الله‌شناسی

    از ویکی‌نور
    الله‎شناسی
    الله‌شناسی
    پدیدآورانحسینی طهرانی، محمدحسین (نويسنده)
    ناشرعلامه طباطبايي
    مکان نشرايران - مشهد مقدس
    چاپ4
    شابک964-6533-06-x
    موضوعتوحيد خدا شناسي
    زبانفارسی
    تعداد جلد3
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏217‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏5‎‏الف‎‏7
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الله‎شناسی، اثر سید محمدحسین حسینی طهرانی (متوفی 1426ق)، کتابی است در موضوع خداشناسی و در مباحثی چون: توحید ذاتی و افعالی، حقیقت ربط موجودات با پروردگار، لقاء الله، رد بر مکتب‎های انحرافی در مسئله توحید، رساله الحاقیه در رد بر قسمتی از کتاب «الأخبار الدخيلة» و اثبات صحت دعای وارد در ماه رجب.

    نویسنده بنا داشت که این کتاب را در سال یک‎هزاروچهارصد، به رشته تحریر درآورد، لکن با پانزده سال تأخیر دست به تألیف این اثر زده است[۱].

    ساختار

    کتاب حاوی دو مقدمه و سی‎وشش مبحث است. روش نویسنده در این مباحث چنین است که دو یا چند مبحث را با هم ذکر می‎کند.

    هرکدام از جلدهای سه‎گانه دارای دوازده مبحث هستند. جلد اول، در پنج بخش، جلد دوم و سوم هرکدام در چهار بخش تنظیم شده است. هر جلد، مشتمل بر دوازده مبحث است.

    گزارش محتوا

    مباحث جلد اول با آیات سی‎وپنجم تا سی‎وهشتم از سوره نور آغاز می‎شود. نویسنده برای توضیح این چهار آیه شریفه از استاد خود علامه طباطبایی کمک می‎گیرد و درباره تفسیر اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ﴿النور: 35﴾، می‎گوید: خدای سبحان نوری است که آسمان‎ها و زمین به‎واسطه او ظهور پیدا می‎کنند و این همان معنی است که از آیه شریفه اراده شده است؛ زیرا در اینجا نور اضافه به آسمان‎ها و زمین شده، سپس حمل بر خدا (اسم جلاله و الله) شده است. بر این مبنا، سزاوار است قول کسی که می‎گوید: «این بخش از آیه به معنای «الله منور السموات و الأرض»؛ یعنی الله نوردهنده آسمان‎ها و زمین است». عمده غرض او آن است که مراد از نور در اینجا نور مستعار قائم به موجودات و وجودی که حمل بر موجودات می‎شود، نیست[۲].

    نویسنده در پایان، می‎گوید: از تفصیل و شرح مطالب آن بزرگ‎مرد (علامه طباطبایی) استفاده می‎گردد که: «الله» اسم جامع کمال از جمال و جلال الهی است که دربرگیرنده همه اسماء و صفات کلیه و جزئیه است. چون بحث ما در الله‎شناسی است باید این کلمه مبارکه جلاله را ازهرجهت بررسی نمود تا تمام اطراف و جوانب مسئله روشن گردد؛ از نور ذات بحت و وجود صرف تا نور اسماء و صفات کلیه، آن‎هم در مراتب و درجات متفاوته تا برسد به نور اسماء و صفات جزئیه تا هیولای مبهمه که ماده کثیفه قابله عروض اجناس و فصول و انواع است.

    باید دید کیفیت نزول قدیم در حادث و کلیت در جزئیت و انوار محضه در انوار مشوبه به ظلمت و به‎طور کلی الله در اسم احدیت و در اسم واحدیت چگونه است.

    کیفیت نزول نور مطلق در شبکه‎های تعین، یکی پس از دیگری چگونه است. معنی ولایت کلیه و مطلقه که واحد است و از اختصاصات حضرت الله است، کدام است و برای بحث در این مقام، استمداد از آیه مبارکه نور بسیار حائز اهمیت است[۳].

    مبحث بعدی کتاب درباره رؤیت خداوند است. نویسنده بدین منظور از دو آیه پنجاه‎وسه و پنجاه‎و‎چهار سوره فصلت کمک گرفته است.

