تاریخ عالم آرای عباسی
تاریخ عالم آرای عباسی | |
---|---|
پدیدآوران | اسکندر منشی (نويسنده) افشار، ایرج (محقق) |
ناشر | امير کبير |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1382 ش |
چاپ | 3 |
شابک | 964-00-0817-6 |
موضوع | ایران - تاریخ - صفویان، 907 - 1148ق.
عباس صفوی اول، شاه ایران، 978 - 1038ق. نثر فارسی - قرن 11ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | DSR 1216 /الف5ت2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تاريخ عالَم آراى عباسى، كتابى تاريخى به فارسى درباره رويدادهاى سلسله صفوى از آغاز تا مرگ شاه عباس اول (متوفى 1038ق.)، تأليف اسكندربيگ منشى، منشى شاه عباس است. اسكندربيگ در 1025ق. تأليف آن را شروع كرد و آن را «عالم آراى عباسى» ناميد.
ساختار
كتاب حاضر، مشتمل بر يادداشت مصحح؛ آقاى ايرج افشار بر چاپ سوم كتاب، مقدمه گردآورنده فهرست(افشار)، ديباچه مؤلف، دو صحيفه و يك خاتمه است.
گزارش محتوا
مقدمه درباره نسب و احوال پادشاهان صفوى و ظهور شاه اسماعيل و رويدادهاى حكومت اوست. صحيفه اول كه در 1025ق. به پايان رسيده است، 12 مقاله را شامل مىشود: مقاله اول، به سلطنت جانشينان شاه اسماعيل (شاه طهماسب اول، شاه اسماعيل ثانى و سلطان محمد خدابنده) و جلوس شاه عباس اول بر تخت سلطنت، و 11 مقاله ديگر به روحيات، ويژگىهاى اخلاقى و اجتماعى و عادات او اختصاص يافته است. صحيفه دوم كه بخش اعظم عالم آراى عباسى است، به سلطنت شاه عباس مربوط مىشود. مؤلف آن را به دو «مقصد» و يك «خاتمه» تقسيم كرده است: مقصد اول (يا جلد دوم)، از جلوس شاه عباس تا پايان سال سىام سلطنتش در 1025ق، و مقصد دوم (يا جلد سوم) 12 سال آخر سلطنت شاه عباس از 1026ق. تا مرگ وى در 1037ق.را دربر مىگيرد. از «خاتمۀ» كتاب كه مؤلف آن را «حكايات غريبه و روايات عجيبه «ناميده، اكنون نشانى در دست نيست و يا نويسنده خود، به تأليف آن نپرداخته بوده است.
عالم آراى عباسى را از نظر اهميت مطالب آن مىتوان به دو بخش تقسيم كرد: بخش نخست از آغاز كتاب تا حدود وقايع اواخر روزگار سلطان محمد خدابنده كه مؤلف از منابع گوناگون و روايات شفاهى بهره برده است؛ بخش دوم كه اسكندربيك خود در مقام منشى ديوان ناظر بسيارى از رويدادها بوده، از اهميت بيشترى برخوردار است. اسكندربيك، چنانكه خود گفته، درباره نسب پادشاهان صفوى و احوال نياكان اين دودمان - مانند بيشتر منابع آن دوره - بر صفوه الصفاى ابن بزاز تكيه داشته، و از «اتفاق جمهور علماى انساب»، ياد كرده است كه نسب شيخ صفىالدين اردبيلى را به امام موسى كاظم(ع) رساندهاند. مؤلف جز آن به روايات شفاهى نيز استناد جسته، و گاه درباره آن داورى كرده است.
مهمترين بخش تاريخ عالم آراى عباسى، بخش دوم آن است كه حاوى شرح وقايعى است كه اسكندربيك به اقتضاى شغل خود ناظر بسيارى از آنها بوده است. افزون بر اين، استفاده او از اسناد دولتى و تماس با دولتمردان حكومت و ايلچيان دولتهاى بيگانه، به اين بخش از اثر وى اعتبار بيشترى بخشيده است. عالم آراى عباسى از آغاز تا زمان جلوس شاه عباس كبير، به طور موضوعى فصلبندى شده، و از اين پس دقيقاً بر اساس سنوات نگارش يافته است. هر فصل با ذكر سال تركى و معادل هجرى قمرى آن آغاز شده، و همين گونه به ترتيب سالهاى سلطنت شاه عباس پيش رفته است؛ هر چند در تطبيق آنها گاه خطاهايى رخ داده كه نتيجه تصحيف، يا لغزش خود مؤلف بوده است.
