خاطرات پیر روشنضمیر (فارس، از مشروطه تا پهلوی)
خاطرات پیر روشنضمیر (فارس، از مشروطه تا پهلوی) | |
---|---|
پدیدآوران | استخر، محمدحسين (نويسنده) شفيعي سروستاني، مسعود (به کوشش) |
ناشر | آوند انديشه |
مکان نشر | ايران - شيراز |
سال نشر | مجلد1: 1388ش , |
موضوع | استخر، محمدحسين، ???? -???? - خاطرات
ايران - تاريخ - انقلاب مشروطه، 1324 - 1327ق. - فارس فارس - تاريخ - قرن ??- 14ق. |
زبان | فارسي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DSR 1453 /الف5خ2 |
خاطرات پیر روشنضمیر، خاطرات محمدحسین استخر (متوفی 1348ش) است که یکیاز روزنامهنگاران و چهرهنگاران برجستهی فرهنگی و سیاسی فارس در یکصد سال اخیر است. وی در این کتاب وقایع شیراز را از مشروطه تا پهلوی شرح میدهد. این اثر به کوشش مسعود شفیعی سروستانی منتشر شده است.
ساختار
کتاب مشتمل بر مقدمه محقق اثر و چهار فصل است که عناوین آن بهترتیب عبارتند از: طلوع مشروطیت در فارس، فارس از مشروطهی دوم (فارس پس از فتح تهران)، فارس در جریان جنگ جهانی اول، فارس پساز کودتای 1299ش (حوادث پساز کودتا).
شیوه نگارش خاطرات، روایی و داستانی است و بیانگر سبک و شیوه ادبی رایج دهههای نخستین ده معاصر است.
گزارش محتوا
خاطرات پیر روشنضمیر، وقایع شیراز را از مشروطه تا پهلوی شرح میدهد. محمدحسین استخر نویسندهی این خاطرات از روزنامهنگاران برجستهی فارس است. او در سال 1297ش، اقدام به انتشار روزنامه «استخر» میکند که انتشارش تا چند دهه ادامه مییابد. در سن هفتاد سالگی همزمان با جنبش ملی شدن نفت، به فکر گردآوری و انتشار مجموعه خاطرات مربوط به رویدادهای فارس به نام «خاطرات پیر روشنضمیر» میافتد. چون استخر خود از سرشناسان فارس و عضو حزب دموکرات فارس بوده است، در بطن وقایع حضور داشته و از آنها آگاهی داشته است، ولی چون در سن کهولت اقدام به نگارش خاطرات خود کرده، ممکن است تا حدودی حافظهاش او را یاری نکرده تا خاطراتش واقعاً آنطوری که میخواسته به نگارش آمده باشد. اما بااینوجود خاطراتش میتواند بهعنوان منبعی ارزنده در این مقطع برای فارس به حساب آید[۱].
دوره زمانی خاطرات استخر که مشتمل بر روایات و رویدادهای فارس و شیراز است، تحولات فارس را طی دو دهه پایانی عمر سلسله قاجار، از شروع جنبش مشروطیت تا ظهور سلسله پهلوی، در بر دارد و سیمای سیاسی - اجتماعی فارس را در آستانه قرن بیستم منعکس میسازد[۲].
فصول کتاب، حوادث و وقایع مهم فارس را در بر دارد؛ بهغیر از فصل آخر آن، که بسیار محدود ارائه شده است و همچنین حاکمانی که از زمان مشروطه در فارس منصوب شدهاند را بیان میکند؛ از علاءالدوله، که قبل از اینکه حاکم تهران شود، حاکم فارس بوده است تا حکومت شاهزاده صارمالدوله، تا زمانی که احمد شاه عازم سفر اروپا میشود و رضا خان رئیسالوزرای ایران است[۳].
قیام سید عبدالحسین لاری بر ضد ظلم و ستم و استبداد از جمله حوادث ذکرشده در کتاب است. سید لاری توسط حاج میرزا محمدحسن شیرازی به امامت و پیشوایی ناحیه لارستان فرستاده میشود. انقلاب مشروطیت در فارس موقعیتی به دست او داد که برای برانداختن ظلم قیام کند. رهبران انجمن اسلامی، سید عبدالحسین را از لار به شیراز دعوت کردند؛ زیراکه آیتالله میرزا ابراهیم محلاتی و آقا شیخ محمدباقر اصطهباناتی با جنبش مشروطهخواهی شیراز همکاری نکردند و به همین دلیل رو بهسوی سید لاری آوردند. او نیز دعوت انجمن اسلامی را اجابت کرد و با جمعی از همراهان مسلح و غیر مسلح لاری به شیراز مهاجرت کردند و حوادث پیش میرود تا آغاز استبداد صغیر 1326ق، که سید لاری توقف در شیراز را مصلحت نمیبیند و با دارودسته خود به لار مراجعت میکند. پس از مراجعت به لار اقدام به تشکیل حکومت دینی مینماید و لارستان از حکومت فارس مجزا میشود[۴].
