الإمام محمد الغزالي جهوده في التفسير و علوم القرآن
الامام محمد الغزالی جهوده فی التفسیر و علوم القرآن | |
---|---|
پدیدآوران | غریب، رمضان خمیس (نویسنده) |
ناشر | دار الحرم للتراث |
مکان نشر | قاهره - مصر |
سال نشر | 1423 ق |
چاپ | 1 |
شابک | 977-6038-06-9 |
موضوع | تفاسیر اهل سنت - قرن 14
غزالی، محمد بن محمد، 450 - 505ق. - سرگذشتنامه قرآن - علوم قرآنی مفسران اهل سنت - سرگذشتنامه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 92/8 /غ4غ4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الامام محمد الغزالى جهوده في التفسير و علوم القرآن اثر رمضان خميس غريب، استاد تفسير و علوم قرآن دانشگاه الازهر مصر میباشد.
مؤلف كوشيده است آراء شيخ محمد غزالى در رابطه با علوم قرآن، روش و نحوه برداشت او از قرآن كريم را از لا به لاى اثرهاى باقى مانده از او بررسى تا از دريچهاى رهيافت تعامل صحيح با قرآن برقرار گردد و راه برای قرآن زيستى هموار گردد. کتابهایى كه از شيخ محمد غزالى در تدوين از آنها سود جسته: نحو تفسير موضوعى لسور القرآن الكريم، نظرات في القرآن، كيف نتعامل مع القرآن، معركة المصحف، جدّد حياتك و المحاور الخمسه للقرآن الكريم میباشد.
ساختار
اين اثر از مقدمه و سه فصل تشكيل يافته است:
فصل اوّل سخن در رابطه با منابعى است كه شيخ محمد غزالى در تفسير خود از آنها سود جسته است.
فصل دوم، ديدگاههاى شيخ محمد غزالى در خصوص بعضى از مباحث علوم قرآنى و مسائل تفسيرى است. فصل سوم، سخن از روش تفسيرى شيخ غزالى مطرح میشود. اين روش برای خود داراى قواعدى میباشد كه خود فرموده: «در اين كار بايد شيوه و روشى را در پيش گيريم كه پيش از من كس ديگرى به آن نپرداخته است، تا بدين وسيله درى از درهاى خير را بگشايم.» (مقدّمه نحو تفسير موضوعى لسور القرآن الكريم)
گزارش محتوا
در مقدّمه، به تعريف روش و جايگاه كليدى آن در تفسير پرداخته است. هر علمى داراى سه ركن عمده است. موضوع، هدف و روش در اين ميان، روش از جايگاه ويژهاى برخوردار است در اين كه مفسّران از روش هاى گوناگونى در تفسير قرآن بهره جسته اند، ترديدى نيست. نكتهاى كه هست اين كه در تقسيم بندى روش هاى تفسيرى گاهى بين روش مفسّر و گرايشهاى مذهبى و سليقههاى شخصى او خلط شده است. منظور از روش هاى تفسيرى (منهج) پذيرش نوع و نحوه ى استناد به منابع است. و از آنجا كه منابع تفسير در نظر مفسّران متفاوت است مانند اينكه يكى معتقد است كه تنها منبع معتبر در تفسير، روايات پيامبر(ص) است و ديگرى بر اين باور است كه در تفسير بايد به قرآن، روايات پيامبر(ص) و اهلبيت(ع) تكيه كرد يا اينكه برخى مفسّران از عقل، بيشتر استفاده كرده و به سوى روش تفسير عقلى و اجتهادى رفتهاند. بنابراین روش تفسيرى امرى است فراگير كه مفسّر آن را در همه ى آيات قرآن به كار میگیرد و اختلاف در آن، باعث اختلاف در كل تفسير میشود، و آن چيزى، جزء منابع و مستندات تفسير نيست. و تقسيم تفاسير به ماثور، قرآن به قرآن، شهودى، ظاهرى و... در اين چارچوب قرار میگیرد. و مراد از گرايش تفسيرى (اتجاه)، صبغههاى مختلف تفسير قرآن است كه آن حكايتگر جهت گيریهای خاص مفسران میباشد كه گاهى با عناوينى همچون تفسير كلامى، تفسير اخلاقى و تربيتى معرفى میشود.
