وهابیت از دیدگاه مذاهب اهل سنت

    از ویکی‌نور
    وهابیت از دیدگاه مذاهب اهل سنت
    وهابیت از دیدگاه مذاهب اهل سنت
    پدیدآورانخالصی، محمدباقر (نویسنده)
    ناشردار الفکر
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1370 ش
    چاپ1
    موضوعوهابیه - دفاعیه‎ها و ردیه‎ها
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏238‎‏/‎‏6‎‏ ‎‏/‎‏خ‎‏2‎‏و‎‏9‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    وهابيت از ديدگاه مذاهب اهل سنت، اثر محمدباقر خالصى، ترجمه‌اى است آزاد با افزودنى‌ها و تنظيمى نو از كتاب كوچكى با عنوان «الوهابية في نظر علماء المسلمين»، كه گزارشى است از ديدگاه عالمان اهل سنت درباره محمد بن عبدالوهاب و آراء او[۱]

    ساختار

    كتاب با مقدمه‌اى از مترجم آغاز و مطالب در هفت عنوان، تنظيم شده است.

    مترجم افزون بر ترجمه اين كتاب، در مقدمه و نيز متن، مطالبى افزوده است. برخى از عناوين آن چنين است: موقعيت دينى احمد بن تيميه، نمونه‌هايى از فتاوى او، افكار و اصول اعتقادى او، افكار و اصول اعتقادى او، عقايد محمد بن عبدالوهاب، كتاب‌هايى كه اهل سنت در رد محمد بن عبدالوهاب نوشته‌اند و مباحث ديگرى از اين دست[۲]

    گزارش محتوا

    آيين وهابيت كه بيشتر و پيش‌تر از آنكه نگرشى بازنگرانه به اسلام باشد - چنان‌كه به خبط ادعا شده است - رنگ و لعاب سياسى داشته است، به‌خاطر ناهمگونى‌هاى فراوانش با محتواى راستين مكتب، مورد انكار بسيارى از متفكران اسلامى از شيعه و سنى قرار گرفت و كسان بسيارى در رد و نقد آن، كتاب نگاشتند[۳]

    در مقدمه به اين نكته اشاره شده است كه عموماًدر هر دين و آئينى از آئين‌هايى كه بر پايه دانش و تفكر به وجود آمده، يعنى اديانى كه از روز نخست يا بر حقيقت راستين و يا بر حقيقت پندارين پايه‌ريزى شده‌اند، به‌ناچار پس از چندى به شعبه‌ها و مذهب‌هاى متعددى تقسيم شده و آن وحدت اوليه آنها اندك‌اندك به اختلاف و تفرق منتهى گرديده است و اسلام از آن اديان مستثنى نيست. البته اختلاف و تعدد مذهب در مكتب‌هاى فكرى و اصولى، امرى است طبيعى و ناشى از اختلاف كم و كيف ماهيت افكار بشرى و وجود بى‌حد عوامل جنبى و عارضى مثل محيط و فرهنگ و ساير امور طبيعى است و هرگز امكان ندارد كه بتوان اين عوامل را از تأثير بازداشت؛ الا اينكه اين مطلب دليل نمى‌شود كه هر شعبه و مذهبى كه در مكتب و دينى به وجود آمد و هراختلافى كه در برداشت از متون و اصول آن دين برخیزد، حتما بايد عوامل به وجود آوردن آن اختلاف، انديشه و برداشت فكرى و يا استنباط و اجتهاد نظرى باشد، بلكه امكان دارد كه مصالح شخصى و يا ملى و يا قومى و قبيله‌اى و يا اكثرا سياسى باعث به وجود آمدن آن شود و مذهب وهابيت نيز يكى از همين مذاهبى است كه مصلحت خارجى، آن را به وجود آورده و در عين حال كه سعى شده نماى مذهبى آن كاملا حفظ شود و بلكه به شكل مترقى هم جلوه كند، ولى آثار و نشانه‌هاى دست خارجى، از همان اول در آن مشهود بوده است[۴]

    در اولين عنوان، به بيان ديدگاه مذاهب چهارگانه اهل سنت پيرامون وهابيت و حكم آنان به گمراهى رهبران و پيروان آن پرداخته شده است[۵]

    در عنوان دوم، به بررسى عقايد محمد بن عبدالوهاب پرداخته شده و به اين نكته اشاره شده است كه علماى مكه، حكم به الحاد و كفر محمد بن عبدالوهاب و شقاوت او كرده‌اند و او را خبيث و بى‌حيا و كوردل و گناهكار معرفى نموده و گفته‌اند كه او شخصى دروغگو و تحريف‌كننده آيات قرآن و تهمت‌زننده بر خدا و منكر قرآن است و او را همواره و بارها لعن كرده‌اند[۶]

