سفرنامههای ونیزیان در ایران
سفرنامههای ونیزیان در ایران | |
---|---|
پدیدآوران | امیری، منوچهر (مترجم)
دالساندی، ونچنتو (نويسنده) باربارو، جوزوفا (نويسنده) کنتارینی، آمبروجو (نويسنده) زنو، کاترینو (نويسنده) للو، آنجو (نويسنده) |
عنوانهای دیگر | سفرنامههای ونیزیانی که در زمان اوزون حسن آق قویونلو به ایران آمده اند |
ناشر | شرکت سهامی انتشارات خوارزمی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1381 ش |
چاپ | 2 |
شابک | 964-487-065-4 |
موضوع | اوزون حسن آق قویونلو، 857 - 882ق.
ایران - تاریخ - آق قویونلو، 780 - 908ق. ایران - سیر و سیاحت سفر نامههای ایتالیایی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DSR 1247 /س7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
سفرنامههای ونیزیان در ایران ترجمه منوچهر اميرى است كه به زبان فارسى در سال 1349ه.ش نوشته است. اين كتاب مشتمل بر شش سفرنامه است كه پنج تاى آن را چهار تن از سفيران ونيزى و يكى را بازرگانى گمنام، از همان ديار نوشته است.
هر يك از اين نمايندگان سياسى در طى اقامت خود در ايران، فرصت يافتند تا به سير و سياحت در شهرهاى ايران پرداخته و گزارشهاى سودمندى از اوضاع سياسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى اين سرزمين گردآورند، و پس از بازگشت به موطن خويش در اروپا، يادداشتهاى شخصى خود را تحت عنوان «سفرنامه» چاپ و منتشر سازند. اين سفرنامهها در شكل دادن به مكتب «ايران شناسى» در غرب كمك شايانى نمود.
سه سفرنامه اول اين كتاب (باربارو، زنو، كنتارينى) دربارهى اوزون حسن و وقايع دوران حيات او اختصاص دارند. كنتارينى و باربارو شرح ماجراهاى سفر خويش را در سالهاى 1476/881 و 1477/882 به پايان مىبرند و سفرنامهى زنو با بازگشت او به ونيز در سال 878ه.ق خاتمه مىيابد.
نويسندگان سفرنامههاى ونيزيان در فاصلهى سالهاى حكومت اوزون حسن آق قوينلو (882-856ه.ق) تا سالهاى سلطنت شاه طهماسب صفوى (984-930ه.ق) به ايران آمدهاند. انگيزه اصلى مسافرت آنها به جز آجلوللو و بازرگان ونيزى، دليل سياسى بود. تا بر اثر اتحاد با ايران، امپراتورى عثمانى را تحت فشار قرار داده و از توسعه و بسط قدرت عثمانيان جلوگيرى كنند.
گزارش محتوا
سفرنامهى باربارو
سفرنامهى باربارو دقيقتر و با ارزشتر از سفرنامههاى كاترينو زنو و كنتارينى است. باربارو مردى موشكاف و بصير بود. او طى سفرهاى اول خود به شرق با زبانهاى تركى و پارسى آشنايى كافى يافت. سفرنامهى باربارو مطابق دو سفر او به شرق، به دو بخش تقسيم مىشود. ولى تعيين زمان دقيق مسافرت او مشكل است. بخش اول سفرنامهى او شامل سفر به تانا، تلاش بى نتيجهى او و همراهانش جهت دست يافتن به گنج را بازگو مىكند. بخش دوم اين سفرنامه نيز دربارهى ايران است.
باربارو در تاييد درستى گفتار و سلامت نگارش خويش خواننده را متقاعد مىسازد كه اطلاعات ارائه شده از طرف او عين واقعيت است. بنابراين جهت اطمينان بخشيدن به سخن خود گاهى اوقات به شواهدى اشاره مىكند. باربارو همچنين دربارهى محصولات كشاورزى و فرآوردههاى مناطق ديگر مطالب ارزندهاى ذكر كرده است. او اطلاعات جالبى دربارهى تاتارهاى ساكن تانا ارائه مىكند. وى در مورد فرهنگ زندگى و خوراك آنها توصيف جالبى عرضه كرده، به گياه خوارى و عدم مصرف نمك نزد آنها اشاره نموده است. وى در مورد آيين دادخواهى تاتارها نيز نكات جالبى آورده است. مهمترين نگرش باربارو دربارهى ايران، وصف شهرها است كه در آن به تشريح مردم، آب و هوا، كسب كار، زندگى روزمره، موقعيت جغرافيايى، اقتصاد كشاورزى و غيره پرداخته است.
