نثر و شرح مثنوی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی رومی

    از ویکی‌نور
    نثر و شرح مثنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی
    نثر و شرح مثنوی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی رومی
    پدیدآورانمولوی، جلال‎‌الدین محمد بن محمد (سراينده) نثری، موسی (شارح)
    عنوان‌های دیگرمثنوی. شرح
    ناشرکلاله خاور
    مکان نشرتهران - ایران
    چاپ1
    موضوعشعر فارسی - قرن 7ق. - تاریخ و نقد مولوی، جلال الدین محمد بن محمد، 604 - 672ق. مثنوی - نقد و تفسیر
    زبانفارسی
    تعداد جلد6
    کد کنگره
    ‏‎‏PIR‎‏ ‎‏5301‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏2‎‏ن‎‏2

    نثر و شرح مثنوى مولانا جلال‌الدين محمد بلخى رومى، از آثار نويسنده معاصر ايرانى، موسى نثرى (1260 - 1332ش) است كه ابيات مثنوى مولوى را از آغاز تا انجام به نثر رسا و شيواى فارسى تبديل كرده و در شش جلد منتشر ساخته است. در حقيقت اين اثر، شرح مثنوى نيست و توضيحى درباره مطالب مولوى به آن نيفزوده، بلكه فقط برگردان و تبديل شعر به نثر است.

    نويسنده كه سخت شيفته مولوى بوده، اعتقادى مبالغه‌آميز و شگفت‌آور داشته و بر آن بوده كه بعد از قرآن و روايات اهل‌بيت(ع)، تاكنون در موضوع اخلاق بشرى و كمال انسانى كتابى مفيدتر از مثنوى مولوى به عالم بشريت عرضه نشده است.

    او در اظهار نظرى سرشار از اغراق و غلو، افزوده است كه اين كتاب نه تنها بر آثار تمام حكما و شعرا و علماى تربيت و اخلاق ترجيح دارد، بلكه اگر بهترين كتاب‌هايى را كه سايرين از هر قوم و ملتى در هر قرن و زمانى نوشته‌اند، در نظر گرفته، با مثنوى مولوى مقايسه نماييم، خواهيم ديد كه فرق آنها با اين كتاب از زمين تا آسمان است. مولوى در اين كتاب بى‌مانند با بيانى شيرين و منطقى دل‌چسب در ضمن افسانه‌ها و قصه‌هاى متعدد، نكات و دقايقى از اخلاق عمومى و معارف عاليه الهى گنجانيده است كه نظير آن را در هيچ كتاب اخلاقى و تربيتى و روان‌شناسى نمى‌توان پيدا كرد.

    اين كتاب شاهكارى است كه قريحه بشريت براى اصلاح و تعديل اخلاق و ايجاد كمال نوع بشر به وجود آورده و روح و جسم، دين و دنيا و عواطف روحانى و تمايلات جسمانى را در خوانندگان توأماً رشد و نمو داده و از افراط و تفريط جلوگيرى مى‌كند و همين نظريه است كه نگارنده را وادار نموده كه اشعار اين كتاب بى‌نظير را به نثر ساده بنگارد[۱]

    به نظر نويسنده، مولانا براى بيان مطالب عاليه عرفانى و اخلاقى در مثنوى خود، منتهاى استادى و فصاحت را به كار برده و مطالبى را كه حتى لغتى براى بيان آنها در ميان مردم وجود نداشته، با مثال و مثل و حكايت به‌طورى بيان كرده است كه براى مردم عادى قابل فهم شده، ولى چون در زمان مولانا لغات و اصطلاحاتى از زبان فارسى و تركى در زبان فارسى آن زمان مصطلح و رايج بوده كه اكنون متداول نيست و به‌علاوه شعر و ضرورت شعرى هم باعث اختصار و تقديم و تأخيرهايى شده كه فهميدن مقصود مولوى براى اهل اين زمان تا اندازه‌اى مشكل است؛ بنابراين، مؤلف اين اثر بر آن شده كه اشعار مثنوى را به نثر ساده رايج در اين عصر برگرداند به‌طورى كه هيچ لغت غير مأنوس و جمله مبهم در آن نباشد تا اهل اين زمان بتوانند استفاده بيشترى از مطالب آن بكنند.

