اسکندرنامه (بخش ختا)
نام کتاب | اسکندر نامه (بخش ختا) |
---|---|
نام های دیگر کتاب | اسکندر نامه نقالی
اسکندر نامه. برگزیده |
پدیدآورندگان | منوچهر خان حکیم (نويسنده)
ذکاوتی قراگزلو، علیرضا (به کوشش) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | PIR 6556/5 /الف501 1384 |
موضوع | اسکندر مقدونی، 356 - 323 ق. م. - داستان
افسانهها و قصههای ایرانی داستانهای فارسی - قرن 11ق. نثر فارسی - قرن 11ق. |
ناشر | مرکز پژوهشی ميراث مکتوب |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1384 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE11736AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى:
«اسكندرنامه(بخش ختا)» كتابى است به زبان فارسى حاوى قصههاى عاميانه و در واقع بخشى است از «اسكندرنامه نقالى» است. شايد بتوان گفت كه مفصلترين و پرتنوعترين قصههاى عاميانه چند قرن اخير اسكندرنامه نقالى است. تاليف اسكندرنامه نقالى به منوچهر خان حكيم منسوب است كه دقيقاً مشخص نيست چه كسى بوده است.
ساختار:
كتاب مشتمل بر يادداشتى به قلم مصحح كتاب عليرضا ذكاوتى قراگزلو و متن كتاب است. كتاب مشتمل بر عناوين كلى است كه مصحح بر برخى عنوانها، عناوين فرعى نيز افزوده است كه داخل كروشه ذكر شده است.
گزارش محتوا:
«اسكندرنامه» عبارت است از داستانهاى فارسى و تركى از منثور و منظوم كه قهرمان اصلى آنها اسكندر مقدونى يا اسكندر رومى(356-323ق.م.) يا اسكندر ذوالقرنين است و كلمه «اسكندر» تمام يا جزئى از عنوان آنهاست. شمارى اسكندرنامه هم وجود دارد كه موضوع آنها ربطى به اسكندر رومى ندارد. بعضى از اسكندرنامه سرايان نيز ظاهراً به دليل شهرت اسكندر به عنوان پادشاهى جهانگير و پيروزمند يا حاكمى حكيم و فيلسوف مشرب، نام اثر خود را اسكندرنامه اختيار كردهاند تا يادآور نام اسكندر باشد.
اسكندر، پسر فيليپ دوم پادشاه مقدونى، در بيست سالگى به جاى پدر نشست. وى از چند سال پيش از رسيدن به سلطنت تا سى و دو سالگى كه چشم از جهان بربست، از لحاظ سياسى و نظامى چنان درخشيد كه در آن روزگار بىسابقه بود. او طى زمانى كوتاه بر گستره پهناورى از جهان متمدن عصر خود سيطره يافت. پس از مرگ وى، تنى چند از سرداران و ملازمانش به انگيزه خوشامدگويى و چاپلوسى يا به دليل عشق و تعصبى كه به اين جوان ناآرام و خارقالعاده داشتند، از نبردها، گفتار و رفتار و اتفاقات شگفتآور زندگى او داستانها پرداختند و مبالغهها كردند و تاريخ زندگى وى را با افسانه درآميختند. اسكندر اصولاً مردى نامجو، بلندپرواز، خيالپرور و خرافهپرست بود كه خود را نخست نظركرده خدايان مىپنداشت و... بنابراين به نظر مىرسد اسكندر خود نخستين عامل در خلق افسانهها وگزارشهاى غيرواقع درباره خويش بود.
داستان زندگى اسكندر از انگشتشمار نوشتههايى است كه با اقبال اقوام گوناگون روبرو شد و هر قومى كه اين داستان پرماجرا را اقتباس كرد آن را با عناصر فرهنگى و اعتقادات بومى و دينى خود درآميخت و شاخ و برگهايى بدان افزود و به عبارتى آن را آب و رنگ محلى بخشيد.
روايت سُريانى داستان اسكندر به عربى راه يافت و با قصه ذوالقرنين قرآن درآميخت و مواد تازه فراوانى بدان افزوده شد و در بسيارى جاها رنگ و بوى اسلامى به خود گرفت.