    در عنوان سوم، به كتاب‌هايى اشاره شده است كه اهل سنت بر رد محمد بن عبدالوهاب نوشته‌اند. شيخ سليمان بن عبدالوهاب، برادر محمد بن عبدالوهاب، اولين كسى است كه در ردّ بر برادرش، كتابى نوشت و نام آن را «فصل الخطاب في الرد على محمد بن عبدالوهاب» گذاشت. نام اين كتاب را اسماعيل پاشا در كتاب خود به نام «إيضاح المكنون» جلد 2 صفحه 190 چاپ بيروت، از انتشارات دارالفكر در سال 1402 و نيز عمر رضا كحاله در كتاب خود به نام «معجم المؤلفين» جلد 4، صفحه 269، چاپ بيروت، از انتشارات دار إحياء التراث العربي، ذكر كرده‌اند. وى همچنين كتاب ديگرى به نام «الصواعق الإلهية في الرد على الوهابية» نوشت و پس از اين كتاب بود كه ردها و نقدها از علماى اهل سنّت و جماعت حجاز، مصر، هند، سوريه، عراق و بلكه از علماى شيعه شروع شد. شيخ سليمان اين كتاب را در برابر درخواست حسن بن عيدان كه از وى خواسته كه ادله بطلان مذهب وهابيان را بيان كند، نوشته است[۷]

    نام‌برده در اين كتاب، نادانى وهابيين و گمراهى و عدم صلاحيت و بى‌لياقتى آنها را براى استنباط احكام كاملا ثابت كرده؛ همان‌گونه‌كه در آن كتاب پاره‌اى از آراى و عقائد بى‌ارزش و باطل و منحرف‌كننده آنها را بى‌اعتبار نموده است؛ مثل اين عقيده كه گفته‌اند: هركس كه با آنها در اعتقاداتشان مثل مسئله حرمت نذر و مسئله حرمت استشفاع از اولياى خدا و يا از قبور آنها و مسئله حرمت دعا و مسئله حرمت سؤال و سخن با مرده و غير اين مسائل، از كارهايى كه مسلمانان انجام مى‌دهند و در انجام آن اشكالى نمى‌بينند، موافق نباشد، چه از اهل سنت باشد و چه از غير آنان، كافر است، بااينكه آنها آن كارها را صحيح مى‌دانند و بر هركدام از آنها ادله شرعيه و روايات معتبره‌اى را اقامه كرده و بر هركدام از آنها اجماع‌هايى را از پيشوايان مذاهب چهارگانه نقل كرده‌اند[۸]

    در چهارمين عنوان، به بررسى اصول اعتقادى محمد بن عبدالوهاب پرداخته شده است. اين اصول، در چهار اصل منحصر است:

    1. تشبيه كردن خدا به آفريدگانش؛
    2. انحصار الوهيت و ربوبيت در خدا؛
    3. عادى شمردن پيغمبر اسلام(ص) و احترام نكردن او؛
    4. كافر شمردن تمام مسلمين[۹]

    در عنوان پنجم، به بررسى موقعيت دينى احمد بن تيميه در نظر علماى اهل سنت و گفتار آنان درباره او پرداخته شده است. درباره احمد بن تيميه، كه محمد بن عبدالوهاب از نظريات و آراى او پيروى كرده و عقائد و افكار خود را از او گرفته و بر آنها دين و طريقه خود را بنا نموده و نتيجتا خود و افراد زيادى را به گمراهى كشانده است، طبق آنچه كه در كتاب «سيف الجبار المسلول على أعداء الأبرار» آمده است، علماى مكه گفته‌اند: «احمد بن تيميه بدطينت، تمام علماى زمان او بر گمراهى و زندان كردن او اجماع كرده‌اند و صريحا اعلام شد كه: هركسى كه بر عقيده ابن تيميه باشد، مال و خون او حلال است» و در كتاب «كشف الظنون» آمده است: «و علاء در ردّ او تأكيد و اصرار ورزيده، حتى اينكه هركسى كه بر او عنوان «شيخ‌الاسلام» گذاشته، صريحا كافر دانسته است»[۱۰]

    در ششمين عنوان، نمونه‌هايى از فتاوى احمد بن تيميه ذكر شده است، از جمله آنكه:

    «نماز اگر عمدا ترك شود قضاى آن واجب نيست»، «زن حائض مى‌تواند در اطراف كعبه طواف كند و كفاره‌اى هم ندارد»، «اگر زنى سه طلاقه شود، سه طلاق او يك طلاق حساب مى‌شود (احمد خودش قبل از اين ادعا اجماع مسلمانان را بر اعتبار آن به سه طلاق نقل كرده بود)»، «ماليات‌هايى كه از افراد گرفته مى‌شود هركس كه از آن استفاده كند حلال است و اگر از افراد تاجر و معامله گرفته شود از زكات دادن كفايت مى‌كند، ولو اينكه به نام زكات گرفته نشود» و..[۱۱]

    در آخرين عنوان، به برخى از افكار و اصول اعتقادى احمد بن تيميه اشاره شده است؛ از جمله آنكه [نعوذ بالله]: «خداوند جسم است و داراى جهت و سوى خاصى است و از جايى به جاى ديگر انتقال مى‌يابد و ذات مقدس او به اندازه عرش است، نه بزرگ‌تر و نه كوچك‌تر»[۱۲]

    وضعيت كتاب

    فهرست مطالب در ابتداى كتاب آمده است.

    در پاورقى‌ها، توضيحات جامع و مفصلى پيرامون برخى مطالب متن داده شده است[۱۳]

    پانويس

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن كتاب.
    2. «معرفى‌هاى گزارشى»، پايگاه مجلات تخصصى نور، مجله: آينه پژوهش، شماره 10، آذر و دى 1370، (از ص87 تا 99).