شيوهى نگارش باربارو توصيفى است. او در شرح سفر، خواننده را با متن خود همراه مىكند. به حدى كه خواننده تصور مىكند كه با باربارو همسفر شده است. وى هر گاه كه وارد شهر يا روستایى مىشود، آن جا را با تمام ظرافت و دقت معرفى مىكند. به عنوان نمونه در معرفى شهر ماردين، كه آن را جزء قلمرو اوزون حسن مىداند، راه ورودى، دروازه، دژ، ساكنين، پارچهها و بيمارستان شهر را توصيف مىكند.
در عين سادگى بيان وقايع و حوادث تاريخى، اطلاعات ذى قيمتى به خواننده ارائه مىدهد و رخدادهاى تاريخى را به طرز آشكارى بيان مىدارد؛ همانند شرحى كه دربارهى پذيرايى شاه از خود آورده است.
دربارهى لشكركشى اوزون حسن عليه خود، اغورلو محمد، باز هم به نگارش نقلى مىپردازد. اين گزارشها، در برخى موارد با نوشتههاى كاترينو زنو و يادداشتهاى جيووان ماريا آنجو للو تكميل مىشوند، مثل گزارش جنگ اوزون حسن آق قوينلو با سلطان محمد عثمانى.
سفرنامهى آمبروزيو كنتارينى
اين سفرنامه را مىتوان در وصف اماكن و اشخاص خلاصه كرد. او در اثر خود به ذكر صفات اشخاص و معرفى اماكن جغرافياى مىپردازد. وى دليل آن را چنين بيان مىكند: (چون مىپنداشتم كه شرح چنين سفرى مهم و طولانى اخلاف ما را دلكش و سودمند خواهد افتاد، بر آنم به وصف شهرها و ولاياتى پردازم كه از ميان آنها گذشتهام و نيز آداب و عادات و رسوم مردم آن ديار را بازگويم.)
در نگرش كنتارينى توجه به خداى متعال جايگاه خاصى دارد. طورى كه وى پس از انجام هر كار يا ماموريتى، خداوند را سپاس گفته و او را ستايش مىكند. رويكرد همه جانبه وى به درگاه خداوند در تمامى اقدامات او نمايان است. چنين به نظر مىرسد كه نگرش كنتارينى به مسائل تاريخى، نگرش تقدس گرايانه است.
كنتارينى بر اين باور است كه جانب راستى و درستى را نگه داشته است. او نقل مىكند كه دربارهى وقايع تاريخى به بيان حقيقت پرداخته و از هر گونه دروغى پرهيز كرده است: (شايد مىتوانستم اين كتاب را به بيانى دلاويزتر بنويسم؛ اما ترجيح دادم كه حقيقت را چنان كه مىبينيد ساده و بىپيرايه شرح دهم و از آوردن مطالب دروغ كه به سبک ى بديع و دلكش تحرير يافته باشد، بپرهيزم.)
سفرنامهى كنتارينى را مىتوان شرح رنجها و آلامى دانست كه كنتارينى در حين سفارت خويش از ونيز به ايران متحمل شده است.
شيوهى نگارش كنتارينى شيوهى خبرى است كه در آن تنها به نقل وقايع بسنده كرده است. طورى كه متن سفرنامهى كنتارينى به دليل ارائه اخبار نقلى صرف و ذكر جزئيات، گاه خسته كننده به نظر مىرسد. اعتقاد به مسيح و مسيحيت از جمله اصول بنيادين در نگرش و نگارش كنتارينى است. او كه حضرت عيسى(ع) را همان خداى پاك و منزه مىداند، سفر خود را نيز جهت رضاى آن حضرت آغاز كرده بود تا خدمتى انجام داده و باعث خشنودى حضرت مسيح گردد.
كنتارينى در نگارش خويش به كرونولوژى توجه دارد. او در اين روش ضمن بيان حوادث مختلف، تاريخ وقوع آنها را نيز ذكر مىكند. او به ذكر روزهايى از سفر خويش مىپردازد كه در آن روز واقعهاى عجيب و غريب اتفاق افتاده است؛ همانند ايامالعرب كه در تاريخ نگارى اعراب چنين ويژگى را دارد.
كنتارينى برخى مواقع به كارهايى پنهانى روى مىآورد تا ماهيت سفارتش آشكار نگردد. گاهى مجبور بود خود را پزشک معرفى نمايد و گاه خود را شخص ديگرى وانمود مىكرد. برخى اوقات پنهانى سفر مىكرد تا از ديدهى خبر چينها مخفى بماند. او گاه لباسهاى خود را با لباس مردم منطقه يا ناحيهى محل اقامتش هماهنگ مىكرد تا سوءظنى نسبت به خود پيش نياورد.