    نويسنده، برگردان اشعار مثنوى مولوى به نثر فارسى روان را به ترتيب در تاريخ‌هاى آتى در تهران به پايان برده است:

    دفتر اول، 11 ارديبهشت 1326ش[۲]؛

    دفتر دوم، 16 دى 1326ش[۳]؛

    دفتر سوم، 18 خرداد 1327ش[۴]؛

    دفتر چهارم، 16 آذر 1327ش[۵]؛

    دفتر پنجم، 20 فروردين 1328ش[۶]؛

    دفتر ششم، 18 اسفند 1330ش[۷]

    همچنين نويسنده در موارد لازم، نام و نشان آيات و روايات مورد نظر مولوى را در پاورقى تعيين و عبارات عربى را به زبان فارسى ترجمه كرده است (مثلاً: همان، ج 1، ص 137 و ج 2، ص 39 و 42). مؤلف در موارد نادرى پاورقى توضيحى مختصر براى برخى از مطالب مثنوى نوشته است[۸]

    نويسنده بر اين اعتقاد است كه مولوى در مباحث مربوط به عالَم مافوق طبيعت، از كشف و شهود بهره مى‌گيرد و قائل به ديدن و يافتن و رسيدن و شدن است و اگر از گل نام مى‌برد، عطر مطبوع آن را به شامه طرف مى‌رساند و اگر اسم دريا را مى‌برد، صداى امواج خروشانش به گوش مى‌رسد و آنچه را كه مى‌گويد، چنان در جلو چشم خواننده و شنونده مجسم مى‌كند و احساسات و عواطف انسانى را تحريك كرده و بيدار مى‌سازد كه گويى بيانش اعجازآميز است و در نتيجه استفاده از انديشه‌ها و اصطلاحات فلسفى حكماى الهى براى شرح ابيات مثنوى اشتباه است؛ زيرا مولوى مخالف فلسفه بوده و پاى استدلاليان را چوبين دانسته است.

    او معتقد است كه مولوى براى براهين خشك و بى‌روح فلاسفه ارزشى قائل نيست و بنابراين تفسير كلمات او و تطبيق آن با اقوال حكما، تفسيرى است كه ما را به مقصود نمى‌رساند و صاحب آن به آن راضى نيست و بلكه از آن بيزار است[۹]

    همچنين مؤلف چون بر اين اعتقاد است كه تفسير اشعار مثنوى براى كسانى كه شخصيت معنوى و الهى نداشته و دست كم همانند اين مرد بزرگ (مولوى) نيستند، باعث انحراف از راه مقصود و يا پايين آوردن سطح مطالب عاليه خواهد بود، هدف خودش را شرح و تفسير اشعار مولوى قرار نداده و فقط در صدد ساده‌سازى و تبديل شعر به نثر روان برآمده و حتى كوشيده است كه عبارات نثر هم نزديك به عبارات اشعار باشد[۱۰]

    نويسنده در خاتمه با تأييد اين نظر استاد جلال‌الدين همائى كه: «نثر مثنوى شباهت تامى به كتاب مقدس انجيل پيدا كرده»، افزوده كه پس از اتمام برگردان شش دفتر مثنوى، با دقت تمام، دفاتر مثنوى را از روى مطالب تبديل به نثرشده آن، با كتاب انجيل و كتب متعدده عهد عتيق مقايسه كرده كه بيان و گزارش اين مقايسه علمى، كتابى جداگانه مى‌طلبد و مفصل خواهد شد. او آنگاه نظر يك نفر مسيحى به نام حكيم تولوزان فرانسوى، طبيب مخصوص ناصرالدين شاه قاجار را آورده كه در مناظره‌اى با نماينده پاپ اعظم در دربار ايران، مثنوى مولوى را با انجيل مقايسه كرده و مثنوى را بر انجيل ترجيح داده است.

    مؤلف افزوده است كه اين است تشخيص كسى كه لجاج و تعصب را كنار گذاشته و مثنوى مولوى را با نظر انصاف خوانده است و هركس از تعصب پاك شود، مثل تولوزان تشخيص مى‌دهد[۱۱]


    پانويس

    1. نثر و شرح مثنوى مولانا جلال‌الدين محمد بلخى رومى، ج 1، مقدمه، ص الف
    2. همان، ج 1، ص 264
    3. همان، ج 2، ص 242
    4. همان، ج 3، ص 298
    5. همان، ج 4، ص 231
    6. همان، ج 5، ص 259
    7. همان، ج 6، ص 279
    8. مثلاً: همان، ج 1، ص 263 - 264 و ج 5، ص 259، پاورقى‌هاى 1 و 2 و 3 و 4
    9. همان، ج 1، مقدمه، ص ب
    10. همان، ج 1، مقدمه، ص ب و ج
    11. همان، ج 6، ص 277 - 280

    منابع مقاله

    نثر و شرح مثنوى مولانا جلال‌الدين محمد بلخى رومى، موسى نثرى، به اهتمام محمد رمضانى، انتشارات كلاله خاور، چاپ اول، 1327 - 1332ش (شش جلد).