاوندش بمیرد، آیا بر او مصیبت وارد نمى‎شود؟ اگر یک سال مرگ در شهرى نباشد، دیگر در آن شهر نمى‎شود زندگى کرد. اگر یک سال در دنیا مرگ نباشد، انسان‎ها یکدیگر را مى‎خورند. مرگ که یک مصیبت براى مردم است، نمى‎تواند در این جهان نباشد.

    ما اگر بخواهیم در این دنیا باشیم، نمى‎شود ترس از دشمن نباشد و ترس از کمبودها نداشته باشیم، انسان از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج نمى‎تواند صددرصد در رفاه باشد. بالاخره کسى که کسرى مال و ثروت در این دنیا نداشته باشد، پیدا نمى‎شود. مطالبى که قرآن مى‎گوید، از باب مثال است و شما باید بر آن قیاس کنید. بدانید انسان نمى‎تواند در این دنیا، مشکل نداشته باشد و جزر و مد در زندگی‎اش نباشد. نمى‎شود اختلاف بین زن و شوهر و بین انسان‎ها نباشد و همه سلیقه‎ها یکى باشند؛ معنا ندارد. اگر بین یک زن و شوهر هفتاد درصد توافق اخلاقى باشد، این زن و شوهر از آن زن و شوهرهاى خیلى خوب هستند. اگر بخواهیم اختلاف در خانه نباشد، آن سى درصد اختلاف را باید با صبر و گذشت و ایثار حل کرد. بین دو رفیق، صددرصد توافق اخلاقى محال است. بین یک شاگرد و استاد حتى در سیر و سلوک، صددرصد توافق اخلاقى محال است. فقط‍‎ یک توافق اخلاقى بین انسان‎ها سراغ داریم و آن‎هم توافق چهارده معصوم با همدیگر است. براى اینکه «كلُّهُمْ‎ نُورٌ واحِدٌ»؛ چون یک نور هستند و الا معقول نیست حتى اولیاى خدا در آن بالا بالاها صددرصد توافق اخلاقى با هم داشته باشند، یا با همسرشان و یا با پسرها و دخترها و مریدهایشان و یا با مردم صددرصد نمى‎شود تفاهم داشت و مشکل‎ها هم از اینجا پیدا مى‎شود. لذا این جهان ‎دار مشکل است و گره روى گره و باید گره‎هارا با حوصله و استقامت باز کرد و الا نمى‎شود گره و کمبود و مصیبت نباشد. انسان باید از این مصیبت‎ها و بلاها در جهت خوب استفاده کند. قرآن مى‎گوید: اینها امتحان است و بعد از آنکه این گوشزد را به انسان‎ها مى‎کند، مى‎گوید: وَ بَشِّرِ الصّابِرينَ»‎؛ «اى پیغمبر! بشارت بده به افرادى که صبر دارند». براى اینکه صبر است که مى‎تواند آدمى را بسازد و اگر صبر نباشد، این مشکلات از انسان حیوانى مى‎سازد درنده و مشکل و عقده برایش پیدا مى‎شود.

    صابرین کسانى هستند که وقتى مصیبتى یا بلایى یا مشکلى برایشان پیش مى‎آید، با صبر مى‎گویند: در عالم هستى باید چنین باشد و ما باید از این استفاده کنیم و قرآن به آنها پاداش مى‎دهد؛ پاداش آن را قرآن ذکر کرده است: اُولئِك‎ عَلَيهِمْ‎ صَلَواتٌ‎ مِنْ‎ رَبِّهِمْ‎ وَ رَحْمَةٌ‎ وَ اولئِك‎ هُمُ‎ المُهْتَدُونَ‎؛ درود خدا بر اینها و دست عنایت خدا روى سر اینهاست. صابر با عنایت خدا پیش مى‎رود و با لطف خاص خدا به کمال مى‎رسد. بعد هم قرآن شریف بیش از صد آیه راجع به صبر و اینکه اگر بخواهى به مقصود برسى، باید صبر پیشه کنى و نمى‎شود کسى بدون صبر به مطلوب برسد، دارد.

    آیه‎اى است در قرآن که براى افراد صابر خیلى باارزش است و براى افرادى که صبر نداشته باشند، ترغیب و تحریص است و باعث مى‎شود که آنها صبر پیدا کنند. قرآن مى‎فرماید: اِنَّما يوَفَّی الصّابِروُنَ‎ أجْرَهُمْ‎ بِغَيرِ حِسابٍ؛‎ یعنى اگر کسى نماز بخواند، پاداش مخصوصى دارد و اگر روزه بگیرد، پاداش محدودى دارد و اگر مکه برود یا جهاد کند یا صدقه بدهد و بالاخره هر کار خیرى حدى دارد و پاداش معینى هم دارد؛ به‎غیر از جزاى صابر که به‎غیر حساب به او پاداش مى‎دهند. خدا غیر متناهى است و پاداش صابر هم غیر متناهى است و این پاداش نزد اهل دل معناى خاصى دارد و آن این است که براى صابر، بهشت، کوچک است؛ حتى بهشت عدن و بهشت رضوان. پس جاى انسان صابر کجاست‎؟ نزد خداست[۳].

