جستارهای فلسفی (مجموعه مقالات)

    از ویکی‌نور
    ‎جستارهای فلسفی (مجموعه مقالات)
    جستارهای فلسفی (مجموعه مقالات)
    پدیدآورانحائری یزدی، مهدی(نويسنده)
    ناشرموسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ايران
    مکان نشرايران - تهران
    چاپ1
    شابک964-8036-18-7
    موضوعفلسفه‌اسلامی - مقاله‌ها وخطابه‌ها
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BBR‎‏ ‎‏1347‎‏ ‎‏/‎‏ج‎‏5

    جستارهای فلسفی (مجموعه مقالات)، نوشته مهدی حائری یزدی، مجموعه مقالاتی در باب فلسفه و منطق و موضوعات دیگر است که به اهتمام عبدالله نصری گردآوری و در یک جلد منتشر شده است. بخشی از این مجموعه در سال 1360 با عنوان متافیزیک منتشر شده است. در این کتاب مقالات و گفتگوهایی به مجموعه گذشته افزوده شده است.

    ساختار

    کتاب دارای یک مقدمه‎ و شش بخش است.

    این شش بخش به ترتیب در موضوع مقالات (فلسفی)، مکاتبات منطقی و فلسفی، مکاتباتی در اندیشه سیاسی، گفتگوها (فلسفه و فقه)، اندیشه‎های گوناگون و در نهایت مقالات انگلیسی آمده است.

    گزارش محتوا

    در بخش مقدماتی کتاب به شرح‎حال و زندگی‎نامه استاد مهدی حائری یزدی پرداخته شده است و سپس مجموعه‎ای از تألیفات و تحقیقات استاد حائری که به رشته تحریر در آمده است به آن اشاره شده است.

    بخش اول از این کتاب متعلق به مقالات است. مقاله اول در موضوع متافیزیک یا مابعدالطبیعه است. متافیزیک نامی است که آندرونیکوس در سال هفتاد قبل از میلاد مسیح به بخشی از آثار معلم اول (ارسطو) داده است. مؤلف بیان می‎دارد که بهتر است برای بررسی این مسئله به سراغ اصیل‎ترین منابع فلسفه اسلامی برویم که آن کتاب شفای ابن‎سینا است؛ از گفتار ابن‎سینا در این بحث استفاده می‎شود که موجود ازآن‎جهت که موجود است مفهومی عام و مشترک است که بر تمام اشیاء فراگیری دارد که این مفهوم باید موضوع صناعت علم مابعدالطبیعه قرار گیرد. سپس مؤلف به طرح انظار مختلف و نقد آن‎ها در این بحث می‎پردازد و در نهایت نظر جی.ای.مور را مطرح می‎کند و نظر او را مطابق همان واقعیتی می‎داند که فلاسفه اسلامی در تفسیر روشمند خود از مابعدالطبیعه به ما آموزش داده‎اند[۱].

    عنوان مقاله بعدی «خداشناسی برتر» است. مؤلف از حکمت و ارزش آن سخن به میان آورده است سپس می‎گوید: حکمت بر دو قسم نظری و عملی تقسیم می‎شود، همان‎گونه که هستی انسان بر دو گونه بنیادی است، هستی عقلانی و تفکری و هستی جسمانی و تحرکی، شناخت او نیز مطابق همین دوگانگی موجودیت او بخش می‎شود و دو گروه ممتاز از علوم انسانی و فلسفه را به وجود می‎آورد. مصنف در باب شناخت فلسفی توحید بیان می‎دارد که توحید نه‎تنها به این معناست که خدا یکی است و دو نیست، بلکه حاکی از این نیز هست که تمام جهان هستی، یکی است، اصلاً هستی چیزی جز یکتایی، یکتانگری و یک حقیقت نیست[۲].

    اگر می‎خوانیم «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن»، باید بفهمیم که چگونه خدا هم اول است هم آخر، هم ظاهر است هم باطن، هم در طبیعت است هم در ماورای طبیعت. این چه معنایی دارد؟ فلسفه‎اش چیست؟

    فلسفه می‎گوید: این کمال نادانی است که ما رابطه واجب و ممکن را تنها رابطه تاریخی حادث و محدوث بدانیم که این نابسامانی‎های فکری از آن به وجود می‎آید، بلکه این رابطه، رابطه وجودی است که در هیچ آنی گسستنی نیست. باید این رابطه را شناسایی کرد[۳].

    سپس می‎گوید برای این پرسش‎ها دو جواب اجمالی و تفصیلی می‎توان ارائه کرد. جواب اجمالی ناظر به توحید است. از این نظر توحید را به‎گونه‎ای استوار کرده‎اند که تمام مشکلات را حل کند. توحید نه‎تنها به این معناست که خدا یکی است و دو نیست، بلکه حاکی از این نیز هست که تمام جهان هستی یکی است؛ اصلاً «هستی» چیزی جز یکتایی، یکتانگری و یک حقیقت نیست. اختلافاتی که به نظر می‎رسد اختلافاتی در «نمود» و «ظهور» است؛ و به برکت فلسفه الهی اسلام، نه‎تنها دین و فلسفه یکی است، بلکه دین، فلسفه، سیاست جامعه و فرد همه این‎ها یکی هستند و معنای سیستم توحیدی همین است[۴].