خاطرات پیر روشنضمیر همزمان با وقایع به نگارش در نیامده است. نویسنده در طی خاطراتش بیان میکند که خاطراتش را در سن کهولت با کمک حافظه خود نگاشته است و بیان میکند: «متأسفانه کتابی و روزنامه و مجلهای در دست نداریم که وقایع این دوره از فارس را از منابع برداریم. حتی دسترسی به شمارهی روزنامهی استخر هم که سال اول و دوم انتشار آن بود، پیدا نکردیم. آنچه در این فصول وقایع نوشته و مینویسیم به قوهی ذاکره و خاطرات و مرکوزات ذهنی است. ممکن است در این میان اتفاق و سانحه و واقعهای که مربوط به مطالب است، از خاطر رفته و فراموششده باشد و از قلم بیفتد، ولی اطمینان میدهم که چیزی پیش خود بر آن نمیافزاییم. آنچه میگویم و مینویسم عین واقع است و خلاصهی ماوقع؛ اگر چیزی بر اصل مطلب اضافه شود، همان آرایش و زر و زیور سبک نویسندگی است که هیچ ربطی به اصل مطلب ندارد»[۵].
آیتالله میرزا ابراهیم محلاتی از علمای بزرگ فارس بود که حاضر به همکاری و تأیید مشروطهخواهان نشده بود و در کنار مستبدین نیز قرار نگرفت. استخر در خاطراتش از او بسیار تمجید کرده و چون حاضر به تأیید مشروطهخواهان نشد، بههیچوجه مقام علمی و روحانی او را زیر سؤال نبرده است: «این روحانی بزرگ و باشخصیت، عقل و تدبیر و سیاست را با روحانیت جمع کرده بود... از آن شخصیتهایی بود که سیل حوادث مشروطیت و طوفان انقلاب سیاسی فارس نتوانست او را تکان بدهد یا تحت تأثیر تمایلات و تبلیغات قرار بدهد... وی علاوه بر معلومات اکتسابی شخصاً و ذاتاً مردی باتشخیص، عارف به مقتضیات و اوضاع سیاسی بود. شخصیتی که نه استبداد و نه مشروطه نتوانست او را از راه و روش یک روحانی بزرگ و مرجع تقلید منحرف نماید. در صدور حکم و جواب استفتا فوقالعاده فکور و محتاط، مهر و امضایش در اختیار خودش بود و بس»[۶].
در قضیه تشکیل کمیته دفاع دولت ملی در قم و حمایت ژاندارمری فارس در فرستادن نیرو به کمک آنان و مبارزه با انگلیس، این جنبه از عملکرد آنان در به هرجومرج کشاندن فارس را در مبارزه با حبیبالله خان قوامالملک پنهان نمیکند و یا به نفع آنان تفسیر نمینماید[۷].
استخر از میهندوستانی است که از حضور بیگانگان در کشور و شهرش احساس انزجار و تنفر و در میان خاطراتش آن را ابراز میکند و مقالههای تندی برعلیه حضور و دخالت آنان مینویسد؛ تا جایی که منجر به تبعیدش در دوران حکمرانی عبدالحسین فرمانفرما به کازرون میشود؛ البته خود نیز توضیح میدهد که فرمانفرما این تبعید را به مصلحت وقت انجام میدهد که جلوی اعتراض بیشتر کنسول انگلیس را که ممکن بود عواقب بدی برای نویسنده داشته باشد، بگیرد و استخر بههیچوجه بهعنوان یک تبعیدی در کازرون حضور نداشته و بهمثابهی یک میهمان از او استقبال کردهاند[۸].
به فارس پس از کودتای 1299ش، بسیار مختصر پرداخته شده است و بهجز بازدیدی که رضا خان بعد از سرکوب اسماعیل سمیتقو در غرب، به شیراز برای استقبال از موکب احمد شاه که از اروپا برگشته بود و از شیراز که در آن مورد دچار هرجومرج و آشوب شده بود میگذرد، دیگر واقعه مهمی بیان نمیکند و حوادثی که در تهران میگذرد و کمکم زمینه برای سقوط قاجاریه و روی کار آمدن رضا خان صورت میگیرد و زمزمهی جمهوریخواهی که شکل میگیرد، واکنشها و عکسالعملهای آن در شیراز مورد بحث واقع نمیشود و مطلب بسیار محدود ارائه میشود[۹].
وضعیت کتاب
فهرست مختصر مباحث در ابتدای کتاب آمده است. در انتهای آن نیز فهرست منابع و نمایه ذکر شده است. معانی الفاظ و اصطلاحات در پاورقیهای کتاب ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- رستمی، پروین، «پیر روشنضمیر»، پایگاه مجلات تخصصی نور، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، آذر 1389، شماره 151، صفحه 56 تا 60.