دراسات في الحديث النبوي و تاريخ تدوينه

دراسات في الحديث النبوي و تاريخ تدوينه، اثر محمدمصطفى اعظمى، بررسى حجيت يا عدم حجيت احاديث نبوى و تاريخ تدوين آن مى‌باشد كه به زبان عربى نوشته شده است.

دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه
دراسات في الحديث النبوي و تاريخ تدوينه
پدیدآوراناعظمی، محمد مصطفی (نويسنده)
ناشرالمکتب الإسلامي
مکان نشربیروت - لبنان ج: 1
سال نشر1405 ق یا 1985 م
چاپ1
زبانعربی
تعداد جلد2

اين كتاب از يك نظر، شبيه ميراث مكتوب شيعه است. اين اثر، از نظر اثبات اين نكته كه مصادر كهن حديث مسلمانان بر منابع مكتوب مبتنى بوده‌اند نه صرفاً منابع شفاهى، كار باارزشى است[۱]

ساختار

كتاب با مقدمه نويسنده آغاز و مطالب در دو جلد، در ضمن سه قسم و هر قسم در چندين باب، تنظيم شده است.

نويسنده سعى كرده است تا نشان دهد كه بيشتر اصحاب پيامبر(ص) احاديث نبوى را كتابت مى‌كردند. او در كتاب خود نخست، 53 تن از اصحاب پيامبر(ص) را نام مى‌برد كه بنا بر ادعاى او، احاديث نبوى را كتابت مى‌كردند. سپس به تابعين پرداخته و همين طور به ترتيب تا طبقات بعدى. اما جز در مورد اميرالمؤمنين(ع) كه كتابت حديث از سوى ايشان امرى مسلم است، بسيارى از مطالبى كه نويسنده در اثبات كتابت حديث توسط صحابه آورده، در تاريخ واضح و روشن نيست[۲]

گزارش محتوا

در مقدمه، خلاصه‌اى از محتواى اقسام و ابواب كتاب، گزارش شده است[۳]

قسم اول، مشتمل بر نه باب است:

در باب اول، به بررسى جايگاه و اهميت سنت نبوى در اسلام پرداخته شده و چنين نتيجه‌گيرى شده است كه هيچ مسلمانى در هيچ‌يك از شئون زندگى دنيوى و اخروى خود، از آن بى‌نياز نبوده و همواره محتاج آن مى‌باشد[۴]

در باب دوم، به‌صورت مختصر و موجز، به بررسى فعاليت‌هاى علمى و آموزشى در صدر اسلام پرداخته شده است[۵]

باب سوم، به موضوع منع پيامبر(ص) از كتابت حديث و يا اجازه ايشان به اين كار و مناقشات موجود در اين زمينه، اختصاص يافته است. نويسنده در اين باب، سعى دارد تا به اثبات اين نكته بپردازد كه در صورت اثبات منبع از كتابت، اين منع مربوط به موقعى بوده كه حديث همراه با قرآن كتابت مى‌شده و يا اينكه اين حديث، از اساس منسوخ شده است[۶]

باب چهارم، مربوط است به كتابت احاديث نبوى توسط صحابه و همچنين كتابت احاديثى كه تابعين از قول صحابه و اتباع تابعين از قول تابعين نوشته‌اند. هدف نويسنده از اين باب، معرفت و شناخت كيفيت انتقال احاديث به‌صورت نسل‌به‌نسل تا «موطأ مالك» بوده و نتيجه‌اى كه از مطالعه اين باب به دست مى‌آيد، وجود هزاران كتاب در زمان اتباع تابعين در اين موضوع مى‌باشد[۷]

در باب پنجم، بحث پيرامون تحمل و نحوه فراگيرى علم و كيفيت القا و تعليم آن و نيز روشى كه در آن ايام در مورد يادگيرى احاديث نبوى، مورد تبعيت بوده، مى‌باشد. در اين باب، به اهتمام مسلمين و تلاش آنها در راه خدمت به علم حديث نبوى و نيز انتشار كتب در اين موضوع، اشاره شده است[۸]

باب ششم، در مورد كتاب‌هايى است كه در اين موضوع تدوين شده و از جمله مباحث مطرح‌شده در آن، عبارت است از: تساهل در نسبت تأليف؛ روش كتابت حديث؛ كتابت اسناد؛ سرقت مواد علمى؛ افزودن مطالب در كتب تأليف‌شده به‌وسيله ديگران و..[۹]