    مقاله سوم پیرامون وجود شناسی توحیدی است، این مسئله یکی از بزرگ‎ترین امتیازات فلسفه اسلامی است، وجود شناسی یعنی حقیقت‎شناسی و بحث در طبیعت وجود از لحاظ وجود و ازآن‎جهت که وجود است. تمام مسائل اسلامی بر مبنای آن استوار شده و همه مشکلات بر روی همین اصل حل‎وفصل می‎شود و این از شاهکارهای فلسفه اسلامی است. وجود شناسی اسلامی نوعی وجود شناسی توحیدی است، یعنی ما جهان را با خدای جهان و با آنچه در جهان هستی هست با پدیده‎ها و نا پدیده‎ها، جملگی به‎نوعی از انواع واحد در وجود شناسایی کنیم و در نتیجه تمام عالم هستی را یک واحد هستی بشناسیم[۵].

    مقاله بعدی در موضوع برهان صدیقین است. نخستین و قاطع‎ترین دلیلی که فلسفه اسلامی برای اثبات مبدأ وجود آورده، برهان معروف به برهان صدیقین است که نه‎تنها اصل واجب‎الوجود بالذات را در سرسلسله جهان هستی مدلل می‎سازد، بلکه رابطه اتحادی وجودی خدای جهان را با هستی جهان و هستی انسان به‎صورت یکتایی که همان معنی صرف الوجود است شناسایی می‎کند[۶].

    عنوان مقاله پنجم، خدا در فلسفه کانت است. کانت در مسائل فلسفه عقل نظری، مسئله خدا را مطرح می‎کند، همان‎طور هم که از اول متداول بوده است. خداشناسی یکی از مسائل فلسفه است، حتی ارسطو هم از آن به‎عنوان مسئله یاد کرده است

    کانت بعدازاینکه بحث از فلسفه عقل نظری را در کتاب نقد عقل محض تمام می‎کند به قسمت دوم فلسفه که فلسفه عقل عملی باشد وارد می‎شود و می‎گوید در اینجا مسئله خداشناسی باید به‎عنوان اصل موضوعی تلقی و قبول شود و الا تمام سازمان اخلاقی انسان بدون فرض خدا به‎کلی از هم می‎پاشد[۷].

    در ادامه این بخش و بخش دوم مؤلف مقالات و مکاتباتی چند در موضوعات مختلف مطرح کرده است، همچون:

    وجود و ماهیت در فلسفه ابن‎سینا، اتحاد عاقل و معقول، حکمت متعالیه، درآمدی بر کتاب اسفار، نقشی از مبادی فلسفه، امکان عام، موجبه سالبه المحمول، قضیه و علم تصدیقی[۸].

    در بخش سوم کتاب مکاتباتی در اندیشه سیاسی مطرح شده است. از جمله آن‎ها نقد استاد حائری بر مقاله آیت‎الله جوادی آملی با عنوان سیری در مبانی ولایت‎فقیه است. در بخشی از آن آمده است: در صفحه 59 از مقاله آیت‎الله جوادی آملی به آیه «أَطِيعُوا اَللّٰهَ وَ أَطِيعُوا اَلرَّسُولَ وَ أُولِي اَلْأَمْرِ مِنْكُمْ» (النساء، 59) برای اثبات ولایت‎فقیه اشاره شده است که استاد حائری بر این استدلال نقد وارد می‎کند به این بیان: اولی الامر در اینجا از قبیل ذکر عام بعد از خاص است و اطاعت، اطاعت ارشادی است. ممکن است مقصود از اولی الامر کسانی باشند که از اوامر و نواهی خدا آگاهی دارند و چون اینان از احکام واقعی شریعت به دلیل عصمت آگاهی دارند، پیروی از آن‎ها واجب است اما نه به دلیل ولایت امر، بلکه به دلیل کشف حقیقت. هر کس چه امام و چه پیامبر و چه هر شخص دیگری که از احکام واقعی خدا آگاه باشد، عقلا از آن اطاعت کنند؛ و حاصل اولی الامر در اینجا به معنی ولی امر نیست، بلکه به معنای هرکسی است که آگاهی به شریعت دارد و وجوب اطاعت وجوب عقلی است، نه شرعی و الا تسلسل لازم می‎آید[۹].