    او می‎گوید: جمیع موجودات ماسوی‎الله، آیات خدا هستند؛ خواه در جهان خارج از نفس بنی آدم و خواه در نفس بنی ‎آدم. لهذا هیچ‎یک از مخلوقات، وجود استقلالی ندارند، بلکه همگی آیات و نشانه‎ها و آیینه‎ها و مرایی جمال‎نمای ذات اقدس حق هستند و چون این آیه‎ها و آیینه‎ها ابداً جنبه خودنمایی ندارند، بلکه همه‎شان خدانما هستند، بنابراین در هر یک‎یک از آن‎ها می‎توان خدا را دید؛ زیرا آیه، بما هی آیه، فقط جهت ارائه صاحب آیه است و خود را به‎هیچ‎وجه من الوجوه نشان نمی‎دهد[۴].

    نویسنده در مبحث بعدی رابطه عاشقانه خالق و مخلوق را به نمایش می‎گذارد. او در این زمینه از آیه شش سوره انشقاق بهره برده است و می‎گوید: اعاظم از حکمای اسلام به ثبوت رسانیده‎اند که میان حضرت رب العزه و میان آفریدگانش یک نوع جذب و انجذابی وجود دارد که از آن تعبیر به عشق می‎کنند. عشق خدا به مخلوقاتش آن‎ها را به وجود آورده است و به هریک از آن‎ها طبق استعدادهای مختلف و ماهیات متفاوت لباس هستی و بقا پوشانیده و به صفات خود به هرکدام متناسب با خودشان متصف نموده است. این عشق است که عالم را بر سر پا نموده است و این حرکت را از افلاک گرفته تا زمین‎نشینان و از ذره تا دره، موجود و به‎سوی او در تکاپو انداخته است.

    زندگی و حیات و عیش و حرکت ماسوای الله هم به‎واسطه عشقی است که خدا در فطرت و نهادشان گذاشته است...[۵].

    امکان لقای خداوند برای مؤمنین، از مباحث بعدی کتاب است. نویسنده برای این مبحث از یک‎صدودهمین آیه از سوره کهف کمک گرفته است و می‎گوید که لقاء و زیارت خدا فقط برای ایمان‎آورندگان به خدا امکان‎پذیر است؛ درصورتی‎که به‎هیچ‎وجه من الوجوه با وی شریک و همتا و انبازی را به‎جای ننهند، نه به‎طور جلی و نه به‎طور خفی، نه در مقام وجود و ذات، نه در مقام اسم و وصف، نه در مقام فعل و کردار. باید فقط و فقط خداوند را مؤثر بدانند[۶].

    نویسنده درباره لقاءالله، به آیه پنجم از سوره عنکبوت استشهاد نموده و می‎گوید: کسی که متوقع رجوع به خداوند و لقای او بوده باید سه خصوصیت داشته باشد:

    1. باید بداند که: آن لقاء و دیدار لامحاله درخواهد رسید و خداوند سمیع است نسبت به اقوالش و علیم است نسبت به احوال و اعمالش.
    2. باید بداند که: آن‎کس که از ایمان وی بهره می‎جوید و از جهاد او منتفع می‎گردد، خود شخص اوست. خداوند نه نیاز به ایمان او دارد و نه نیاز به ایمان غیر او.
    3. باید بداند که: اگر ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد تحقیقاً خداوند از سیئات اعمال او درخواهد گذشت و وی را به بهترین اعمالش ثواب و اجر خواهد داد[۷].

    جلد دوم این مجموعه، از مبحث 13 شروع شده و با مبحث 24 پایان می‎پذیرد. نویسنده اولین موضوعی را که در این جلد مطرح می‎کند درباره زیان‎کارترین انسان‎ها است.

    طبق آیات شریفه یک‎صدوسه تا یک‎صدوشش سوره کهف، زیان‎بارترین افراد از حیث کردار و پر ضررترین آن‎ها کسانی هستند که به لقای خداوند ایمان ندارند. طبق قواعد عقلیه و طبق ادله شرعیه، میان اعمال سیئه و اعمال حسنه کسر و انکسار نمی‎شود و در روز قیامت در هنگام موقف و مقام عرض اعمال در پیشگاه حضرت احدیت، همه اعمال به‎جای خود محفوظ و حساب‎ و کتاب بر اساس آن‎ها تعلق می‎گیرد و فقط چند مورد محدود است که طبق تصریح آیات قرآنیه، حبط به عمل می‎آید؛ یعنی کارهای حسنه‎ای که انسان در دنیا انجام داده است، به‎کلی نابود و نیست می‎گردد و شدت گناه به‎طوری است که همه نیکی‎ها را از بین می‎برد و محترق می‎نماید. یکی از آن موارد، شرک به خداوند و انکار آیات و لقای وی است...[۸].