باب هفتم، به شكل‌هاى گوناگون اسناد و مسائل مربوط به آن، از جمله شبهات و تشكيكات موجود در اين زمينه اختصاص يافته است و در باب هشتم، از امكان وثوق و اطمينان به كتبى كه سنت نبوى را در خود جاى داده‌اند، بحث شده است. در باب نهم نيز به بررسى زندگى مؤلف و رواتى كه در قسم دوم كتاب ذكر شده‌اند، پرداخته شده است. اين روات عبارتند از: ابوالفتح يوسف بن مبارک بن كامل، ابوبكر محمد بن عبدالباقى بن محمد بن عبدالله انصارى، ابوالحسين محمد بن احمد نرسى، ابوالحسن على بن عمر حربى، ابوعبيدالله محمد بن عبدة بن حرب، ابراهيم بن حجاج و عبدالعزيز بن مختار بصرى[۱۰]

نويسنده در قسم دوم، به بررسى نسخ و نوشته‌هايى پرداخته كه پيرامون كتابت حديث بوده و نويسندگان آن، تقريبا از اواخر قرن اول تا نيمه قرن دوم هجرى مى‌زيسته‌اند[۱۱]

قسم سوم، مربوط به ملحقات مى‌باشد كه عبارتند از:

ملحق اول: در آن به توضيح بعضى از كلمات و اصطلاحات محدثين از قبيل «سمعت، حدثنا، أخبرنا و...» پرداخته شده است[۱۲]

ملحق دوم: رد كسانى است كه شمار زياد احاديث نبوى را دست‌مايه انكار و نامعقوليت آن مى‌دانند[۱۳]

ملحق سوم: جواب به برخى از اشكالات معاصرين پيرامون حجيت سنت نبوى مى‌باشد[۱۴]

در پايان مى‌توان گفت مؤلف قطعاً در ادعاى خود در باب كتابت حديث توسط صحابه اشتباه كرده است؛ چون اهل سنت تا يكى دو نسل اول از صحابه و تابعين، منابع مكتوبى نداشته‌اند و منقولات حديثى آنان شفاهى بوده است. منقولات مكتوب از پيامبر(ص) نزد اهل سنت، از نسل صحابه، بسيار كم بود. ابن عباس كه ادعا شده احاديث را كتابت مى‌كرده، در زمان رحلت پيامبر اكرم(ص) تنها ده سال داشته است. از عجايب اين كتاب آن است كه خليفه دوم را هم جزء كاتبان حديث محسوب كرده است. يا مثلاً درباره ابوايوب انصارى نوشته است كه او نامه‌اى به برادرزاده‌اش نوشته است. نامه چه ارزشى در تدوين حديث دارد؟ اين، در حالى است كه بحث اصلى ما با مستشرقان و منكران حجيت احاديث نبوى، بر سر تدوين حديث است، نه صِرفِ وجود نوشتار و كتابت در آن زمان. البته كتاب حديثى اميرالمؤمنين(ع) و كتاب حديثى عبدالله بن عمرو عاص و نامه‌هايى كه پيامبر(ص) - به‌عنوان مثال به يمن و... - نوشته‌اند، از منابع مكتوب حديث بشمار مى‌رود[۱۵]

وضعيت كتاب

فهارس كتاب، در انتهاى جلد دوم جاى گرفته است. اين فهارس عبارتند از: فهرست موضوعات؛ اعلام؛ كتب مذكور در متن؛ تصويبات و استدراكات؛ منابع؛ نسخ خطى؛ كتب چاپى عربى و كتب چاپى انگليسى.

پانويس

  1. وبگاه دروس و آثار آيت‌الله مددى
  2. وبگاه دروس و آثار آيت‌الله مددى
  3. مقدمه، ج 1، ص‌ط - ع
  4. مقدمه، ج 1، ص‌ن
  5. همان
  6. همان
  7. همان
  8. همان
  9. همان
  10. همان، ص‌س
  11. همان
  12. همان
  13. همان، ص‌ع
  14. همان
  15. وبگاه دروس و آثار آيت‌الله مددى

منابع مقاله

1. مقدمه و متن كتاب.

2. وبگاه دروس و آثار آيت‌الله مددى، به آدرس اينترنتى:

http://dorous.ir/?p 673، رويكرد كتاب‌شناختى در بررسى حجيت خبر - بخش پايانى، نويسنده: مدير، 8 مهر 89.