آخرت سرای پایدار

    از ویکی‌نور
    آخرت سرای پایدار
    آخرت سرای پایدار
    پدیدآورانمرکز فرهنگ و معارف قرآن (تهيه کننده) خراسانی، علی (نويسنده)
    ناشربوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم)
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1387 هـ.ش
    چاپ1
    شابک978-964-548-602-8
    موضوعمعاد - جنبه‌های قرآنی
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏104‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏57‎‏ ‎‏خ‎‏4


    آخرت سراى پايدار اثر على خراسانى، کتابى است پيرامون جهان آخرت و شباهت‌ها و تفاوت‌هاى آن با دنيا كه به زبان فارسى در يك جلد منتشر شده است.

    ساختار

    کتاب با دو مقدمه از آقاى يوسفى مقدم و نويسنده آغاز و مطالب در نه عنوان تنظيم شده است.

    نويسنده ابتدا ايمان به آخرت در ميان ملت‌ها و از جمله مسلمين را بررسى نموده و پس از بررسى منشأ ايمان به آخرت و شباهت‌ها و تفاوت‌هاى دنيا و آخرت، به مباحث زير پرداخته است: رابطه دنيا و آخرت، جمع يا تضاد دنيا و آخرت، آثار ايمان به آخرت، توشه آخرت و منازل و مراحل آخرت.

    گزارش محتوا

    در مقدمه آقاى يوسفى مقدم، به اهميت طرح فراهم‌سازى تك‌نگاشت‌هاى قرآنى اشاره شده است. تك‌نگاشت قرآنى، رساله‌اى است مفصل‌تر از مقاله دائرةالمعارفى در موضوع مربوط كه حاصل تأملات و پژوهش‌هاى نويسنده، هيئت علمى، فراهم‌آورندگان پرونده علمى و مجموعه تلاش‌گران آن مقاله را در فضايى گسترده‌تر باز مى‌تاباند و چون محدود و مقيد به فنون خاص دايرةالمعارف نگارى نيست، با مجالى مبسوطتر، وجوه آن موضوع را مى‌شكافد.[۱]

    در مقدمه نويسنده، به توضيح واژه «آخرت» پرداخته شده است. آخرت به معناى جهان واپسين و عالم بعد از دنياست. اين واژه، برگرفته از ريشه «ا-خ-ر» و به معنى پايان و در برابر اول است.[۲]

    در نخستين عنوان کتاب، ايمان به آخرت در ميان ملت‌ها بررسى شده است. برخى از محققان، آموزه جهان پس از مرگ را از اختصاصات اديان الهى دانسته‌اند كه بشر به خودى خود نمى‌توانسته به وجود آن پى ببرد، اما تحقيقات باستان‌شناسى از آثار به دست آمده از نخستين انسان‌هاى شناخته شده در زمين كه غذا و ابزارهاى سنگى در مدفن مردگان قرار مى‌دادند، نشان مى‌دهد كه آنان نيز به نوعى حيات جسمانى مرموز و نامعلوم براى مردگان قائل بودند؛ همانگونه كه حيات پس از مرگ، در ميان بيشتر تمدن‌هاى نخستين بشر، همچون مصريان، بابليان، يونانيان، هندوان، چينيان نيز مطرح بوده است. البته نويسنده اين احتمال كه اعتقاد به جهان پس از مرگ، نزد اقوام مذكور، از بقاياى برخى اديان آسمانى باشد را با توجه به ديدگاه قرآن درباره حضرت آدم و آفرينش او از خاك، صحيح‌تر دانسته است.[۳]

    نويسنده به اين نكته اشاره دارد كه در عصر جديد، ديدگاه طبيعت‌گرايانه علم سكولار، سبب كم رنگ شدن مبحث آخرت در كلام مسيحى و حتى انكار و اسطوره‌اى پنداشتن آن از جانب برخى متكلمان شده است. با اين حال، اكتشاف‌هاى زيست‌شناسى و فيزيكى جديد، بحث‌هاى فراروانشناسى، مرگ‌شناسى و تجربيات خارج از بدن، گزارش‌هاى زنده‌شدگان پس از مرگ بالينى، پيش‌بينى‌هاى صادق مردگان در خواب و... دانشمندان جديد را به ايده جهان پس از مرگ بيش از پيش متوجه ساخته است. به نظر نويسنده، تفاوت نگاه اديان با اين نگرش، آن است كه آخرت در اديان، ممدّ و مشوق فعل اخلاقى به شمار مى‌رود.[۴]