داستان اسكندر نخستين بار در اواخر قرن چهارم هجرى از عربى به فارسى درآمد و به قول صاحب مجمل التواريخ و القصص، به «اخبار ا سكندر» شهرت يافت. اين ترجمه منثور اساس يا خميرمايه اسكندرنامههاى منثور و منظوم متعددى قرار گرفت كه كتاب حاضر از آن جمله است.
داستان اسكندر به مرور زمان، در ميان فارسىزبانان رنگ و لعاب ايرانى بيشترى به خود گرفت، شاخ و برگهاى زيادى به آن داده شد و بيش از پيش باب طبع ايرانيان گرديد تا در عهد صفويان، به كتاب مفصلى تبديل شد. نخستين بخش اين اسكندرنامه حجيم، كه به اسكندرنامه هفت جلدى شهرت يافته و نثرى روان و ساده دارد، تا آنجا كه مربوط به تسخير ايران و كشته شدن داراى كيانى است، كم و بيش با روايات شاهنامه فردوسى و اسكندرنامه نظامى همخوانى دارد اما داستان از آن پس يكسره راه افسانه در پيش مىگيرد و به شرح عياريها، جادوگريها، كارهاى خارق عادت و معجزات عجيب و غريب در مكانهاى خيالى آميخته مىشود. در اين قصه مفصل، به نامهاى متعددى چون مهتر نسيم عيار، شداد، صيادخان خطايى، كوه عتيق و امثال اينها برمىخوريم كه ممكن نيست در اصل داستان و حتى اسكندرنامه قديم سابقه داشته باشد.
در اسكندرنامه حاضر كه ناقل آن منوچهرخان حكيم معرفى شده است، اسكندر با ذوالقرنين مذكور در قرآن مجيد يكى دانسته مىشود. اسكندر ذوالقرنين در اين كتاب پهلوانى بىبديل و مبارزى مردافكن و جوانمردى پاكباز و پيامبرى نيكآيين است كه از جانب پيامبران سلف نظر كرده شده و مأمور زدودن كفر از صحنه گيتى و نشر و اعتلاى كلمه حق و دين اسلام است. اين اثر هم از جهت اشتمال بر بخشى از اخبار اسكندر كه در ميان ايرانيان رايج بوده و هم به لحاظ لغات و تعبيرات و اصطلاحات عصر صفوى و امثال فراوانى كه در آن به كار رفته حائز اهميت است.
وضعيت كتاب:
قديمترين نسخهاى كه از تحرير نقالى اسكندرنامه موجود است، به تاريخ 1106ق. مىباشد و نسخههاى چاپى و سنگى و خطى كمابيش با هم متفاوت است. يعنى هم در ترتيب حوادث و هم در عبارات، تابع سليقه نقال و حتى كاتب بوده است. يك نسخه كامل مصور در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى وجود دارد كه تاريخ اصلى آن 1265ق. مىباشد ولى تكمله كسرىهاى آن به خط پسر كاتب اصلى به تاريخ 1323ق. است. به گمان آقاى ذكاوتى قراگزلو، استوارترين نسخه موجود كه هم تاريخ درست و غير مخدوش دارد و هم افتادگى ندارد، نسخه كتابخانه ملك است كه البته شامل بخشى از اسكندرنامه نقالى مىباشد كه عنوان آن چنين است: «هذا كتاب اسكندرنامه جلد خطا(ختا)».
قابل تذكر است كه در نسخههاى چاپى و خطى ديگر اسكندرنامه، داستان ختا بعضاً در جلد دوم و بعضا در جلد سوم است.
نسخه حاضر در برنامه مشتمل بر پاورقىهايى به قلم مصحح كتاب است. فهرست مطالب در ابتداى كتاب و فهارس اعلام، مكانها، لغات و تعبيرات خاص، اجناس(ابزارهاى نبرد، جواهر، عطريات و...)، پيشهها(نظامى، ديوانى، دربارى، اجتماعى و...) و كتابنامه در انتهاى اثر آمده است.
منابع مقاله:
1- مقدمه و متن كتاب
2- كيوانى، مجدالدين، فرهنگ آثار ايرانى-اسلامى، ج1، ص230-233.
پیوندها