كنتارينى در هيچ جايى از سفرنامهاش به هدف و ماموريت خويش، كه تحريك و ترغيب اوزون حسن به جنگ عليه عثمانى بود، اشاره نكرده است. لذا مىتوان كنتارينى را سفير وفادارى نسبت به آرمانهاى جمهورى ونيز دانست كه در جهت تحقيق هدف سياسى دولت خويش رنجها و مشقات زيادى را متحمل گشته است.
سفرنامهى كاترينو زنو
در سفرنامهى زنو، شرح مطالب جغرافيايى نسبت به سفرنامههاى ديگران صراحت كمترى دارد. با اين كه روايت زنو از نظر تاريخى مقدم بر ديگر روايان است. اما بعد از سفرنامههاى باربارو و كنتارينى قرار گرفته است. اين در حالى است كه باربارو و كنتارينى، جانشينان زنو بودهاند.
انگيزه زنو از اين سفرنامه را مىتوان انگيزهى سياسى و وطنپرستى دانست تا انگيزهى عشق به دين مسيحيت.
كارترينو ضمن تشريح قيام اغورلو محمد، پسر اوزون حسن كه عليه پدر عصيان كرده بود، انگيزهى آن قيام را قدرتخواهى و جاهطلبى عنوان مىكند. زنو معتقد است كه اگر رشتهى عمر اغورلو محمد دراز بود، مىتوانست جانشين لايقى براى اوزون حسن باشد. وى نقل مىكند كه دولت آق قوينلو و كشور ايران مىتوانستند بواسطهى حكومت اغورلو محمد صاحب جاه و مقام گردند. زنو به آن بابت از مرگ اغورلو محمد اظهار تاسف مىكند.
سفرنامهى جيووان ماريا آنجوللو
آنجوللو كه توسط سپاهيان عثمانى به اسارت درآمده بود، مجبور شد در زمرهى سپاه عثمانى درآيد و عليه ايران وارد جنگ شود. بنابراين بيشتر حوادث تاريخى را از ديدگاه عثمانىها شرح داده است. چون آنجوللو در متن وقايع قرار داشت و شاهد عينى بود، كتاب وى از اهميت بسيارى برخوردار است. قسمت عمدهى كتاب آنجوللو در مسائل مربوط به تاريخ ايران، به دوران شاه اسماعيل صفوى اختصاص دارد. اين اثر به ندرت به وصف مردم شهرها مىپردازد. به آن علت اثر آنجوللو بيش از آن كه يك سفرنامه باشد، به يك كتاب تاريخ شباهت دارد.
در اين سفرنامه، وى روى كار آمدن اوزون حسن را به اختصار بيان مىكند و از حملات تركان و جزئيات جنگى آنان به تفصيل سخن مىگويد. گفتههاى او آشفتگى سياسى ايران در دوران پس از مرگ اوزون حسن و سلطان يعقوب آق قوينلو را به ذهن متبادر مىكند. دليل آن آشفتگى جنگهاى داخلى بين اعضاى خاندان آق قوينلو بود.
انجوللو پس از شكست شاه اسماعيل صفوى از سلطان سليم عثمانى در جنگ چالدران، نگارش دربارهى تاريخ ايران را ادامه نمىدهد، بلكه به شرح مفصل جنگ سلطان سليم با مصريان مىپردازد.
توصيف لشكر سلطان محمد فاتح و ارائهى گزارش دقيق از اوضاع داخلى آن سپاه، يكى از نقاط قوت سفرنامهى آنجلوللو است. وى در مورد وقايع سياسى ايران از زمان اوزوم حسن تا اوايل حكومت صفويان اطلاعات ارزندهاى ارائه مىكند. همچنين در سفرنامه او به روابط ايران و عثمانى نيز اشاره شده است.
سفرنامهى بازرگان ونيزى در ايران
سومين سفرنامه از مجموعهى راموزيو، متعلق به مؤلف گمنامى است كه در مسير دمشق، حلب و ايران به بازرگانى مشغول بوده است. او بيش از هشت سال؛ يعنى از 916 تا 925ه.ق، را در ايران گذرانده و از نزدیک شاهد دوران شاه اسماعيل صفوى بوده است.
سبک نگارش اين سفرنامه پيچيده است و مطالب تاريخى آن صحت دارد. جالب آن كه در نگارش اين اثر شهرها و روستاها با تفصيل بيشترى وصف شدهاند.