    مقاله بعدی، در واقع، پاسخ آیت‎الله جوادی آملی است به‎نقد استاد حائری بر مقاله سیری در مبانی ولایت‎فقیه، در بخشی از آن در جواب به استاد حائری که به استدلال به آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» نقد وارد کرده بود، آمده است: اولاً گرچه امر به اطاعت در آیه مزبور و مانند آن ارشادی است، لیکن حکم ارشادی تابع مرشدالیه است؛ اگر مطبوع آن واجب بود، امر ارشادی نیز همان وجوب را می‎فهماند و اگر استحبابی بود امر ارشادی نیز همان استحباب را می‎رساند. ثانیاً وجوب اطاعت در این‎گونه موارد شرعی است، یعنی فعل آن ثواب اخروی دارد و ترک آن عقاب اخروی. حکم شرعی مانند وجوب در این‎گونه موارد گاهی از دلیل نقلی استفاده می‎شود، مانند قرآن، سنت معصومین و اجماع منتهی به سنت و گاهی از دلیل عقلی استفاده می‎شود، مانند همین مورد که عقل به‎طور مستقل دلالت می‎کند بر وجوب اطاعت از مولای حقیقی و منصوبین او[۱۰].

    عنوان مکاتبه دیگر در این بخش مباحثی درباره تبیین ولایت‎فقیه است که مؤلف در طی چند نکته مطالب خود را عرضه می‎کند: یکم: تضارب آراء که موجب تولد رأی صائب است و در واقع به‎نوبه خود یک نکاح فکری است و ظهور یک مطلب علمی بدون تحلیل ناقدان و عرضه بر پژوهشگران به‎تنهایی از فکر بکر یک انسان منزوی و تک اندیش بسیار نادر است. دوم: چون عقل ناب از منابع غنی و قوی شرع است به استناد قضایای بین یا مبین، حسن و قبح عناوین کلی را استنباط می‎نماید و همین روش به‎نوبه خود اجتهاد مشروع بوده و فتوای چنین عقلی حجت شرعی و کلی است. سوم: اگر عقل ناب حجت شرعی است و ادراک حسن چیزی که به نصاب صلاح ملزم رسیده است سبب حکم عقل مزبور به وجوب آن می‎شود. چهارم: حکم کلی، دائم، ضروری، ذاتی، نه عهده‎دار اصل وجود موضوع جزئی خود است و نه کفیل ثبات آن و نه ضامن بقای او خواهد بود. پنجم: اگر حجیت شرعی عقل ناب پذیرفته شد فتوای آن مانند فتوای دلیل نقلی همان حکم دینی است[۱۱].

    بخش چهارم کتاب مشتمل بر گفتگوهایی است که در موضوعات مختلف فلسفه، منطق، فقه و غیره مطرح شده است. از جمله آن‎ها گفتگویی است پیرامون حکمت احکام فقهی که به بررسی کمال علم فقه می‎پردازد، کمال فقه مانند هر پدیده‎ای تقسیم می‎شود به کمال اول که اصل هستی و موجودیت بسیطه شیء است و کمال ثانوی که از افزودگی‎های شیء است. کمال ثانوی یا اکتسابی است یا اختیاری و طبیعی[۱۲].

    بخش پنجم و آخرین بخش فارسی کتاب، مشتمل بر اندیشه‎های گوناگون استاد حائری است. از جمله مباحث مطرح شده در این بخش بحث، اسلام و اعلامیه حقوق بشر است که بحث آزادی فکر و عقیده از جمله مطالب چالش‎برانگیز آن محسوب می‎شود. با توجه به مدلول آیه شریفه «لاٰ إِكْرٰاهَ فِي اَلدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ اَلرُّشْدُ مِنَ اَلْغَيِّ (البقرة، 256) در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست، مسلماً راه هدایت از گمراهی روشن و آشکار شده است». مدلول ظاهری آیه قانون‎گذاری قرآن کریم است در باب آزادگی فکر و عقیده انسان که همواره قرآن کریم انسان را به استفاده از این حق طبیعی و خلقتی خود تشویق کرده است[۱۳].

    در بخش نهایی کتاب یک مقاله به زبان انگلیسی در موضوع فلسفه با نام humes theory of liberty and necessity (تئوری آزادی و ضرورت هیوم) آمده است.

    وضعیت کتاب

    در پاورقی‎ها توضیح برخی از جملات و آدرس مطالب ذکرشده است.

    فهرست مطالب در ابتدا و فهارس فنی در انتهای کتاب آمده است.

    پانویس

    1. ر.ک: متن کتاب، ص15-35
    2. ر.ک: همان، ص37
    3. ر.ک: همان، ص47
    4. ر.ک: همان، ص38
    5. ر.ک: همان، ص51-60
    6. ر.ک: همان، ص61-85
    7. ر.ک: همان، ص86-105
    8. ر.ک: همان، ص108-255
    9. ر.ک: همان، ص284
    10. ر.ک: همان، ص321-323
    11. ر.ک: همان، ص328-332
    12. ر.ک: همان، ص383-487
    13. ر.ک: همان، ص489-491

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها