موسوعة عشائر العراق
موسوعة عشائر العراق | |
---|---|
پدیدآوران | عزاوی، محامی عباس (نويسنده) |
ناشر | الدار العربية للموسوعات |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1425 ق |
چاپ | 1 |
موضوع | ایلات و عشایر - عراق - سرگذشتنامه قبایل و نظام قبیلهای - عراق |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 4 |
کد کنگره | DS 70/8 /ع4م8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
موسوعه عشائر العراق، تألیف عباس غزاوى محامى و به زبان عربى مىباشد.
اين مجموعه را بايد تاريخ سياسى - اجتماعى و فرهنگى بخشى از عراق دانست كه جستجوگران در اين زمينه را بهره فراوان خواهد رساند.
در اين مجموعه كه در زمان معاصر نوشته شده است، پيرامون عشاير و قبائل سرزمينهاى عراق، از جهت مشاغل، عرف، زندگانى، انساب، احوال و اوصاف آنان بحث مىشود.
ساختار
كتاب؛ شامل در چهار جزء بيان شده است و هر جزء داراى مقدمه و عنوان متعدد مىباشد.
گزارش محتوا
تاريخ عشاير كشورها، بخش مهمى از تاريخ آنها را شكل مىدهد. در گذشته، بخش عظيمى از مردم پاى در بيابان و كوله بر دوش در پهندشت زمين راه مىرفتند و ايستايى و ثبات را برنمىتابيدند. اينان داراى عادات، رسوم، فرهنگ و منش ويژهاى بودهاند. اكنون نيز نسلهايى از آنان بدون توجه به كششها و جذبههاى آثار دلرباى تمدن جديد، دل به كوه و هامون سپردهاند و گويى گستره دشت و ژرفاى درّهها را بر ساختمانها و خيابانهاى شهرها ترجيح مىدهند.
شناخت زندگى عشاير، شناخت گونهاى از زندگى انسان است؛ انسان همگام و همراه با طبيعت. كتاب حاضر تلاشى است در شناخت اين بخش از كشور عراق با نگرشى تحليلى و مستند و دقيق. عباس عزاوى از نويسندگان و اديبان بزرگ عراقى است.
جلد اوّل و دوّم كتاب، گزارش فرهنگ، عادات و سيستم زندگى اجتماعى و سياسى عشاير باديهنشين است و جلد سوّم و چهارم، عهدهدار گزارش زندگانى آنان كه به روستاها و آبادىها و شايد شهرها دل سپردهاند.
مؤلف در هر بخش، به دقت منابع پژوهش خود را معرفى و ارزيابى مىكند و آنگاه با بحث از پيشينه عشاير، چگونگى زندگى و آداب آنان را گزارش مىكند. او در ضمن معرفى عشاير، به حوادث تاريخ نيز مىپردازد و با مباحث جغرافيايى و شناسايى جاىها و آبادىها و سرزمينها، به سودمندى بحث مىافزايد. اطلاعات گسترده عزاوى از تاريخ و تسلّط او به زبانهاى مختلف از جمله تركى و فارسى اين امكان را به او داده است كه در مستند سازى محتواى كتابش توفيقى شايسته يابد. او جاى جاى به اشتباهات مورخان اشاره مىكند و خلط و آشفتگىهاى آثار مؤلفان را بر مىشمارد.
وى اهم مراجع براى شناخت عشائر را ابن خلدون دانسته، زيرا كه وى داراى علاقه زيادى به قبايل و اتصال به آنها داشته است و بحثهايى كه دراين زمينه مىكند نافع و قابل استفاده است. همچنين از اين كتب با ارزش مىتوان كتاب ابنحجر يا انباء الغمر فى ابناء العمر نام برد.
ساختار و گزارش محتوا
جلد اول
وى در مقدمهى جلد اول دربارهى عراق از دو ناحيه سخن مىگويد و بيان مىدارد كه اين سرزمين از دو گروه عرب و كرد تشكيل يافته است.
آغاز جلد اوّل، مشتمل بر بحث سودمندى است؛ كه تكيه بر منابع بسيار كهن از عشاير عراق قبل از اسلام، آنگاه ورود اسلام به ميان عشاير و مسائل ديگر را مطرح مىسازد.
در بخشى از كتاب كه به نام مراجع تاريخى است، مؤلف مىگويد كه بهترين كمك يار براى شناخت عشاير، كتب انساب، كتب ادب و كتاب أغانى، عقد الفريد و اكثر ديوانهاى مشاهير از شعرا است.
