درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه
درآمدی بر علم اصول، رجال و درایه | |
---|---|
پدیدآوران | نکونام، محمدرضا (نويسنده) |
ناشر | ظهور شفق |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1386 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-2807-46-8 |
موضوع | اصول فقه
اصولیان شیعه حدیث - علم الدرایه حدیث - علم الرجال |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 155 /ن8د4 |
درآمدى بر علم اصول، رجال و درايه، اثر محمدرضا نكونام، نوشته مختصرى است كه نويسنده در آن، تاريخ علم اصول را بهصورت گذرا ذكر كرده و شمارى از اصوليان شيعه را شناسانده و بعد از تعريف علم رجال و بيان ادله موافقان و مخالفان ضرورت و فايده آن علم، برخى از كتابهاى مهم رجالى را نام برده و با ذكر راههاى اثبات وثاقت راوى، برخى از اصطلاحات علم الحديث را معنا كرده است.
نويسنده، اين اثر را در دوران نوجوانى و در دههى چهل هجرى شمسى نگاشته است.[۱]
ساختار
كتاب حاضر، از مقدمه نويسنده و متن اصلى (شامل دو فصل: 1. تاريخ علم اصول؛ 2. درآمدى بر علم رجال و درايه) تشكيل شده است.
گزارش محتوا
برخى از مطالب قابل توجه اثر حاضر كه نشانگر روش و محتواى آن است، به اين صورت است:
- نوشتهى حاضر در بخش نخست، آرا، نظرگاهها و نظام اجتهادى اصوليان نامآور را از آغاز تا عصر آخوند خراسانى ارايه مىدهد و چهرههايى را كه در روند تطور و رشد و تكامل علم اصول مؤثر بودهاند را بهاختصار مىشناساند. «درآمدى بر علم رجال»، ضرورت و بايستگى علم رجال و اصطلاحات علم الحديث را برمىكاود[۲]
- در تدوين بحثهاى اجتهادى و قواعد اصولى، عالمان اهل سنت بر عالمان شيعى پيشى داشتهاند و اين بدان جهت بوده است كه آنان معتقد بودند كه با رحلت رسول خدا(ص) عصر نصوص و روايات پايان يافته است و آنها بهخاطر بهره نجستن از اخبار و نصوصى كه از ائمهى اهلبيت(ع) صادر مىشد، در مضيقه و تنگناهاى گوناگون قرار گرفتند و بهناچار به منابع ظنى روى آورند؛ ازاينرو، در تنظيم و تدوين آن كوشيدند؛ ولى اماميه معتقد بود كه پس از وفات رسول خدا(ص) عصر نصوص پايان نيافته است و ائمهى معصومين(ع) امتداد وجود پيامبر مىباشند و قول و فعل و تقرير آنان همانند قول، فعل و تقرير رسول خدا(ص) حجت و سنت شمرده مىشود؛ بر اين اساس، در آن زمان نياز چندانى به تدوين آن احساس نمىشد و به همين سبب، در تنظيم و تدوين بحثهاى اجتهادى و قواعد اصولى تأخير افتاد..[۳]
- دورهى وحيد بهبهانى به دوره تكامل اجتهاد معروف است. در اين دوره، حوزههاى علميه شاهد جنبش و تكامل بحثهاى اجتهادى بود و از آنجا كه اصوليان و مجتهدان اين دوره به تحقيقات كاملى دست يافته بودند، فقه اجتهادى به اوج شكوفايى خود رسيد. استاد كل، وحيد بهبهانى، طلايهدار اين عصر مىباشد. وحيد بهبهانى با تلاش فراوان و ارايهى نظريههاى جالب و پوياى اجتهادى توانست سهم مؤثرى در دگرگونى، رشد و تكامل مسائل اجتهادى داشته باشد... از مهمترين پيامدهاى نهضت اجتهادى وحيد بهبهانى، بايد امور زير را نام برد: 1. بررسى كامل راويان اخبار و احاديث كه بدين وسيله بسيارى از احاديثى كه اساس مسائل فقه اجتهادى در ابواب گوناگون بود تصحيح شد و در نتيجه تحول آشكارى در مقام استنباط پديد آمد؛ 2. حاكم شدن اجتهاد و انسداد باب اخبارىگرى و ظاهرگرايى كه در آن عصر رايج بود. بسيارى از عالمان آن عصر در مقام استنباط به تحول ملاكهاى احكام و تغيير ويژگىهاى درونى يا بيرونى موضوعات عصر و زمان توجهى نداشتند و بيش از اندازه در مقام بيان احكام بر ظاهر احاديث بسنده مىكردند. در اين هنگام، وحيد بهبهانى ظاهرگرايى را در مقام استنباط كه ساليان دراز بر بسيارى از حوزههاى علميه حاكم بود محكوم كرد و طرفداران آن را از تسلط بر حوزههاى علمى بركنار ساخت و ميدان را براى مجتهدان خالى نمود؛ 3. در مسير تكامل قرار گرفتن فقه اجتهادى كه در نتيجهى ارايهى شيوهى اجتهادى متكامل با نتايج يادشده صورت گرفت و فقه اجتهادى با سعى و تلاش وحيد بهبهانى پا به مرحلهى جديدى گذارد[۴]
- اصل: مجموعهاى از روايات كه راوى بدون واسطه از زبان امام شنيده است و آن را ضبط نموده باشد، ولى چنانچه بهواسطهى كتاب ديگر (كه از امام اخذ شده) مجموعهاى گرد آورده شده باشد، به آن «فرع» مىگويند.
- كتاب و تصنيف: كه در اين دو علاوه بر كلام ائمهى اطهار(ع)، از خود مؤلف نيز سخنانى آورده شده است.
- تواتر: خبر جماعتى كه بهخودىخود و نه با توجه به قراين، اتفاق آنان بر كذب محال و در نتيجه موجب علم به صدور خبر باشد.
- آحاد: خبرى كه فقط يك يا چند نفر كه بهخودىخود و بدون توجه به قراين، علم به صدور آن خبر حاصل نمىشود، آن را نقل كرده باشند...
- مُدَرَّج: حديثى كه راوى، كلام خود يا بعضى از راويان را در متن داخل نمايد؛ بهطورى كه موجب مشتبه شدن كلام وى با سخن معصوم شود؛ خواه بهعنوان شرح و توضيح حديث باشد و يا بهعنوان استشهاد به آن.
- مشهور: حديثى كه نزد محدثان، شايع و مشهور باشد.
- شاذ و نادر: خبر مخالف مشهور را شاذ و نادر گويند..[۵]
- برخى از الفاظ مدح عبارت است از: ثقه، ثبت، عين، عين من عيون أصحابنا، وجه، وجه من وجوه أصحابنا، من أولياء أميرالمؤمنين، من مشايخ الإجازه، حافظ، ضابط، شيخ الطائفه، صدوق، نقي الحديث، يروي عنه جماعة من الأصحاب... برخى از الفاظ جرح عبارت است از: ضعيف، كذّاب، كذوب، وضّاع الحديث، غال، مضطرب الحديث، منكر الحديث، عامّى، مجهول، متروك الحديث و..[۶]
- علمى كه از مفاد الفاظ متن حديث و شرح الفاظ حديث و بيان حال حديث از لحاظ اطلاق و تغيير، عموم و خصوص، داشتن معارض و... بحث مىكند، دانش دراية الحديث ناميده مىشود. مؤسس دانش درايه، قاضى ابومحمدحسن بن عبدالرحمن رامهرمزى (م 360ق) است كه كتاب «المحدث الفاضل بين الراوي و الواعي» را در اين موضوع تأليف نمود[۷]
وضعيت كتاب
براى اثر حاضر فقط فهرست تفصيلى مطالب در آغاز آن فراهم شده، ولى از فهارس فنى و حتى فهرست منابع خبرى نيست. متأسفانه كتاب حاضر، مستند نيست و نويسنده هيچ ارجاع و استناد و توضيحى بهصورت درونمتنى، پاورقى و يا پىنوشت نياورده است جز يك مورد[۸]
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.