    در عنوان دوم، ايمان به آخرت در اسلام مورد بحث قرار گرفته است. ايمان به آخرت، از اركان اعتقادى اسلام و شرط مسلمانى به شمار رفته و معمولاً در كنار اصل توحيد از آن ياد مى‌شود و به نظر نويسنده، قرآن كريم، تنها کتاب آسمانى است كه از روز رستاخير به تفصيل سخن رانده؛ تا آنجا كه حدود يك سوم قرآن به اين موضوع اختصاص يافته و در هيچ يك از مراحل نزول، به آخرت بى‌توجهى نشده و در بيش از صد عنوان متفاوت، مباحث مختلفى راجع به آن مطرح شده است.[۵]

    نويسنده معتقد است از بررسى مجموعه آيات آفرينش و رستاخيز به دست مى‌آيد كه توجه قرآن به آفرينش، به سبب تقارن اين دو موضوع و در مسير توضيح و تبيين بيشتر آن جهان بوده است. به نظر وى، در واقع آخرت مكمل و معنا بخش ديگر اصول دين بوده و بدون آن نمى‌توان به تصور روشنى از خداوند و صفات او- هم‌چون عدل، حكمت و فلسفه نبوت و در پى آن امامت- نائل آمد. به عبارت ديگر، بدون آخرت، دعوت دينى و تبليغ پيامبران بى‌اثر خواهد بود؛ زيرا پذيرفتن دين و پيروى از مقررات شرع و آيين پيامبران، خالى از كلفت و سلب برخى از آزادى‌ها نيست و در صورتى كه متابعت آن اثرى دربر نداشته باشد، هرگز مردم زير بار آن نخواهند رفت و از آزادى طبيعى دست برنخواهند داشت.[۶]

    در عنوان سوم، به منشأ ايمان به آخرت پرداخته شده است. به اعتقاد نويسنده، منشأ ايمان به آخرت، بيش از هر چيز، وحى الهى است كه به وسيله پيامبران به بشر ابلاغ شده است. گواه اين سخن، آن است كه در قرآن كريم، حدود دو هزار آيه درباره جهان آخرت است. اين آيات، محال نبودن ذاتى آخرت و امكان بلكه ضرورت وقوع آن را به شيوه‌هاى گوناگون بيان كرده است و از يك سو، منكران آخرت را نكوهش مى‌كند كه چرا بدون دليل و برهان و تنها بر اساس گمان خود، آخرت را نفى مى‌كنند.[۷]

    نويسنده پس از وحى، فطرت را مهمترين منشأ ايمان به آخرت دانسته است. همواره در درون انسان، ميل به جاودانگى و جلود وجود داشته است؛ چنان كه برخى مال و سرمايه خود را سبب جاودانگى خود مى‌پندارند و به نظر نويسنده، اين علاقه، در ترس از مرگ و علاقه به فرزند- كه به نوعى دنباله حيات پدر محسوب مى‌شود- بروز كرده است. كسى كه مردن را نابود شدن مى‌داند، هيچ‌گاه نمى‌خواهد بميرد و مى‌خواهد عمرى طولانى داشته باشد، مانند بنى اسرائيل كه مى‌خواستند هزار سال عمر كنند.[۸]

    نويسنده معتقد است همين احساس درونى، انسان را به سوى اعتقاد به جهان آخرت و زندگى پس از مرگ سوق داده است و همان‌گونه كه بيش‌تر اشاره شد، اين عقيده همواره در ميان انسان‌ها، حتى بشر قبل از تاريخ، بوده است. به باور وى، پايدار بودن چنين احساسى در ميان بشر، در همه دوره‌هاى تاريخى و اين‌كه هيچ‌گاه دست‌خوش دگرگونى نگشته، خود دليل بر فطرى بودن اين احساس است. البته همين ميل به جاودانگى خود دليلى است بر وجود آخرت؛ زيرا در نظام طبيعت، هيچ ميلى گزاف و بيهوده نيست و هم‌چنان كه عطش، دليل وجود آب است، وجود هر ميل و استعداد اصيل ديگر نيز دليل وجود كمالى است كه استعداد و علاقه، به سوى آن متوجه است.[۹]