جلد اول به سه بخش عمده تقسيم شده است. در بخش اول از عراب و قبايل مختلف آن، بخش دوم از عشاير عراق در زمان حاضر و در بخش آخر خلاصه تاريخى از قبايل شمر را بيان نموده است.
مؤلف در اين بخش از كتاب نام 16 عنوان از كتابهايى را كه در اين جلد از آنها استفاده نموده، متذكر مىشود و شروع به معرفى تك تك اين كتابها كرده و سبک بهرهبردارى خود را در اين كتابها، براى رساندن مقصود خود بيان مىدارد. اسامى اين كتب به قرار زير است:
1- سبائك الذهب. 2- عنوان المجد فى بيان احوال بغداد و البصره و نجد. 3- نهايه الرب فى معرفه انساب العرب. 4- القبائل العراقيه. 5- عشائر الالوسى. 6- نبذة من تاريخ عرب العراق. 7- كتاب الاشتقاق. 8- الانساب. 9- شمس العلوم و دواء كلام العرب. 10- قبائل العرب فى مصر. 11- القصد و الامم فى التعريف باصول انساب العرب و العجم. 12- الانباه على قبائل الرواه. 13- نسب عدنان و قطحان. 14- تاريخ العرب قبل الاسلام. 15 الجوهر المكنون فى القبائل و البطون. 16- كتاب عشائر العرب.
در فصلى به نام العرب و قبائلهم، به ذكر اصل عرب، عرب باديه، عرب متعربه، عرب مستعربه، اختلاط عدنانيه و قحطانيه، منتشر شدن عربان در اطراف، تربيب انساب، و بخشى در مورد قبايل و فروعاتش مطالبى را عنوان مىدارد.
اشاره مىنمايد كه مشهور است كه اصل عرب از عراق مىباشد و زبان آنان سريانى بوده است كه به مرور زمان از آن جا خارج شدهاند و به اطراف منتشر گرديده است. وى خاطر نشان مىكند، اين كه اصل اعراب از حبشه باشد، با براهين وارده در اين زمينه تطابقى ندارد. همچنين به احتمال بيان مىدارد كه اصل عرب از اولاد نوح نبى(ع) باشند. درباره عرب مستعربه مىگويد كه آنان از اولاد اسماعيل(ع) هستند.
وى غالب قبايل عراقى را، قحطانى و قسمى از آن را عدنانى و قسمى ديگر را مردد بين اين دو؛ مانند إياد و أنمار... شمرده است. لذا وى در بخش معرفى عرب و قبائل آنان، به معرفى 11 قبيله از قبايل و 12 امارت از امارات عرب پرداخته است. وى همچنين از آداب عربى در اين قبايل عراقى و احوال و اوضاع آنها مطالبى را خاطر نشان مىكند، به علاوه از عشاير و امارتهاى آنان نيز مىگويد.
در بخش دوم از كتاب در مورد قبايل اسلامى، قبايل بدوى، قبايل شمر و تقسيمات اين قبايل بحث مىكند، چنانچه دربار قبايل اسلامى به تاثير اين قبايل و اسلامى بودن آنها بر عشاير عراقى سخن مىگويد.
بخش سوم اين جلد، مربوط به تاريخچه قبايل شمر، مسلم، وهب، آل سعود، ضفير، حرب، صليب و استعراض مىباشد. وى در مورد ازدواج، نسب، اعياد، تفريحات، صيد، انواع شتر، اخلاق عقائد، عبادات، نظام دعایى عشاير، و غزوههاى قبايل، توضيح مختصرى در چند باب مطرح مىنمايد.
در قسمت تفريحات به سه نوع بازى از اين قبايل اشاره مىكند و معرفى مىنمايد كه در عروسىها كدام بازى را و به چه سبک و اصطلاحاتى اجرا مىنمودند.
در قسمت غزو و حرب از اسباب غزو و داستانهايى از آن در قبايل مطالبى را خاطر نشان مىنمايد.
جلد دوم
با مقدمهى مؤلف در مورد باديه و ارياف شروع مىگردد. وى در مقدمه اشاره مىكند كه در ارياف بعضى از خصوصيات باديه يافت نمىشود و به شهر نيز، شباهتهايى دارد. وى در اين جلد بعضى از اين حالات و تغييرات و مجارى تاريخى، اوضاع زندگانى و اوضاع ادارى در اين مناطق، مطالبى را مطرح ساخته است. وى در بابى با عنوان مراجع، از مراجع تاريخىاى كه درباره ارياف از آنها استفاده نموده است، نام مىبرد.