فصل اوّل، را در طى چهار بحث میآورد: بحث اوّل مصادر شيخ غزالى از كتب تفسير، دوّم منابع او از كتب حديث، سوم منابع و مصادر او از كتب فقه و چهارم منابع او از كتب معارف و عقائد.
از كتب تفسيرى كه شيخ غزالى از آنها سود جسته كتاب المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ابن عطيّه، كتاب تفسير القرآن العظيم ابن كثير، المنار شيخ محمد عبده و رشيدرضا، جامع البيان في تفسير القرآن (تفسير طبرى) ابوجعفر محمد بن جرير بن يزيد طبرى، التحرير و التنوير محمد طاهربن عاشور، تفسير القرآن الكريم الاجزاء العشرة الاولى شيخ محمود شلتوت و التعريف بالقرآن و عنآ الاخلاق في القرآن محمد عبدالله دراز.
رمضان حسین، به شرح حال مختصر و روش تفسيرى هفت مفسر فوق، پرداخته، نمونههایى از آنچه آنها در كتب خود آورده و شيخ غزالى، راى آنها را پذيرفته است به ميان آورده است.
بحث دوم نام كتب حديثى كه شيخ غزالى در تفسير از آنها سود جسته عبارتند: صحيح بخارى، كتاب السنّة طبرانى در اين بحث نيز، شرح حال مختصرى از افراد فوق و تأليفات آنها بيان شده، نمونههایى از آنچه شيخ غزالى در تفسير خود از احاديث آنها در تفسير آيات استفاده نموده است، آمده است.
منابع و مصادر شيخ غزالى در تفسير از كتب فقهى، كتب ابن حزم (384 - 456) میباشد كه مؤلف به شرح حال و مصنفات عديده ى او در اين بخش پرداخته است. نمونهاى از استفاده شيخ غزالى از كتب ابن حزم را در تفسير آيه «و من شرّ النفاثات في العقد» ذكر مىكند.
از كتب معارفى كه شيخ غزالى در تفسير از آنها سود جسته عبارتند از: كتب معارفى ابوحامد غزالى، از آراء تفتازانى در كتب المقاصد في علم الكلام و شرح تلخيص المفتاح في المعانى و البيان و كتاب اظهار الحقّ رحمةالله هندى میباشد. كه در اين بحث نيز شرح حال مختصرى از آنها و نمونهاى از آرائى كه در رابطه با ملائكه و تعريف يهود در ذيل آيات 1 و 46 سورههاى فاطر و نساء آورده و شيخ غزالى نظريه ى آنها را پذيرفته، مطرح مىكند.
فصل دوّم در دو بحث، اوّل ديدگاههاى محمد غزالى در مسائل تفسيرى و دوّم ديدگاههاى ايشان در مباحث علوم قرآنى میباشد. در بحث اول مسائلى همچون نظر شيخ غزالى در رابطه با بسم الله، ابليس، مرگ حضرت عيسى(ع) و عروج او به آسمانها، اهل اعراف، طوفان حضرت نوح(ع)، زنده بودن حضرت خضر(ع) تاكنون، ياجوج و ماجوج، آيه «دنا فتدلى»، انشقاق قمر، جنّ، شفاعت و مسائل ديگر.
برای نمونه، نظر ايشان در مورد عيسى(ع) اينگونه آمده: «با آنكه بسيارى از مردم ديدند كه عيسى(ع) زنده عروج كرد، ليكن من گرايش دارم كه او نيز مانند ديگران، در گذشته است هر چند كه مرگ طبيعى او مانع نمیشود كه ديگر بار به دنيا بازگردد و در بيان وحدانيت الله به مسلمانان به پيوندد، و در جنگ با دشمنان خدا به ايشان كمك كند، مانند اصحاب كهف است كه چندين قرن آرميدند، و آن گاه به حيات بازگشتند.»
در رابطه با ياجوج و ماجوج اينگونه آمده است: «ياجوج و مأجوج نسلى از حيوانات انسان نما هستند كه وحى آنها را به كنترل در نمیآورد و هيچ قانونى بر ايشان حكم فرما نيست. آنها در چين مى زيستند. از آهنگ كلمه اين گونه بر مىآيد كه چينى الاصل باشند.» با اينكه غير از ايشان آنها را تاتار و مغول مى دانند.
در مورد سرّ تكرار يازده مرتبهاى كلمه «قرآن» در سوره اسراء میفرمايد: «آيا اين موضوع با چگونگى درگيرى موجود ميان ما و يهود ارتباط دارد؟ اين خصوصيت فقط در سوره اسراء نهفته شده تا شايد مسلمانان دريابند، قرآنى كه در گذشته، امت آنها را بنا كرد و آن را به وجود آورد، قادر است تا ديگر بار ايشان را در قالب حاكميّت و رهبرى قرار دهد. قرآن مى تواند علاقه به دنيا و كرامت از مرگ را از وجود آنها برگيرد، و دلهاى شجاع به ايشان هديه كند. دلهایى كه فداى حق شوند و به ديدار خداوند مشتاقند».
بحث دوم كه ديدگاههاى شيخ غزالى در خصوص مسائل علوم قرآنى میباشد اين مباحث را در بردارد.
ثبوت قرآن كريم، جمع قرآن، اسباب نزول، آخرين نزول قرآن، نظر شيخ در خصوص مكى و مدنى بودن، محكم و متشابه، نسخ، نسخ شرايع، مجاز، اعجاز قرآن، قصص قرآنى، ترجمه قرآن، گرايشهاى تفسير، تفسير مأثور، تفسير به رأى، ضوابط تفسير به رأى، تفسير صوفى، تفسير لغوى، تفسير كلامى، تفسير موضوعى، اسلوب قرآن در مورد سورههاى مكى و مدنى، ابراهيم(ع) در قرآن و...
در مورد نسخ میفرمایند: «رويكرد موجود ميان عالمان جديد، درست در نقطه مقابل مفهومى است كه از نسخ ميان مفسران متأخر شايع شده به اينكه نسخ عبارت از ابطال آياتى چند از قرآن كريم است، ايشان با رأى «استاد خضرى» همسو شده و به طور مطلق نسخ را به معناى ابطال رد میكنند و مى گويند نسخ تنها در شكل تخصيص عام، تقييد مطلق و يا تفصيل مجمل، صورت میپذيرد و رشيد رضا نيز با صراحت بيشترى همين كار را انجام داده است و او آيات را به دو دسته تشريعى و تكوينى تقسيم مىكند و آيه 106 سوره بقره را از نسخ آيات تكوينى سخن میگوید و موضوع اين آيه نسخ آيات تشريعى نيست».
غزالى نسخ شرايع را جايز مى دانند و معتقد است بدون ترديد قرآن پارهاى از شرائع كهن را نسخ كرده است.
در قصص قرآنى، مطرح میكنند كه «داستانهاى قرآنى وسيلهاى برای تربيت و درس عبرت میباشد و داستان هاى قرآن كريم، فرازهایى از زندگانى گذشتگان است كه وحى آسمانى قرآن، آنها را به منظور تعليم و تربيت، پند و اندرز و عبرت آيندگان بازگو مىكند. داستانهاى قرآنى روايتى از وضعيت انسان نيست بلكه بحثى از تاريخ زندگان است».
غزالى در رابطه با اهميت بررسى داستان هاى قرآنى بيان مى دارد. «در حقيقت آنچه كه درگذشته روى داده است تنها مقصود و مطلوب صاحبان آن نيست، بلكه بر ما واجب است كه امروز بدان اهميت دهيم و از آن سود ببريم و اوضاع خود رابا آن بسنجيم و از روى آن داورى كنيم، در غير اين صورت بايد بهاى اين نادانى را از خون و نداشتن استقرار و آرامش خويش بپردازيم.»
