الفتح الربانی و الفیض الرحمانی
الفتح الرباني و الفيض الرحماني | |
---|---|
پدیدآوران | عبدالقادر جيلاني، عبدالقادر بن ابيصالح (نویسنده)
سايح، احمد عبدالرحيم (محقق) وهبه، توفيق علي (محقق) |
ناشر | مکتبة الثقافةالدينية |
مکان نشر | مصر - قاهره |
سال نشر | 1426ق |
چاپ | 1 |
موضوع | 1.اخلاق عرفاني - متون قديمی تا قرن 14
2.عرفان - متون قديمی تا قرن 14 3.قادريه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 292/3 /ع2ف2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
الفتح الربانی و الفیض الرحمانی، تألیف عبدالقادر جیلانی (561-470ق)، با تحقیق احمد عبدالرحیم سایح و توفیق علی وهبه، کتابی است شامل تعدادی از مجالس وعظ نویسنده که در فاصله سالهای 545 و 546 ایراد کرده است.[۱]
ساختار
کتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب دربردارنده 62 مجلس وعظ میباشد.
مطالب کتاب کاملا به صورت وعظ و خطابه بوده و در تأیید سخنان، از آیات قرآن استفاده شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، به موضوع کتاب و انتساب آن به نویسنده، اشاره شده است.[۲] مواعظ کتاب، در موضوعات مختلف و گوناگونی عرضه شده که از جمله آنها، عبارتند از: عدم اعتراض بر خدا؛ فقر؛ توبه؛ خیرخواهی برای برادر دینی؛ صبر؛ ابتلای مؤمن؛ عدم تکلف؛ معرفت خدای عز و جل؛ نهی از نفاق؛ عمل به قرآن؛ جهاد با نفس و هوی و شیطان؛ قول بدون عمل؛ خروج حب دنیا از قلب؛ زهد در دنیا؛ نهی از کذب؛ اعتراف به نعمتهای الهی؛ غضب محمود و مذموم؛ ادای اوامر و اجتناب از نواهی؛ رؤیت خدا در قیامت؛ نهی از کبر؛ تفقه در دین؛ اخلاص در عمل؛ حب اولیای الهی و صالحین؛ تقوی؛ نفس اماره؛ عمل صالح؛ رضا به قضای الهی؛ صدق؛ خواطر انسان؛ توحید و...
خطابهها و مواعظی که در این کتاب جمع شده، بهترین قطعات عرفانی اسلامی است که در آنها، از لزوم محبت به کاینات و ترجیح نفوس دیگر بر نفس خویش، یعنی ایثار، سخن رفته است. صوفی کامل هرگز ترسی از آتش دوزخ ندارد. او در پی وصال است. صوفی کامل همه چیز را از خدا میبیند. بهشت و دوزخ به چشم او یکی است. آنچه میخواهد وصال دوست است. اما نویسنده بااینکه صوفی کاملی است و ادعا میکند که همه پردههای ظاهری از برابر چشمان او برداشته شده و او را بینایی کامل عطا گشته است، باز حفظ ظاهر را به مراد دل عوام سخن میگوید. او میکوشد که درهای دوزخ را به روی مسلمانان ببندد و به بهشتشان رهبری کند. وی در مواعظ خود، لغات و اصطلاحات علمی - عرفانی کم به کار میبرد، با همه اینها، یکی از مستمعان دایمی شیخ گفته که چیزی از مواعظ او نفهمیده است.[۳]
نویسنده بااینکه از آوردن اصطلاحات عرفانی خودداری میکند، ولی به هیچ وجه از تعلیم مقدمات تصوف روی گردان نیست. او میکوشد بفهماند که زخارف دنیایی، میان عاشق و معشوق - که جز خدا نیست - حجابیبیش نیست. انسان باید بکوشد تا این ححاب از میان برداشته شود. او مردم را به نیکی و احسان میخواند، ولو این احسان موجب ضرر ظاهری آنان باشد. او در عین فروتنی و تواضع، خود را محکی برای شناسایی خلق الله معرفی میکند و منظورش این است که او میتواند اشخاص مستعد را از غیر مستعد تشخیص دهد. اما گاهی ادعاهای بزرگی میکند و عبارات غیر متعارف بر زبان میآورد؛ مثلاًمیگوید که من مافوق عقول مردم هستم و هفتاد باب از علم لدنی به روی من گشاده شده که وسعت هریک از آن بابها به قدر مابین زمین و آسمان است؛ یا میگوید که کره ارض را به من مسلم داشتند، اینک مشرق و غرب و بر و بحر و جبال و صحاری و تمامی اقطار آن، مرا به قطبیت خطاب میکنند. به هرصورت وی بااینکه یکی از اقطاب بزرگ زمان خویش بود، ولی نظر تازه ای در تصوف نداشته است.[۴]
در انتهای کتاب، به حالات شیخ در زمان وفات و وصایای وی به فرزندان سخن رفته است.[۵]
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در انتهای کتاب آمده است. در پاورقیها به ذکر منابع پرداخته شده است.[۶]