از جمله اين كتب مىتوان به: 1- كتاب الباديه، 2- القضاء العشايرى، 3- عشاير الشام، 4- تاريخ شرق الاردن و قبايلها، 5- الروض البسام فى قبايل الشام، 6- التقرير الادارى، تاريخ الديوانيه، طرفه الاصحاب فى معرفه الانساب، و چندين كتاب ديگر كه به 23 مورد از آنها در اين بخش اشاره نمود. در قسمت بعدى با عنوانى به نام مباحث، جمع عشاير ارياف را كه از قحطانى و عدنانيه و متحيره كه قسمت قليلى را تشكيل مىدهند، معرفى مىنمايد.
در فصل بعدى از تحولات جديدى كه در وطن قرار دادن بدوىها و آثار اجتماعى و اقتصادى آنان سخن مىگويد. همچنين از عشاير قحطانى يا زبيدى، طايى و انشعابات آن صحبت مىكند. وقتى به عشاير زبيدى و حميرى مىرسد، از فروعات و روساى اين قبايل سخن مىگويد. در بخشهاى بعدى از احوال عمومى و سياست عشاير مىگويد. و مطرح مىسازد كه عشاير؛ مانند شهرها نيستند كه بتوان آنها را تحت سلطه در آورد، لذا عشاير زبيدى داراى قوت و سلطه مىباشند و توانستهاند مدتهاى طولانى از خود محافظت نمايند، همين طور است قبايل قحطانى. اين عشاير حتى دخالت دول و حكام را در خود نفوذ ندادهاند.
در فصل بعدى خصومات و درگيرىهاى اين عشاير و چگونگى رفع منازعات بين آنها را بيان مىدارد و خاطر نشان مىكند كه در چنين اوقاتى؛ مانند خصومت در اراضى، مزرعهها، حقوق شرب يا حدود و مسيرها و غيره... قوانينى از خود تشريع مىنمودند.
در فصل بعد از آن از عرف ارياف و علاقات آنان به بدوىها مىگويد و مىافزايد كه آنها در قانون تابع عشاير نيستند، بلكه همانند اهل شهر، قانون واحدى دارند كه در رفع مخاصمات به آن استناد مىكنند. در ادامه از عرف عشاير در نزاع بين زمينها و مغارسات سخن به ميان مىآورد.
در فصلى كه مربوط به اجتماع عشايرى است مىافزايد كه، عشاير در ازدواج، تفريح، دعوت به جنگ، مشترك هستند همچنين در عادات و معاملات اختلاف چندانى ندارند.
در بخش اجتماع دينى عشاير، از كمى اطلاع آنان از مسائل دينى و ممزوج بودن اطلاعات مذهبى آنان با اوهام و خرافات سخن به ميان مىآورد. وى علت اين امر را ترك علاقه و رفت و آمد اهل شهر را با اين قبايل مىشمارد.
در بخش زبان و آداب عشايرى، از اختلاط و مشترك بودن زبان گروههاى مختلف عشايرى در بين الفاظ آنان سخن به ميان مىآورد؛ اما در عين حال اختلاف و مميزاتى نيز مىتوان در بين لهجه و زبانهاى آنان يافت.
جلد سوم
با مقدمهاى از مؤلف جهت ذكر مطالب جلد سوم ارائه شده است. در ادامه جلد قبل به ذكر عشاير ريفى مىپردازد، در اين جلد از از عشاير زبيدى، طائيه، كعب، قيس، تميم و عباده كه همگى از شعب ريفى هستند، سخن مىگويد. همچنين از عشاير بنىهاشم و عشاير عدنانى ديگر كه به بنىهاشم منتهى مىشوند. تمام اين قبايل از جهت عرف، آداب، خصايص اجتماعى با هم تفاوت دارند كه مؤلف به اين تمايزات اشاره كرده است.
در ادامه، مراجع خاصهاى كه به خصوص در اين جلد و همچنين در مجلدات ديگر از آنها استفاده شده است، ذكر نموده اين مراجع؛ شامل: خبر صحيح، رساله فى المنتفق، سياحتنامه حدود، ذكر الصعدون، مباحث عراقيه، تاريخ عراق بين احتلالين، المنتفك و شجره الزيتون فى النسبه آل السعدون مىباشد.
مباحث جلد سوم؛ همانند جلدهاى سابق است جز اين كه در جلدهاى قبلى از عشاير قحطانى سخن گفته شد و در اين جلد از شعب قبايل عدنانى كه داراى فروع بسيارى است، بحث مىشود. از اهم اين قبايل مىتوان به اماره المنتفق و عشاير آن كه فروع بسيارى پيدا كردند و در اين مناطق منتشر شدند، نام برد.