يكى از مسائل مطروحه در علوم قرآنى، مسئله شناخت سور مكى و مدنى است كه برای آنها ملاك و معيارهایى را ذكر نمودند شيخ غزالى از تعاريفى كه برای سور مكى و مدنى نمودند تعريفى جديدى ارائه نمیدهد و از ميان آنها تعريفى را انتخاب نمىكند به نظر ايشان، با تدبر در محتواى آيات و سورههاى قرآن مى توان بر هر يك از آيات و سورههاى مكى و مدنى ویژگیهاى خاصى را بر شمرد. از ويژگیهای سور مكى مى توان دعوت به سوى خداوندى است كه آغاز از او و انجام بسوى اوست و همه بايد او را كه خداى يگانه است پرستش كنند. ويژگى ديگر سور مكى، بايد مشركان به وحشت مى افتادند، و ترس در دلشان جاى مى گرفت بنابراین سور مكى آنان را نسبت به سرنوشت بدشان هشدار میدهد و تابلوهایى را از هلاكت ستمگران بواسطه عذاب خداوند برایشان به نمايش مى گذارد. پس سورمكى، در مقام اثبات توحيد خداوند، راستى و درستى وحى، قيام ساعت، وقوع رستاخيز، حشر و نشر و ثواب و عقاب برهان هاى تفصيلى مى آورند.
در فصل سوم كه به بحث روش تفسيرى غزالى میپردازد. مؤلف ادعا دارد كه با بررسى و استقراء در كتب و مؤلفات او روش او داراى قواعدى است كه نُه اعده برای او بيان میكنند.
قرآن كريم داراى وحدت موضوعى و همچنين سور آن هم داراى وحدت موضوعى میباشد، فراگير بودن نگرش قرآنى، كوشش و تلاش در تطبيق بين كتاب سطور (قرآن) و كتاب منظور (هستى)، برترى دادن و تقدم ظاهر قرآن بر خبر واحد، جمع بين عقل و نقل، بيدارى امت در بازگشت به قرآن و يافتن راه حلّ هاى قرآنى برای مشكلات، قرآن منبع علوم اجتماعى و....
در آخر هم چكيدهاى از ضوابطى كه شيخ غزالى در تفسير خود به آن پاى بند بود، ذكر میشود كه عبارتند از: قرآن كريم بيانگر هر چيز و به طور خاص بيانگر خود خواهد بود لذا شيخ غزالى در بسيارى از موارد در تفسير خود، برای روشن شدن آيات از ديگر آياتى قرآنى استفاده نموده است از جمله آيه 45 سوره يونس كه از آيات 8 سوره مجادله 53 و 54 سوره عنكبوت و آيه 11 سوره يونس كه در تعجيل عقوبت است استناد نموده است. كه به تفسير قرآن به قرآن مشهور است.
ضابطه دوم، در نظر داشتن روايات صحيح، به عنوان وسيلهاى كمك كننده برای فهم، و چارچويى برای صحيح فهميدن آيات مورد استفاده قرار میگیرد.
ضابطه سوم، التزام و پاى بندى به فهم قرآن از روزنه روش هاى شناخته شده عرب در محاوره و گفتگو میباشد. برای فهم قرآن ناگزيريم از خلال روش هاى شناخته شده عرب در محاوره، و نيز از دريچه دلالت كلمات، همانطور كه نزد عربها بوده، اقدام كنيم.
ضابطه چهارم، در تفسير قرآن از اسرائيليات بايد پرهيز نمود و اسرائيليات شامل تمام افسانههاى كهنى است كه از گذشتگان وارد تفسير، حديث و تاريخ شده است و بايد با دقت، درست را از نادرست آنها باز شناسیم.