اسكندربيك، در بسيارى مواضع به ناچار ذكر واقعهاى را قطع كرده، و دنباله آن را در بيان وقايع سال بعد پى گرفته است. اين روش و نيز نقل جزئيات رويدادها در عالم آراى عباسى سبب شده است تا ادوارد براون سخت بر مؤلف خرده بگيرد. براون بر آن است كه در طرح كلى عالم آراى عباسى و آثار مشابه آن، نظم و ترتيب وجود ندارد و نقل جزئيات ماجراها براى خواننده ملال آور است و چگونگى اوضاع مذهبى و اجتماعى آن روزگار تنها به صورت ضمنى و تصادفى از ميان شرح رويدادها يافت مىشود. اما بايد گفت اسكندربيك براى رعايت اسلوب تاريخنگارى سال شمارانه خود - همچون بسيارى از مورخان اسلامى - چارهاى نداشته، جز آن كه رويدادها را ذيل سنوات ذكر كند؛ گر چه گاه موجب گسيختگى نظم مطلب شده است، با اين حال مؤلف ماهرانه با شرح مختصرى كه از وقايع پيشين به دست مىدهد، خواننده را به پىگيرى و ادامه ماجراها فرا مىخواند.
ويژگىها
يكى از ويژگىهاى برجسته عالم آراى عباسى شرح احوال دولتمردان، ديوانسالاران، علما، شاعران و هنرمندان است كه در دو بخش: يكى در پايان شرح وقايع سلطنت شاه طهماسب و ديگرى در پايان شرح وقايع سلطنت شاه عباس تنظيم شده، و نيز شرح حال درگذشتگان در پايان هر سال آمده است. اسكندربيك در اين بخشها بيشتر به بيان پايگاه و نقش سياسى كسانى پرداخته است كه در دولت اهميتى داشتهاند. از همين رو وى را مىتوان آغازگر شيوهاى نو در تاريخنگارى دوران متأخرتر ايران به شمار آورد كه بعدها مورخانى؛ چون محمد يوسف واله اصفهانى از او پيروى كردهاند. اسكندربيك، همچنين در پايان شرح وقايع سلطنت شاه طهماسب و شاه عباس آگاهىهاى گرانبهايى از طوايف مختلف قزلباش و شرح حال - هر چند كوتاه - و مشاغل امراى آنان در دستگاه صفويان به دست داده است كه از اين طريق به آسانى مىتوان به جايگاه هر يك از آن طوايف در دولت صفوى پى برد.
دقت در عباراتى كه اسكندربيك با آنها منابع اخبار خود را بازگفته، سخت شايان توجه است. بيشتر منابع گزارش او با مكان و فضاى رويدادها همسانى دارد؛ مثلاً آن گاه كه او از رقابت پرى خان خانم، خواهر سلطان محمد خدابنده و مهد عليا، همسر او، دو زن جاه طلب دربار پرده بر مىدارد، به گفتههاى (بعضى خواجه سرايان) استناد جسته است.
اسكندربيك، آن گاه كه از منابع شفاهى استفاده كرده است، براى آن كه خواننده را به صحت آن و كثرت راويانش يا حضور آنها در وقايع مطمئن سازد، از عباراتى چون «صحيحالقول» و براى تأكيد بيشتر «صحيحالقول راست گفتار» يا (حضار آن معركه) يا «منهيان راست گفتار» استفاده كرده، گر چه گاه راوى خود را به نام هم ياد كرده است؛ اما با شرحى كه از يكى از نبردهاى شاه عباس با ازبكها به دست داده، خود باور دارد كه سربازان صفوى براى نشان دادن دلاورىهاى خود، گاه اخبار جنگ را به گونهاى مبالغهآميز و تناقض آلود شرح دادهاند. اسكندربيك در گزارشهاى مربوط به نواحى دور دست؛ مثل قندهار و زمينداور، به نقل قول تجار، مسافران و اهالى همان نواحى استناد جسته است و با اين كه در مواضعى راويان خود را ثقه دانسته، آوردن عباراتى؛ چون «العهده على الرواه»، از دقت و وسواس او در نقل اخبار نشان دارد. مورخ گاه براى ترجيح روايتى، به روايات ديگر در يك موضوع به استدلال پرداخته است.
اسكندربيك به جز نقل رويدادها، خواننده را با كاردانى يا سستى دولتمردان و توطئهها و دسيسههاى آنان به خوبى آشنا مىسازد؛ حتى به خواننده اجازه مىدهد تا نيم نگاهى به حرم دربار داشته باشد. از سوى ديگر علل رويدادها و تأثير آنها را بر اوضاع سياسى و اجتماعى عهد صفوى، به نيكى تبيين مىكند. مثلاً دستاندازى ازبكها به نواحى شرقى و عثمانىها به ولايات غربى قلمرو صفويان، به روزگار سلطان محمد خدابنده را در نتيجه كشمكش ميان دولتمردان قزلباش و زنان حرم دانسته است. رويدادها در عالم آراى عباسى بسيار جذاب و دل انگيز وصف شده است. شرح هيجان انگيز ماجراى قتل ملكه مهدعليا در 987ق؛ از جمله اين رويدادهاست.
از جمله ويژگىهاى برجسته عالم آراى عباسى، ذكر پيشينه سياسى دولتهاى همسايه مثل عثمانىها، ازبكان و گوركانيان هند است. مورخ پيش از آن كه به مناسبات دولت صفوى با اين دولتها بپردازد، نخست با اتكا به پارهاى از مآخذ معتبر مربوط به آنها و اخبارى كه خود شنيده، شرح مختصرى از اوضاع سياسى آن دولتها را به دست مىدهد. كتاب او همچنين حاوى اطلاعات گرانبهايى درباره جغرافيا و جغرافياى تاريخى شهرها و ولاياتى است كه با رويدادها ارتباط دارند؛ از جمله مىتوان، به گزارش او از جزيره هرمز و پيشينه حضور پرتغالىها در آن جا، لرستان و اتابكان لر كوچك، بحرين، ارزروم و دربند يا بابالابواب اشاره كرد.
عالم آراى عباسى افزون بر جنبه تاريخى، دانشنامهاى است كه خواننده را با جغرافياى شهرها، جشنها، اعياد ملى و مذهبى، آداب و رسوم ايرانىها و غير ايرانىها، ضيافتها و عزادارىها و جز آن آشنا مىسازد. اين كتاب به سرعت چنان شهرتى يافت كه بيشتر مورخان، پس از اسكندربيك، اخبار صفويان را از آن كتاب برگرفتند كه از آن ميان مىتوان، به محمد يوسف واله در خلد برين، و رضاقلى هدايت در روضه الصفاى ناصرى اشاره كرد.
وضعيت كتاب
عالم آراى عباسى، حدود 100 سال، پس از تأليف در 1142ق/ 1729م به فرمان ابراهيم پاشا نوشهرلى، صدراعظم عثمانى و به وسيله محمد نبى، به تركى ترجمه شد. متن كامل عالم آراى عباسى در 1313-1314ق. در تهران چاپ سنگى شد.
نسخه حاضر در برنامه به تصحيح ايرج افشار، بر اساس همين چاپ، در دو مجلد در 1334- 1335ش. با فهرستهاى كاملى در تهران منتشر كرد و 11 مقاله از صحيفه اول را كه چاپ سنگى فاقد آن بود، از روى دو نسخه كتابخانه مجلس شورا بدان افزود. سيورى تمام كتاب را به انگليسى ترجمه كرد و با نام (تاريخ شاه عباس كبير) در دو مجلد در 1978- 1979م در بولدر كلرادو به چاپ رسانيد. اساس ترجمه سيورى چنانكه خود مىنويسد، همان چاپ افشار بوده است.
نسخه حاضر در برنامه، مشتمل بر پاورقىهاى مصحح و فهرستهاى ذيل مىباشد:
نامهاى كسان، جاىها، مردمان قبايل و ايلات و عشاير و مذاهب و...، اصطلاحات و لغات، نكات تاريخى و اجتماعى و لغات نادر و نيز فهرست نام كتابها.
منابع مقاله
1- نوايى، عبدالحسين، دانشنامه جهان اسلام، ج6، ص233-234.
2- خطيبى، ابوالفضل، دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج8، ص362-366.
3- مقدمه مصحح.