سپس از امارة ربيعة و عشاير آن و انتشارش در بيرون از لواء اين امارة سخن مىگويد. عشاير اصلى منتفق عبارتند از بنومالك، بنىسعيد، اجود، و بنىمالك در ديوانيه كه براى همه آنها قبيلههاى مختلفى وجود دارد.
در فصلى از اين جلد مؤلف عشايرى را كه منتسب به امیرالمؤمنین(ع) و همسر مكرمه ايشان مىشود، نام برده و از احوال اين عشاير مطالبى را عنوان مىكند؛ عشاير مورد گفتگو در اين كتاب؛ شامل حديديون، حياليون، مشاهده و 14 قبيله ديگر مىباشد.
باب بعدى؛ شامل عشاير سامراء است، وى خاطر نشان مىكند كه عشاير سامراء به سوامره منسوب هستند و مجموعا 7 عشيره مىشوند كه به عشايره سبعه نيز معروف مىباشند كه به نخبگان آنان غلمان الباب مىگويند كه از جهت اصل و نسب به امام هادى(ع) و فرزندان امام جواد منسوب هستند؛ اين عشايز به نامهاى البو دراج، البو عباس، البو باز، البو نيسان، البو بدرى، البو عيسى و البو اسود مىباشند.
پايان اين جلد نيز فهارستى طبق فهرستهاى مجلدات قبلى دارد.
جلد چهارم
با مقدمهاى مؤلف و سپس عنوانى به نام موضوع كه به بررسى مطالب مطرح شده، در كتاب مىپردازد، آغاز مىشود و اشاره مىكند كه بحث اين كتاب مربوط به عشاير كردى است كه اهل ارياف هستند و جز گروه قليلى از آنان باقى نمانده است. سپس در قسمتى ديگر از كتاب مراجع اين جلد را ذكر مىكند كه شامل مسالك الابصار، تقرير درويش باشا، سياحتنامه حدود، شرفنامه، تاريخ سليمانى، تاريخ كرد و كردستان، كرد (كه كتابهايى است به زبان ايرانى)، اكراد و كتاب جوله فى كردستان جنوبى و كردلر، مىباشد. وى به ذكر معرفى هر كدام از اين كتابها مىپردازد و خاطر نشان مىكند كه اكراد داراى قبيله و عشيره خاصى نمىباشند، بلكه از اسرة تشكيل يافتهاند كه مجموعه چند اسرة يك عشيره را تشكيل مىدهد.
در ابتداى اين جلد به تعريف چند واژه؛ مانند رؤسا، امراء و اسرة مىپردازد. چنان چه مىگويد هر روستایى يك رئيس دارد كه به نام كدخدا، تشمال و يا كوخه (بسته به محلها و مواطن مختلف)، معرفى شدهاند.
در بابى از اين جلد به معرفى اصل كردها مىپردازد و حضور آنان را در بين شعب عراقى در عهد اسلامى فعال مىشمارد.
در قسمت بعدى از قبايل كرد در عراق قديم مىگويد كه شامل: کرمانج، لر، كلهر و كوران مىشوند.
در فصلى از كتاب زندگى معيشتى اين قبايل را معرفى مىكند كه به تربيت چهار پايان مىپردازند و از زراعت آنها مىگويد و اشاره مىدارد كه همه قبايل به اين امر مشغول نمىباشند. همچنين در باب بعد از آن، از عرف قبايل مىگويد كه بسيار به قبيلههاى عربى شباهت دارد به جز اختلاف قليلى كه از جهت كمى نه كيفى دارد. قوانينى كه در عشاير موجود است در بين قبايل كرد نيز مىباشد و از جهت اوصاف و احوال مشترك هستند. مؤلف به بعضى از اين قواعد عرفى در بين آنها اشاره كرده است؛ مانند ديه، بارمته يا وسكه، حشم يا وشر و دخالت. در قسمتى ديگر از ادب كردى سخن مىگويد و خاطر نشان مىكند كه براى اين امت آداب معروفى منسوب به خودشان ذكر نمىشود، شايد به خاطر اين باشد كه ادب فارسى در اين امت تاثير گذاشته است.
وضعیت کتاب
فهرستهاى زير در پايان تمام چهار جلد كتاب مشاهده میشود:
- اعلام.
- شعوب و قبائل و ملل.
- اماكن و مدن.
- كتب.
- الفاظ.
- محتويات.
منابع مقاله
1- متن و مقدمههاى كتاب.
2- آدرس مقاله در پايگاه مجلات تخصصى نور: مجله آينه پژوهش- عنوان مقاله: معرفىهاى اجمالى. نويسنده: مهدطوى راد، محمد على.