    ایشان در ادامه این جلد، سه بحث: «راه‎های الله‎شناسی غیر از طریق لقاء الله همگی کج‎ و معوج و تاریک است»، «منطق قرآن هرگونه وجود و آثار وجود را در خدا حصر می‎کند» و «معنی تشخص وجود: لا هو إلا هو» را مطرح می‎کند. او این سه بحث را با آیه پانزدهم سوره یونس، آیه هشتادوچهار سوره زخرف و آیه سی‎ونهم و چهلم سوره یوسف آغاز نموده است.

    جلد سوم این مجموعه، از مبحث 25 شروع شده و با مبحث 36 پایان می‎پذیرد. مباحثی که در مبحث 25 تا 30 آمده است، تحت عنوان «غیر از عارفان، جمیع مردمان خدا را با دیده دوبین می‎نگرند»، قرار می‎گیرد. در این بحث‎ها مسائلی چون: «شأن نزول سوره تکاثر»، «تباهی بر کثرت‎نگری، شما را از وحدت‎بینی بازداشت»، «مراد از «نعیم»، ولایت است»، «مرجع و بازگشت سؤال از نعیم، سؤال از عمل کردن به دین است»، «شرح و تفسیر سید حیدر حدیث «ما الحقيقة» کمیل را» و... بیان شده است[۹].

    «آنان که غیر از خدا اثری قائلند، مبتلا به شرک خفی هستند»، عنوان مبحث 31 و 32 این تألیف است. حق سبحانه و تعالی، عین وجود و حقیقت هستی است، گفتار فیض کاشانی در جمع بین ظهور و خفای خداوند، بحث گران‎قدر آل کاشف‎الغطاء در وحدت وجود و موجود، اطلاق وجود بر مصادیقش به‎نحو اشتراک معنوی است، برهان وحدت وجود و رد شبهات وارده بر آن، از جمله مسائلی است که در این دو مبحث ارائه شده است[۱۰].

    مبحث 33 و 34 این کتاب با عنوان «حشویه و شیخیه و قشریه از خداوند نصیبی ندارند» مطرح شده و به مسائلی از قبیل به‎قدری که در خداوند اختلاف است در هیچ مسئله‎ای نیست، تنزیه، فاقد دلیل عقلی و شهودی و شرعی است، اشاعره قائل به جبر در مبدأ و جبر در خلقت و جبر در انسان هستند، روایات وارده در تفسیر سوره اخلاص، زحمات حکمای اسلامی برای تعلیم علوم معقول، مکتب شهود و عرفان از همه مکتب‎ها بالاتر است و... پرداخته است[۱۱].

    مبحث 35 و 36 مبحث آخر این کتاب است و «انحرافات شیخ احمد احسائی و پیروان مکتب او در توحید» نامیده شده است. در این مبحث مسائلی چون: معنی «الحمد لله» با بلیغ‎ترین وجهی دلالت بر وحدت وجود دارد، معنی «الذي لم يتخذ ولدا» با بلیغ‎ترین وجهی دلالت بر وحدت وجود دارد، در جنبه دینی تصوف هیچ عاملی به‎غیر از دین اسلام تأثیر نداشت و... مورد واکاوی قرار گرفته است[۱۲].

    مؤلف در رساله الحاقیه، اشکالاتی را که علامه تستری در کتاب گران‎سنگ «الأخبار الدخيلة» بر دعای وارده در ماه رجب از حیث سند و محتوا وارد نموده، به زعم خویش پاسخ داده است.

    وضعیت کتاب

    فهرست محتویات هر جلد، در ابتدای همان جلد آمده است.

    در چند صفحه ابتدایی جلد اول و صفحه پایانی جلد سوم، تصاویری از دست نوشته مؤلف درج شده است.

    پاورقی‎ها حاوی مستندات و توضیح مطالب کتاب است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه، ج1، ص11 و 20
    2. ر.ک: متن کتاب، ج1، ص30
    3. ر.ک: همان، ص42-43
    4. ر.ک: همان، ص82
    5. ر.ک: همان، ص134-135
    6. ر.ک: همان، ص243
    7. ر.ک: همان، ص330-331
    8. ر.ک: همان، ج2، ص7-8
    9. ر.ک: همان، ج3، ص5-173
    10. ر.ک: همان، ص179-229
    11. ر.ک: همان، ص235-299
    12. ر.ک: همان، ص305-389

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها

    الأخبار الدخيلة