    براى شناخت بهتر آخرت، لازم است به بررسى شباهت‌ها و تفاوت‌هاى دنيا و آخرت پرداخت؛ زيرا دنيا و آخرت، دو مفهوم متضايف‌اند كه شناخت صحيح هر يك، بدون شناخت ديگرى، ممكن نيست و لذا در چهارمين عنوان، شباهت‌ها و تفاوت‌هاى دنيا و آخرت، مطرح شده است.[۱۰]

    از جمله اين شباهت‌ها، عبارتند از اينكه:

    1. هر دو جهان، حقيقى بوده و فضا و ابعاد و اجرامى دارند. از همين رو، انسان در هر دو جهان، داراى اندام و بدن است.
    2. انسان در هر دو جهان، به خود و متعلقاتش آگاهى كامل داشته و شخصيتى واحد دارد.
    3. انسان در هر دو جهان، داراى غرايز انسانى و حيوانى است و.[۱۱]

    برخى از اين تفاوت‌ها هم به قرار زير مى‌باشد:

    1. در اين جهان، حركت و تغيير هست ولى آخرت از تغيير، فساد و فنا مصون است.
    2. در دنيا، آفرينش نظامى خاص دارد؛ آسمان‌ها به فرمان خدا همانند سقفى بدون ستون برافراشته شده و خورشيد و ماه و ستارگان، در مدار خود حركت مى‌كنند و زمين چون گاهواره‌اى رام در اختيار انسان است. ولى در آخرت، از آن جا كه چنين نظامى كارايى لازم را ندارد و اجراى كامل عدالت و رسيدن هر كس به جزاى اعمالى خويش، مستلزم وجود عالمى متفاوت با دنياست.
    3. در دنيا حوادث به صورت تدريجى واقع مى‌شوند، اما در آخرت، همه نعمت‌ها، عذاب‌ها و همه پديده‌هاى ديگر، به صورت دفعى و بدون نياز به مقدمات و اسباب واقع مى‌شوند و.[۱۲]

    در آموزه‌هاى دينى، بر اين نكته تأكيد شده است كه اعتقاد داشتن به آخرت، سبب مى‌شود كه انسان در دنيا خود را اصلاح كرده و زندگى خويش را بر پايه فرمان‌هاى الهى استوار سازد. روشن است اعتقاد به آخرت، در صورتى در كردار تأثير مى‌گذارد كه ميان زندگى دنيا و آخرت، رابطه‌اى باشد و گرنه چنان‌چه كسى معتقد باشد كه پرونده زندگى انسان در اين جهان با مرگ او بسته مى‌شود و در آخرت، زندگى جديدى شروع مى‌كند كه رابطه‌اى با زندگى قبل ندارد، چنين اعتقادى بر كردار او در زندگى دنيا، تأثيرى نخواهد داشت. بنابر اين، در عنوان پنجم، رابطه دنيا با آخرت مورد بحث قرار گرفته است.[۱۳]

    برخى گمان برده‌اند برخوردارى از دنيا با بهره‌مندى در آخرت، قابل جمع نيست و هر خوشى دنيا سبب ناخوشى در آخرت بوده و رنج‌ها و محروميت‌هاى دنيا، موجب سعادت و برخوردارى در آخرت خواهد بود. لذا در عنوان ششم، جمع يا تضاد دنيا و آخرت بررسى شده است.[۱۴]

    در هفتمين عنوان، آثار ايمان به آخرت، مورد مطالعه قرار گرفته است. اين آثار عبارتند از: آرامش؛ حق‌پذيرى؛ انجام دادن تكاليف فردى و اجتماعى و فرجامى نيكو.[۱۵]

    در عنوان هشتم، توشه آخرت معرفى و توضيح داده شده است كه عبارتند از: ايمان، تقوا و فروتنى و عمل صالح (همان، ص87) و عنوان آخر نيز به معرفى منازل و مراحل آخرت اختصاص يافته است.[۱۶]

    وضعيت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدا و کتابنامه منابع مورد استفاده نويسنده، در انتهاى کتاب آمده است. در پاورقى‌هاى کتاب آدرس آيات، روايات و منابعى براى مراجعه محققين ذكر شده است.

    پانويس

    1. مقدمه، ص7- 8
    2. مقدمه نويسنده، ص11
    3. متن کتاب، ص15
    4. همان، ص16
    5. همان، ص18
    6. همان، ص18- 19
    7. همان، ص21
    8. همان، ص28
    9. همان، ص29
    10. همان، ص35
    11. همان، ص35- 36
    12. همان، ص39
    13. همان، ص63
    14. همان، ص69
    15. همان، ص77
    16. همان، ص94


    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.