    در روایت داریم: «الْمُؤمِنُ‎ كسُنْبُلَة»؛ مؤمن در مقابل مشکلات، مثل خوشه گندم است. جاى دیگر هم مى‎فرماید: «الْمُؤمِنُ‎ كالْجَبَلِ‎ الرّاسِخِ»‎؛ مؤمن مثل کوه است؛ یعنى در مقابل بلا، استقامت دارد و هیچ طوفانى نمى‎تواند به او اذیت برساند. معناى دیگرش این است که در مقابل دشمن، مثل کوه است. در مقابل دشمن و نفس اماره و شیطان و رفیق بد و استثمار، مثل کوه پابرجاست. اما در مقابل حوادث و بلا و مصیبت، مثل سنبله است. دانه گندم اگر مى‎خواهد خوشه کند، باید صبر کند. وقتى هم که خوشه کرد، اول بلا و سختى است. باید زیر چرخ جدا کردن گندم از کاه، استقامت کند. بعد زیر سنگ آسیا آرد شود. باید با صبر در مقابل آتش نانوایى، نان شود و برود در دهان یک مؤمن و جویده شود. به معده او برود و در آن دیگ جوشان خرد و هضم شود. بعد برود در روده و جوهرش گرفته شود و مثل سنگ معدنى که در کوره ذوب آهن، فضولات خود را از دست مى‎دهد باید خالص شود. عاقبت این دانه گندم وارد خون شده و جزئى از بدن مؤمن شود، تا به آن مؤمن بگویند تو بالاتر از کعبه‎اى و بالاتر از ملک مقربى. لذا اگر از شما بپرسند آیا یک دانه گندم از کعبه بالاتر مى‎شود، مى‎گویید: بله. اما با صبر و استقامت و با چشیدن بلا روى بلا و الا هرجا استقامت و صبرش تمام شود، آن‎هم تمام شده و از بین رفته است. این عالم تکوین هم به ما مى‎گوید: صبر. علماى علم اخلاق مى‎گویند: صبر ام‎الفضایل است؛ یعنى شما هر فضیلتى که مى‎خواهید پیدا کنید، متوقف بر صبر است؛ اگر بخواهید تهذیب نفس کنید، چهل سال خون جگر خوردن و شبانه‎روز زحمت کشیدن مى‎خواهد.

    اگر بخواهید صفت حسد را ریشه‎کن کنید، خیلى خون جگر خوردن مى‎خواهد. اگر بخواهید به‎جاى حسد، رأفت اسلامى را جایگزین کنید، صبر و فعالیت و استقامت مى‎خواهد. هر فضیلتى استقامت مى‎خواهد. تا صبر نداشته باشید، حتى ملکه صبر هم نمى‎توانید پیدا کنید؛ لذا علماى علم اخلاق مى‎گویند: صبر ام الفضایل است. این ملکه، مادر همه ملکه‎هاست. این حالت، مادر همه حالات است. لذا باید به‎مرور زمان و با حوصله، این حالت صبر در همه پیدا شود؛ مخصوصاً در جوان‎ها. رابطه با خدا به شما خیلى کمک مى‎کند؛ براى اینکه همه حالات خوب را خدا باید بدهد و مقدماتش دست ماست. همه حالات بد را هم خدا باید رفع کند و مقدماتش دست ماست. لذا قرآن مى‎فرماید که معلم اخلاق واقعاً خداست: وَ لَوْ لا فَضْلُ‎ اللهِ‎ عَلَيكمْ‎ و رَحْمَتُهُ‎ ما زَكی مِنْكمْ‎ مِنْ‎ أحَدٍ أبَداً وَ لكنَّ‎ اللهَ‎ يزَكي مَنْ‎ يشاءُ؛ اگر فضل و رحمت خدا نباشد، هیچ‎کس نمى‎تواند خودسازى کند؛ براى اینکه مزکى، یعنى معلم اخلاق خداست. براى کسب هر ملکه‎اى از جمله ملکه صبر، رابطه با خدا لازم است[۴].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر شده و فهرست کتاب‎های انتشارات پیام آزادی در انتهای آن.

    پانویس

    منابع مقاله

    متن کتاب.

    وابسته‌ها