شيخ محمد غزالى در مقدمه ى كتاب «گامى به سوى تفسير موضوعى سورههاى قرآن كريم» در مورد روش تفسيرى خود میآورد: «هدف من اين بود كه تفسيرى موضوعى برای هر يك از سورههاى كتاب گرانقدر ارائه كنم. تفسير موضوعى با تفسير وضعى متفاوت است. تفسير وضعى، يك آيه و يا دستهاى از آيات را در نظر میگیرد و به توضيح و تشريح الفاظ و نحوه تجزيه و تركيب جملات و احكام آن میپردازد. در حالى كه تفسير موضوعى، همه سوره را يكجا مورد بررسى قرار داده، مى كوشد تا تصويرى كلى از آن ترسيم كند. اين تصوير ابتدا و انتهاى سوره را با هم در نظر میگیرد و با شناخت روابط پنهانى اى كه تمام سوره را به هم مى پيوندد، ابتداى سوره را همچون مقدمهاى برای انتهاى سوره در نظر میگیرد و انتهاى سوره را گواه و تصديق و تأييدى بر ابتداى آن و در ادامه میآورد: اين تفسير موضوعى به هيچ وجه خواننده را از تفسير وضعى بى نياز نمىكند. بلكه اين تفسير تكميل كننده آن است.» و باز مینويسد: «در اينجا معناى ديگرى هم برای تفسير موضوعى است كه به آن نپرداخته ام و آن پى گيرى يك موضوع در همه جاى قرآن و گردآورى و بيان آن در يك سبک و سياق نزدیک به هم است كه بسيارى از مطالب از اين طريق و بر اين مبنا تبيين میشود.»
پس از توضيح مختصرى در رابطه با قواعد اوّل و دوّم روش تفسير شيخ، در رابطه با قاعده سوم ايشان معتقد است كه قرآن يك كتاب فنى نيست كه بر مقولههاى مشخصى تقسيم شده باشد بلكه در چارچوب سبکىحيرت انگيز همه مقولهها را در هم مى آميزد. نگريستن در هستى، تاريخ و واقعيّت، انسان را به سوى ايمان و توحيد سوق میدهد و به تربيت مردم میپردازد. و در مورد تطبيق بين كتاب مسطور و كتاب منظور میگوید: «موضوع قرآن انسان است و مبناى آيات، هستى است، و انسان ناچار بايد در قرآن، تدبر كند، و سنّتها و قوانينى را كه بدون درك آنها آبادانى زمين تحقق نمى يابد، بشناسد. در مورد قاعده جمع بين عقل و نقل او در تفسير خود دائما بين آنها توازى برقرارى نمود و قائل بود كه نقل صريح هيچگاه با عقل صحيح مخالف نمىكند.
و در مورد قواعد اخير او در روش تفسيرش مینويسد: «قرآن، امتى يكپارچه و هدفمند را مى شناسد، كه بر گرد هدف خويش مى چرخد و از هدايتها و رهنمودهاى آن، خيزش و انگيزش مى يابد. مى خواهيم به قرآن بازگرديم و طورى بدان بپردازيم كه محور زندگى مان شود. امت داراى قانون اساسى است.»
در صفحات پایانى، صاحب اثر، نتيجه بررسى خود را ارائه جايگاه شيخ غزالى در يك تفسير علمى و عملى، میداند. در پایان تاريخ اثر را چهار صفر 1424 هجرى قمرى تحرير نموده است.
وضعيت كتاب
پاورقى ها، شامل نام كتب و آدرس دقيق مطالب، آيات و احاديث، معرفى اعلام، آمده است. در پایان كتاب نيز فهرست موضوعات درج شده است.
از كتب قرآنى كه شيخ محمد غزالى به رشته تحرير در آورده و رمضان خميس هم از آنها در نگارش اين اثر سود جسته بعضى به فارسی برگردانده شده:
«معركة المصحف» با عنوان «نقش قرآن در جهان معاصر» توسط محمد صديق خالق پناه، «نحو تفسير موضوعى لسور القرآن الكريم»، با عنوان «گامى به سوى تفسير موضوعى سورههاى قرآن كريم»، توسط على اصغر محمدى، «كيف نتعامل مع القرآن الكريم»، با عنوان «نگرشى نو در فهم قرآن»، توسط على اصغر محمدى و كتاب «المحاور الخمسة للقرآن الكريم» با عنوان «محورهاى پنجگانه قرآن كريم»، توسط محمود ابراهيمى میباشد.