طرز نگارش سفرنامهى بازرگانان ونيزى به گونهاى است كه تصوير زندهاى از وضع اجتماعى مردم، شهرها، راهها، رسوم و طبقات مختلف ارائه مىكند. بازرگان ونيزى از راه اورفه و ديار بكر به تبريز آمده و سپس به دربند رفته و در لشكركشى شاه اسماعيل به شماخى، همراه او بود.
در نگرش بازرگان ونيزى شاه اسماعيل صفوى جايگاه الوهيت دارد. بازرگان ونيزى در مورد نحوهى نگارش خود نقل مىكند كه در كتابش تنها به ذكر آن چه كه ديده و يا شنيده، پرداخته است. او يادآور مىشود كه در نگارش خويش جانب سادگى و بىپيرايگى را رعايت كرده و داستان خود را با الفاظ و كلمات نياراسته است.
مطلب مهم و منحصر به فرد در نگارش بازرگان ونيزى، آوردن مطلبى دربارهى كاخ سلطنتى اوزون حسن تحت عنوان هشت بهشت است. كاخ هشت بهشت؛ شامل مسجد، حرم، ميدان بزرگ، بيمارستان و تالارهاى بزرگ بوده است. دربارهى اين كاخ فقط سفرنامهى بازرگان ونيزى مطالبى آورده است و بقيهى سفرنامههاى ونيزيان اطلاعاتى ارائه نمىكنند.
سفرنامهى وينچنتو د الساندرى
سفرنامهى الساندرى در زمان طهماسب اول صفوى نگاشته شده است. نويسنده درباره انگيزهى نگارش اين سفرنامه چنين نقل كرده است: (اكنون بر عهده گرفتهام كه به دولت متبوعهى فخيمهى جليله شرحى بازگويم، دربارهى نواحى و ممالك ايران و محصولات و خلق و خوى مردم آن سامان و شخص شاه و صفات معنوى او وضع حكومت و دربار و چگونگى آداب و عادات و رسوم حاكم بر امور مملكت و مطالب مهم دربارهى اداره كردن دستگاه دادگسترى و در آمد و هزينه و تعداد و توصيف سلاطينى كه كارى جز فرماندهى سپاه ندارند و خلاصه آن چه ذكرش براى آن عالى جناب مناسب مىنمايد.)
شيوه نگارش الساندرى شيوهاى خبرى است كه در آن اطلاعات سياسى و نظامى مهمى نهفته است. او ضمن بيان وقايع و رخدادهاى مختلف تاريخى، به ذكر تعداد سپاهيان موجود در ارتش ايرن، منزلت شاه صفوى، تشكيلات و تقسيم بندهاى متنوع سپاه صفوى، تنوع نژادى سپاه صفوى، عقايد مذهبى سپاهيان و نزاع حيدريان و نعمتيان مىپردازد.
در نگارشى كه الساندرى از ديدهها و شنيدههاى خود به سناى ونيز ارائه كرده است، مفصل نيست؛ اما تصوير زندهاى از خصوصيات اخلاقى شاه طهماسب صفوى و همچنين نكات جالبى دربارهى سرزمين ايران به دست مىدهد.
ساختار
در ابتدا فهرستى از مطالب كتاب و بعد از آن يادداشتى از ناشر دربارهى كتاب و ترجمهى حاضر وارد شده است كه در ادامهى آن مقدمهى مترجم بر چاپ دوم و ديباچهاى از ايشان بر كتاب تهيه شده است.
سپس اصل سفرنامهها ترجمه شده است. و در پايان كتاب، كتانامه و فهرست راهنما جهت سهولت يافتن اسامى وارده در متن، ايراد شده است.
وضعیت کتاب
از اين شش كتاب چهار سفرنامه را خاورشناسى به نام چارلزگرى ترجمه و تحشيه كرده و مقدمهاى سودمند نيز بر آنها نوشته است.
آقاى منوچهر اميرى مترجم كتاب، پاورقىهاى مفيدى را جهت توضيح مطالب و عبارات لاتينى، بر كتاب افزودهاند.
چاپ دوم اين كتاب با تجديد نظر كامل، منوچهر اميرى انجام گرفته است كه در آن از چاپ اول كتاب استفاده شده است.
منابع مقاله
- مقدمه و متن كتاب.
- مقالهى (نگرش و نگارش در سفرنامههاى ونيزيان در ايران) نوشته پرويز عادل.
- مقالهى سفرنامههاى اروپاييان در عصر صفويان. نويسنده: بهرام نژاد، محسن.