الشيعة في العصر المغولي
نام کتاب | الشیعة في العصر المغولي |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | طریحی، محمد سعید (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 239 /ط4ش9 |
موضوع | شیعه - هند - تاریخ
شیعه و مغولان هند مغولان هند - تاریخ مغولان هند - شاهان و فرمان روایان هند - تاریخ - 1526 - 1765م. |
ناشر | أکاديمية الکوفة |
مکان نشر | هلند - |
سال نشر | 1427 هـ.ق یا 2006 م |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE12280AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
«الشيعة في العصر المغولي (932-1274ق)» اثر محمد سعيد طريحى، يك جلد از مجموعه كتبى است كه به نام دائرة المعارف هند به زبان عربى نگاشته شده است. در اين كتاب احوال و شرايط شيعيان هند در دوران مغول مورد بررسى قرار گرفته است.
ساختار
كتاب حاضر شامل يك مقدمه و چهار بخش مىباشد كه در آن حوادث و اتفاقات زمان تيمور لنگ، بابر شاه، همايون و جلال الدين اكبر به تفكيك ذكر شده است.
گزارش محتوا
در بخش ابتدايى كتاب، مؤلف در ذكر اتفاقات زمان تيمور لنگ، به فتح خراسان در سال 916ق اشاره مىكند. وى خراسان را تنها سرزمينى مىداند كه تا آن زمان در اطاعت شاه اسماعيل نبود و در سيطرهى اولاد تيمور قرار داشت و سپس -در اثناء قيام شاه اسماعيل-به دست ازبك افتاد. مولف اشاره مىكند كه ازبكها جماعتى از جانشينان مغول بودند كه در سال حدود 904ق خروج كردند و سلطنت ماوراء النهر را از قبضه جانشينان تيمور گرفتند (متن كتاب، ص 25).
سپس غزوهى ماوراء النهر در سال 918ق و همكارى ظهيرالدين بابر و شاه اسماعيل را متذكر مىشود كه هر كدام بنا گذاشتند كه در ريشهكنى ازبك همديگر را يارى كنند (همان، ص 26).
در بخش بعدى مطالب از بابر شاه و تولد و شخصيت او و نيز دختر او «كلبدن بكم» كه بانويى شاعره و پاكدامن و صاحبنظر بوده سخن به ميان آمده است. «همايوننامه» كتابى قطور از اوست كه در آن از پدر و برادرش همايون سخن گفته است (همان،ص 32-33).
بابر شاه چهار فرزند داشته كه همايون را بيش از همه دوست داشت و لذا او را وليعهد هند قرار داد. او در لغت تركى و فارسى، علم هيئت، هندسه، نجوم و شعر تبحر يافت و از شيخ ابوالقاسم جرجانى و مولانا الياس اردبيلى كتاب درة التاج قطب الدين رازى را فراگرفت. او در 9 جمادى الاولى 937 در شهر آكره به تخت نشست و برخى از علما با عبارت «خير الملوك» تاريخ او را نوشتهاند (همان، ص 35).
در مبحث بعدى كتاب به جلال الدين اكبر (949-1014ق)پسر همايون بن بابر تيمورى مىرسد. اين بخش نيز با معرفى شخصيت وى شروع و در ادامه از جنگهايى كه او در آن شركت داشته سخن مىگويد. او به نگارش و ترجمه بسيارى از كتب دستور داد كه از آن جمله است: ترجمه حيوان الكبرى، ترجمه انجيل به فارسى، ترجمه كليله و دمنه از فارسى غيرمتعارف به فارسى متعارف، آئين اكبرى كه كتاب قطورى است كه آن را ابىالفضل در سال 1004ق نوشته و بهترين كتابى است كه در زمان اكبر نوشته شده است، اكبرنامه كه در آن احوال ملوك هند از اولاد تيمور گوركان تا زمان جلال الدين اكبر و ديگر مصنفاتى كه بالغ بر 25 اثر است (همان، ص 74-75).
در ادامه از نقش اكبرشاه در عمران و كارهاى فنى، نقش شعر فارسى در زمان او، وفات و فرزندان او، امراى شيعه و همچنين شرح حال مختصرى از بيش از يكصد تن از علماى در عصر اكبر ياد شده است (همان، 76-338).
محمد بهادرشاه ظفر (1179-1290ق) آخرين شخصيتى است كه شهر حال و اقدامات وى ذكر شده است (همان، ص 321-338).
در انتهاى كتاب تعدادى از اشعار بهادرشاه ظفر و در ضمن جدولى سلاله تيمور لنگ و فرمانروايان مغول در هند ذكر شده است (همان، ص 332-340).
وضعيت كتاب
فهرست مطالب كتاب در انتهاى كتاب ذكر شده است. پاورقىهاى اندكى هم در كتاب آمده است.
منبع مقاله
مقدمه و متن كتاب.
پیوندها
مطالعه کتاب الشیعة في العصر المغولي در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور